کیست که اخبار حادثهی آتشسوزی مهیبِ مجتمع تجاری «پلاسکو» و جانفشانی آتشنشانان قهرمان را دنبال نکرده باشد و از صمیم قلب نسوخته باشد؟ سوختنی که افزون بر بعد عاطفی، سویهی عقلانی پُررنگی نیز دارد و آن نیست مگر اندیشه در بابِ زمینههای وقوع، واکنشها و پیامدهای این رخداد جانگزا!
در کورانِ حادثه، پرسشی عافیتسوز فضا را پُر کرد: اگر همزمان با پلاسکو، پهنههایی دیگر از پایتخت دچار بحران شده بود ماجرا به چهسان جریان مییافت و واکنشِ مسئولانِ ناتوان از تخمین لحظهی آوار مصیبت و مقابلهی سنجیده با آن و نیز مردمانِ تماشاچی، مردمانِ مزاحم با گوشیهای میلیونی و شهوتِ خاطره ساختن از فاجعهها، چه میبود؟
پلاسکو تنها نام یک مجتمع قدیمی مشهور و اکنون تلّی از آوار نیست، آینهای است که با نظر در آن میتوان بر زوایای تاریکِ تاریخ و روانشناسی اجتماعی یک ملّت پرتو افکند. شرح غمانگیز حضور نومیدکنندهی آنان و به بیانِ دقیقتر، تمامتِ ظرفیتِ مدنی و بنیهی اخلاقیشان را به مثابه باشندگانِ جهانِ جدیدکه از جدیدی آن به داشتنِ گوشیهای میلیونی و فخرفروختن با سواریهای میلیاردی بَسنده کردهاند را باید در حادثههایی از این دست به نظاره نشست.
راست آن است که اگر هوای سپهر سیاست بَس ناجوانمردانه سَرد و هزینهی کنشگری صلحآمیز سیاسی اینچنین سنگین نبود و یا ساختِ سیاسی یک و نیم قرن پس از رویداد خجسته، ولی جوانمرگِ مشروطه به سطحی از بلوغ و حدّی از توسعه دستیازیده بود که ایرانیان به جای طوفان توییتری و سونامی هشتگهای عصیانی در برهوتِ بیکرانِ شبکههای اجتماعی پای بر زمین واقعیت مینهادند و در واکنشی سَرتاپا مدنی، افزون بر بزرگداشتِ قهرمانانِ جانباخته و دیگر شهروندان درگذشتهی آن رخدادِ تلخ و یادآوری مسئولیتِ سترگِ مسئولان در تأمین امنیّتِ جانی؛ به مثابه سنگِ بنای زندگی در شهر (Police)، چراغِ «حساسیّتِ مدنی» را که از دیدِ نگارندهی جُستار، رکنِ رکینِ «شهروندانه زیستن» است، روشن نگاه میداشتند.
شهروند (Citizen) گرچه مولودِ شهر و سبکِ زندگی حاکم بر آن است، امّا حاشا که تختهبند اقتضائات و در بندِ ملزوماتِ آن باشد. بلکه مفهومی سیّال و تفسیرپذیر است. ای بسا شهریان دهاتیسرشت و دهاتیان شهریخو! فرقِ فارقِ این دو، نه زیستن در فضاهایی جغرافیایی، موسوم به شهر و دِه، بل تنفّس در هوای اندیشههایی دیگرگونه و نوکردنِ هربارۀ ذهن و زبان است. زینرو میتوان در دِه زیست و با احترام به حقوقِ دیگری، بازنگری در کار و کردار خویش، پاسداشتِ محیط زیست و اهتمام به فعالیتی مولّد و مؤثّر گوهرِ شهروندی را به کف آورد و یا در شهر بود و از تمام آنچه سخن رفت، محروم!. مطابق با این تلقّی شهروندی پیش از آنکه مرزی برای تفکیکِ مکانهایی فیزیکی و باشندگانِ آن باشد، مفهومی ژرف و درازدامن است. تنها با آراستگی به فضایلِ همبستهی آن است که شایستگی اتّصاف بدان را خواهیم یافت؛ خواه در شهر باشیم یا در روستا؛ در تهران باشیم یا در تایباد!
«شهروندی» گمشدۀ فاجعهی پلاسکو بود! و تأثیر ویرانگر نبودِ آن اگر از «تجهیزاتِ ابتدایی» شهرداری پُرطمطراق پایتخت که حتّی اعجابِ خبرنگار مجلهی اشپیگل را نیز برانگیخته بود! و سوء مدیریتِ مسئولانِ نامتخصّص بیشتر نباشد، هرگز کمتر نخواهد بود.
پلاسکو، پلاسِ کهنهی اندیشهای است که بایدش دور انداخت، پیش از آنکه جبر زمان به زبالهدانِ تاریخمان بیفکند!
در همین زمینه
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.