از قَعرِ چاه آمده بودند گفتند از بهشت …
حرف زدند و ساکت بودیم ما
خاک را دزدیدند دریا را آسمان را کوه و رودِ دریاچه را
جانِ آدمی را دزدیدند دوستیِ عِشق را نان را و باز ساکت بودیم ما
تُفنگِ آب-پاشِ رویِ پُشتِ بام زبانزدِ آسمان شد
زمین فریاد زَنِ باران نور نَسیمِ شُست و شو شد
-که بروند و باز نگردند دیگر به جایی حتّا به زِمزمه ای یکپارچه از ما
که معنایِ ما را دزدیدند مَعنایِ زندگی و زمین را
و هنوز ساکتیم ما
تقویم می گوید دیگر بهار شده با همین ما
. امیر سارم
کانالِ تلگرا م:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.