دهه اول محرم، شبهای شلوغی و ازدحام است. همه آنها که به خیابان آمده اند سیاه پوشیده اند اما غم و عزایی در چهره ندارند بالعکس گویی در شبگردی دسته جمعی لذت بخشی شرکت کرده‌اند. خوراکیهای متنوع و دختران و پسران شوخ و شنگی که تا پاسی از شب با ماشینهای لاکچری و تیپهای خفن در کنار دستجات عزاداری دور دور می‌کنند و شربت می خورند و گپ میزنند. پوشش و رفتار اغلب آنها از نظر پلیس امنیت اخلاقی، جرم محسوب می‌شود ولی در این شبها کسی با آنها کاری ندارد.
جامعه ای که خصوصی ترین ساحات زندگی شخصی افراد آن توسط حکومت تعیین و مشخص می‌شود، در چنین شبهایی اینچنین یله و رها امکان حضور در خیابان را یافته است. فقط شبهای عزای حسین نیست که چنین فرصتی فراهم می‌شود. روزهای راهپیمایی، روزهای نمایش تجمع و پلوخوری سیاسی و … روزهایی است که دست حکومت چند صباحی از حلقوم خیابان برداشته می‌شود و چنین امکانی مهیا است. گویی جامعه فرصتی برای حضور بی محابای خود فارغ از نگاه عبوس و پدرسالار حکومت در عرصه عمومی می‌یابد. حضوری از جنسِ گونه‌ای بی قیدی و نوعی تعیش و لذت‌جویی روزمره (خوراکی و گپ و گفت مختلط و شبگردی و…). در جوامع دیگر اغلب چنین امکانی در فضای زندگی شهری در کلابها و فستیوال‌ها و کارناوالها و جشن‌های اجتماعی تعریف شده است. در جامعه ای چون ایران، اما شبهای محرم می تواند چنین فرصتی را هرچند به شکلی محدود فراهم آورد.
در این میان اما نکته قابل تاملی وجود دارد که این شبگردی خیابانی را متفاوت از یک حضور خیابانی صرفا اجتماعی می‌سازد. و آن اینکه، عزاداری ای که به لحاظ ماهیت و کارکرد تاریخی، بخشی از هویت دینی و فرهنگی جامعه ایران و رمز تداوم فرهنگ شیعی در طول چند قرن گذشته به شمار می‌رفته، اینک اما به نظر می‌رسد دچار تحولی مسخ کننده شده است‌ که به لحاظ اجتماعی و فرهنگی می‌تواند بسیار قابل توجه باشد. تغییری نرم و در عین حال عمیق که با حفظ فرم عزا، محتوای آن را با لذت گرایی و خوشگذرانی جایگزین می‌سازد. در بررسی دلایل چنین وضعیتی یکی از مهمترین عوامل را باید در افول امر مطلق و ایجاد نوعی “شک گرایی” در جامعه جستجو کرد: دیگر هیچ امر مطلقِ هویت بخش و معنا سازی وجود ندارد. جامعه ای که مرکزیت امر مطلق در ذهن او فروریخته است، وجدان معذبش او را به نوعی سیاهپوشی و فرم غمبار وادار می سازد ولی فقدان معنا و احساس پوچی، آن را از محتوا خالی نموده و عزاداری حسین را با آن صبغه ارزشی و تاریخی به شبگردی و تعیشی زودگذر و عادی در حیات روزمره اجتماعی و سیاسی بدل می سازد. توجه به دلالتهای جامعه شناختی و فلسفی این وضعیت بسیار اهمیت دارد. به نظر می رسد جامعه ایران در چنین شرایطی بیش از هر چیز نیازمند خردی است که بتواند در یک دستگاه عقلانی جدید، امر مطلق و معنا را بار دیگر به ساحت متافیزیک ایرانی و اجتماع ایران بازگرداند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)