بالاخره کارخانهی چیت ممتاز خراب شد. غول بزرگ نوستالژیکی که برای من کد ترمینال جنوب بود. هفتهی پیش که بعد از مدتها در مسیر بهشتزهرا از آنجا رد شدیم، باورم نمیشد که غول تسلیم شده و لودری به نشانهی فتح روی تل خاکهاش ایستاده است.
ذهنم رفت سراغ آن روز تشنگی که نمیدانم چرا با بابام سر از آن جهنم درآورده بودیم و من غر میزدم از خستگی و تشنگی. که ناگهان از وسط نردههای روبهروی غول، یک آبسردکن مثل درختهای بهشت سبز شد و سیرابمان کرد. آنوقتها آبمعدنی نبود. آب را نمیخریدند. یا نذری بود یا نبود. باید دستت را میگرفتی زیر شیر آبسردکن و آن چرکهای بومی دستت را به لیوان چلکلید هزارداماد ترجیح میدادی.
همیشه وقتی از آنجا رد میشدیم به آبسردکن ادای احترام میکردم به یاد آن سیراب شدن… حالا اما آبسردکن هنوز سرپا ایستاده است روبهروی لاشهی غول بزرگ. آبسردکن در سیلوی مرکزی تهران است. کنار بزرگراه همیشه ترسناک بعثت. روی این نقشه همان وسط، با علامت + معلوم شده است. از بالا هم ترسناک است.
یاد پسرخالهی مادرم افتادم که سال شصت در کارخانه سخنرانی آتشین کرده بود و بعد یک پیکان سفید سوارش کرده بود و دیگر برنگشته بود. یاد لاکپشت پلاستیکیم هم افتادم که از دستم ول شد و افتاد توی جوی بزرگ سر بازاردوم نازیآباد و عر زدم و با خودم لج کردم که دیگر هر چه بابا اصرار کرد، یکی دیگرش را نخریدم. یاد قنادی بازاردوم هم افتادم که شب عید میرفتیم آنجا خرید و خیلی جذاب بود و بعدها شد بانک و نفرینشان کردم بهخاطر نابودی نوستالژیهام.
حالا من روبهروی غول بزرگ تسلیمشده ایستاده بودم. خیلی از من پیرتر بود و باز جلوی لودر سر خم کرده بود. من چند سالم هست؟
پینوشت: هان راستی چهارشنبه بیستم دی دفاع کردم از پایاننامه و نمرهی کامل گرفتم. دنیا تمام نشد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.