از ترامپ تا برگزیت (جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا،) تمامی ما متمرکز خبرهای لحظهای شدهایم. لازم است تا در این میان به تصویر بزرگتر هم نگاه کنیم.
نوشته پُولی تونیبی
ترجمه سیدمصطفی رضیئی
توضیح: پُولی تونیبی، ستوننویس روزنامه گاردین است. او پیشتر دبیر رویدادهای اجتماعی بیبیسی، ستوننویس و یکی از دبیرهای روزنامه ایندیپندنت و واشنگتن مانثلی بود و برای آبزروِر خبر و گزارش تهیه میکرد. این یادداشت او را روزنامه گاردین در روز پنجشنبه، ۱۹ ژانویه ۲۰۱۷ منتشر کرده است.
…
فردا جهان از دونالد ترامپ که صاحب جایگاه ریاستجمهوری امریکا میشود، به خود میلرزد. امید به اینکه مشاورهایی خردمند میتوانند جریان سرگردان و نیمه مجنون تناقضهایی جاری از لبان او را کاهش دهند هم به خاک سیاه تبدیل شد، وقتی که او چند تدارکچی اخبار جعلی و منکر تغییرات اقلیمی را به عنوان مشاورهای ارشد خود انتخاب کرد.
در ۲۴ ساعت آینده روزنامه گاردین این رویداد را در کنار گزارشهایی از هفت قاره دنیا بر تاثیرگذاریهای تغییرات اقلیمی که همینالان رخ میدهند پوشش خواهد داد، همانطور که خورشید در گردش زمین بر کشورهای روایتگر این داستانها طلوع میکند. گزارشهایی از تمامی قارهها از افزایش سطح آب دریاها و اقیانوسها، ذوب شدن یخها، تُندراهای گرمتر شده، گرمایی سوزان و گلف استریمی منتشر میگویند که اینجا به یخ بستن سوق پیدا میکند، همانطور که افزایش فزاینده دمای میانگین زمینِ ناشی از فعالیتهای آدمی، به نقطه بیبازگشت نزدیکتر میشود.
این ایده تمامی ما را متوقف ساخت تا کمی فکر کنیم. به عنوان مثال، ما مفسرهای رویدادهای سیاسی و اجتماعی باید از خودمان بپرسیم که مشکل ما چیست؟ چرا بیشتر ما تحولات عمدهای را نادیده میگیرم که با سرعتی زیاد به سمتمان پیش میآیند، همانطور که مشغول نگارش داستانهای سیاسی روزمره هستیم – ترزا مِی امروز در دیون سخنرانی برگزیت خودش را انجام داد، جرمی کوربین دیروز در سوال و جواب نخستوزیر در پارلمان جوکی گفت که ثمر نداد، بوریس جانسون رفتار بالقوه رییسجمهور فرانسه را با رفتار نگهبانهای اردوگاههای کار اجباری نازیها مقایسه کرد.
برایمان درک تغییرات اقلیمی در قالب یک موضوع سیاسی بیاندازه بزرگ و همیشه مشهود، جلوه میدهد. برای چند لحظه خیلی کوتاه، یک دیدگاه ثابت در موضوع تصمیمی جهانی – امضاء در آخرین دقیقه پیمان پاریس برای انجام تغییر – در محدوده سیاست خودی نشان داد، ولی لحظهای که این پیمان امضا شد، انگار ماجرا تمام شده و قدیمی شده باشد، خبرهایش هم محو شدند. دراینمیان، سیارهمان دارد به سرعت تمام گرمتر میشود – ولی نه آنقدر سریع که به چرخه ۲۴ ساعته اخبار راه پیدا کند.
یک مشکل در اینجا وجود دارد: برای سیاستمدارها، مفسرها و عموم جامعه سنگین است تا نگران چندین موضوع در یک زمان باشند. اضطراب شدید نسبت به ترامپ و برگزیت، تمامی انرژی سیاسی ما را جذب خودش میکند: آدمهای خسته از هراس نمیتوانند در یک آن، چندان به جلو بتازند. تغییرات اقلیمی در این میان تبدیل به هیاهویی با فاصله شده، مانند رعدی است که در دوردست شکل میگیرد. همانند هر انسانی که منکر این تغییرات نیست، همیشه نسبت به آن آگاهی داشتم و بعضیوقتها یک «و تغییرات اقلیمی»به فهرست بحرانهای غولپیکر رودررویمان اضافه میکنم. ولی اینکه بتوان این موضوع را به بخش جلویی مغز آورد، فراتر از هر موضوع دیگری قرارش داد، بعد سیاستمدارها و عموم جامعه را وادار ساخت تا نجات سیاره را مقدم بر هر چیزی دیگری به گزینه اول و دوم و سوم اولویتهایشان قرار بدهند، این کاری سترگ خواهد بود.
ولی کار سادهای هم نیست. رودروی غم گستردهاش، مردم ناامید میشوند، شانهای بالا میاندازند و فقط امیدوار این باقی میمانند که اتفاقهای خیلی بد، در گذر عمر خودشان رخ ندهند. یا امیدوار این هستند تا دانشمندها و مهندسهای باهوش، بتوانند تمام ما را یک مرتبه نجات بدهند. دنیای خیس آبِ تاوالو در بنگلادش که در آن مردم غرق و ناپدید میشوند، خیلی دور از ما است.
برخی به آرامش انکار تغییرات اقلیمی تکیه میزنند. رِکس تیلرسون، انتخاب ترامپ برای وزارت امور خارجه و مرد تمام عمرِ اِکسان موبایل، از گزینه زیرکانه دیگری سود میجوید: او آشکارا منکر این تغییرات نیست، ولی در جلسه پرسش و پاسخ سنا میگوید که از تاثیرگذاریهای چنین تغییری مطمئن نیست و میگوید این تغییرات وجود دارند، ولی خیلی هم جدی نیستند – هرچند ۹۷ درصد دانشمندهای جهان اطمینان به تاثیرگذاری و مهلک بودن این تغییرات دارند.
گونههای دروغگو و فریبنده منکر این تغییرها در انگلستان، شامل بر وزیر سابق، نیگل لاوسون و پسر ستوننویس و روزنامهنگارش دامینیک، بیشتر رسانههای مرتبط به حزب محافظهکار و اوِن پترسون، وزیر محیطزیست ولی منکر تغییرات اقلیمی دولت دیوید کامرون میشوند که بودجه تبطیق اقلیم با این تغییرات را ۴۰ درصد کاهش داد. او چهار سال پیش در برنامه «هر سوال» بیبیسی، گفت که «در ۱۷ سال گذشته، دمای میانگین زمین تغییری نکرده است،» هرچند که دمای میانگین زمین دهههاست افزایش پیدا میکند و ۲۰۱۶ گرمترین سال در تاریخ معاصر زمین و سومین سال پیاپی بود که رکورد گرمترین سال شکسته میشد.
عدم اطلاع صحیح مقامات از اوضاع اقلیم، تاثیر مستقیمی بر مردم میگذارد: قطعا هیچکدام از وزرای کابینه اینقدر وقیح و پر رو که نیستند؟ بعلاوه، چه کسی خواستار این نیست که تمامی این کشفیات به اشتباه باشند، آنچه ترامپ «فریب» میخواند و اینکه درنهایت هم قرار نباشد تا ما بچوشیم و غرق بشویم و یخ ببندیم؟ ولی یک دروغ خیلی کوچک هم میتواند راه درازی را در سرتاسر جهان طی کند. برخی، مثل اِکسان موبایل تشنه پول هستند، بقیه مجنون ایدیولوژیهای راستگرایانهای هستند که سیاستگذاریهای سبز را برنامههای سوسیالیستی یا نشانههایی از جلوههای درخت به آغوش کشیدن میشناسند. اگر اینها کمی جدی بودند، اصل احتیاط بهشان میگفت که هزینه مقابله با این تغییرات در مقابل خطر انقراض انسان، کم اهمیت است.
برای دولت مستقر وِستمینستر، سیاستگذاریهای اقلیمی تبدیل به جلوههایی فراری دهندههای رایهاست – مثل اینکه بهار همیشه بیثمر باشد – بهسختی میتوان چنین چیزی را به خورد سیاستمدارهایی داد که از روی غریضه از قبولش شانه خالی میدهند. نگرانی نسبت به محیطزیست تنها وقتی در دستور کارشان قرار میگیرد که اقتصاد، شکوفا باشد – همانند اواخر دهه ۱۹۸۰، اواخر دهه ۱۹۹۰ و سال ۲۰۰۶ – این موضوع را به عنوان جنسی لوکس برای زمانهای خوب نگه میدارند. ولی وقتی درآمد بیشتر مردم زیر بار هزینههایشان است، سختتر میتوان دلنگران محیطزیست بود. شغلهایی بهتر، رشدی بیشتر، اجناسی بیشتر برای همگان، پیام جهانی سیاستمدارهاست – نه اینکه کمتر از چیزی مطرح بشود. برای همین هم حزبهای سبز اروپایی بعضیوقتها به نظر شبیه به مردمانی میرسند که کمتر از آنچه ممکن است دارند از زندگیشان لذت میبرند.
بعلاوه، سیاستمدارها ، افراد را به تغییر عادتهای رانندگی، پرواز و مصرف گوشت سوق میدهند که در حقیقت در جامعهای مانند ما اینچنین نابرابر، خیلی بندرت عادتهایی همگانی هستند. مگر فکر میکنید مردم عادی، با این درآمدهایشان، چه کسانی هستند؟ بگذارید به جای این، اول ببینیم که گربههای چاق، هواپیماهای خصوصی و رولز رویسهایشان را رها خواهند کرد. نابرابری به شکلهای مختلفی میکشد – ولی از کف رفتن وجدان مقامات در اضطرارِ خویشتنداری شاید درنهایت ختم به کباب شدن سیارهمان بشود.
امیدواری چیزی است که سیاستمدارهای موفق در مانیفست امیدشان آن را میفروشند تا عاقبت ختم به تغییر و زندگی بهتر برای همگان بشود. جنبش معاصر محیطزیستی هم در کار خودش خوب عمل کرده تا تعادلی در موضوع خطر نابودی قرار بدهد، آن هم با اضافه کردن دلایل اینکه چرا انرژی سبز و زندگی سبز میتواند به رشد تمیز جامعه سرعت ببخشد، نه اینکه قاتل این رشد باشد. بعد از سقوط اقتصاد سبز مدل سرمایهگزاری کینزی، چه فرصتی از دست رفت تا سرمایهگذاری در مصرف خانگی و آبگرمکنهای تازه صورت بگیرد، در کنار اینکه فشار قدرتمندی برای تغییر به سمت تولید انرژی از باد، نور خورشید، امواج و انرژی هستهای صورت بگیرد و سیستم حمل و نقل عمومی بهتری هم مهیا گردد. در عوض اینها، در فاصله زمانی کوتاهی، تولید انرژی از باد تبدیل به گزینه اقتصادیای شد که دولت کامرون سوبسیدهایش را حذف کرد؛ و همانطور که تولید انرژی از نور خورشید به موفقیت نزدیک شده بود، جورج آزبورن بشدت از بودجه این صنعت در سال گذشته زد و بانی ویرانی آن شد و هزارها شغل هم در این میان از دست رفتند.
امروز در گزارشهای گاردین تنها هشدارها نسبت به فاجعه رودررویمان را نخوانید، بلکه پیام امیدواری را هم در نظر بگیرید. این امر با ارادهای سیاسی ممکن خواهد شد. سبز کردن اقتصاد میتواند موتور موفقیت باشد، نه اینکه مانعی در برابر رشد بشود – و این بر دوش تمامی ما رایدهندگان است تا پای سیاستمدارها را رو به گرمایش فزاینده زمین بگیریم و با اهریمن بیپروای انکارکنندگان آن بجنگیم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.