مدتی است حزب دمکرات کردستان ایران در پی یک اعلام علنی مبارزه مسلحانه خود با حکومت مرکزی (جمهوری اسلامی) را از سر گرفته. در دوره معاصر مبارزان کرد ایرانی که در میان آن‌ها از مطالبه گر تا تجزیه‌طلب به چشم می‌خورد -علاوه بر درگیری‌هایی که با حکومت‌های پهلوی اول و دوم داشتند- بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ با جمهوری اسلامی وارد جنگ مسلحانه شدند و بعدازآنکه به خواسته‌های خود دست پیدا نکردند جنگ را کنار گذاشتند.

جنگی که در جریان آن تلفات بسیاری (کشته و اعدامی) را متحمل شدند و در پی آن جمهوری اسلامی تمام سلاح‌های آن‌ها را به شکلی معدوم کرد که تا همین چندی پیش دولت ترکیه در جریان مذاکرات صلح با کردهای این کشور از آن‌ها می‌خواست از کردهای ایران بیاموزند و برای همیشه سلاح‌های خود را زیر بتن مدفون کنند. غافل از اینکه دیری نپایید تا هم کردهای ترکیه و هم کردهای ایران دوباره سلاح به دست به جنگ با حکومت مرکزی مشغول شوند. دستکم کردهای ایرانی معتقدند همیشه در طول تاریخ، حکومت‌های مرکزی ایران به آن‌ها ظلم کرده است و به‌عنوان مشتی نمونه خروار به ترور رهبران حزب دمکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس آلمان توسط عوامل جمهوری اسلامی در دهه هفتاد خورشیدی اشاره می‌کنند.

اتفاقی که علاوه بر سویه حقوق بشری، بین آنها و دیگر گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی که ترور و کشتار اعضای خود را تجربه کرده اند نوعی همدردی ایجاد می کند. یکی از این گروهها مشروطه خواهان هستند. به همین منظور وبسایت خبری نگام به سراغ “خسرو بیت اللهی” دبیر کل حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) رفته تا از او درباره رابطه محمدرضا شاه و کردها بپرسد و همچنین درباره از سر گیری مبارزات مسلحانه کردها با جمهوری اسلامی و فرضیه دشمن ِ دشمن ما، دوست ماست و همچنین نامه تهدیدآمیز سلطنت طلبان به ولیعهد سابق ایران صحبت کرده که در ادامه می خوانید.

بسیاری از کردهای ایران معتقد هستند که همواره در طول تاریخ به آن‌ها ظلم شده و حقوقشان پایمال‌شده است. موضع شاه ایران در قبال کردها چه بود و نظرتان درباره ازسرگیری مبارزه مسلحانه حزب دمکرات کردستان ایران با جمهوری اسلامی چیست؟

من به مسئله به‌عنوان موضع شاه نگاه نمی‌کنم. بلکه موضع دولت گذشته است که بر سر کار بود. ظلم را هم یک نگاه نژادپرستانه می‌دانم و قبول ندارم. بله نارسایی‌هایی در سطح مملکت وجود داشته که کردها هم بخشی از آن را تجربه کرده‌اند. باید دید از سال ۱۳۲۴ که حزب دمکرات کردستان تشکیل شد چه خدماتی به مردم کُرد ارائه کرده؟ هیچ …کردهای ایران در آن زمان می‌توانستند آزادانه به کردی صحبت کنند و به هرکجا که می‌خواهند مسافرت کنند، آزادانه سرمایه گذاری کنند، شناسنامه و پاسپورت داشته باشند زیرا ایرانی یوده و هستند.

فکر می‌کنید علاوه بر نارسایی‌های عمومی، حقوق مضاعفی از مردم کرد در ایران پایمال نشده است؟

به‌هیچ‌وجه. البته نارسایی‌های کلی وجود داشت. کشور دارای جمعیت جوان بود و ازنظر درآمد تازه به حدی رسیده بود که مردم بتوانند در طول شبانه‌روز سه وعده‌غذا بخورند. البته طبیعی هم بود. باید نگاه کنیم از کجا شروع کرده بودیم و حالا به آن نقطه رسیده بودیم. در مورد ازسرگیری مبارزه مسلحانه هم این‌ها متوجه نیستند. یک‌بار در مرداد ۵۸ در پی حمله مسلحانه شادروان دکتر قاسملو -که من با این حرکت موافق نبودم- و بعد در پی فتوای آقای خمینی شکست خوردند. پیگیری مطالبات از یک دولت به‌وسیله تفنگ نتیجه‌ای جز سرکوب نخواهد داشت و دمکراتیزه شدن کشور را به تعویق خواهد انداخت. کشته دادن، آواره شدن و کشاندن پای دولت‌های خارجی به منطقه سرنوشتی نظیر عراق و افغانستان در پی خواهد داشت. یکی از مشکلات احزاب اقوام ایرانی این است که خواسته‌های خود را به‌عنوان خواسته‌های عمومی مردم منطقه خود معرفی می‌کنند، درحالی‌که در واقعیت این‌طور نیست.

از جایگاه اپوزیسیون بسیاری از مخالفان حکومت دچار یک تناقض می‌شوند از طرفی باتجربه برجام، می‌بینند زبان زور مؤثر است و از سوی دیگر گروه‌های مسلح ازجمله حزب دمکرات کردستان ایران و همین‌طور سازمان مجاهدین خلق مقبولیت اجتماعی وسیع ندارند. نگاه شما به مبارزه سیاسی چیست؟ و آیا دشمن دشمن ما دوست ماست؟

ما به آزادی ایران اعتقاد داریم؛ اما مهم است که این آزادی را به چه قیمتی به دست می‌آوریم. برای همین به‌هیچ‌وجه حرکات مسلحانه و تجزیه‌طلبانه را تأیید نمی‌کنیم. ما به سرنگونی جمهوری اسلامی به دست مردم و به‌صورت مسالمت‌آمیز اعتقادداریم. جامعه ایران از دیرباز و همواره در یک مبارزه مدنی بها داده است. حرکت مسالمت‌آمیز زنان، معلمان، کارگران و همه اقشار که خواسته‌های مدنی دارند، مهم است و می‌تواند در آینده به همبستگی جامعه کمک کند. دمکراسی و خوشبختی مردم از لوله تفنگ بیرون نمی‌آید. نمونه مبارزه مسلحانه را امروز در منطقه می‌بینیم که نتایج خوشایندی به بار نیاورده. در عوض در کشورهای حوزه بالتیک دیدیم که حرکت‌های مدنی دیکتاتورها را به زیر کشید و این اتفاق در ایران هم قابل تکرار است. تحریم‌ها علیه ایران یک حرکت مدنی بود. زور مدنی با زور اسلحه و جنگ مسلحانه متفاوت است.

گفته می‌شود که نیروهای کرد مسلح درزمینهٔ تأمین سلاح و حتی تعلیمات نظامی از سوی آمریکا و عربستان سعودی پشتیبانی می‌شوند. آیا می‌توان گفت حزب دمکرات کردستان ایران به بازیچه سیاسی قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای تبدیل‌شده؟

خواست هر حزب سیاسی ازجمله حزب دمکرات کردستان ایران، اگر با خواست تمام ملت ایران یکی نباشد مسلم است که بازیچه دست قدرت‌ها قرار خواهد گرفت. آزادی درد مشترک بزرگ همه مردم ایران است و کردها نباید درد خود را از درد ملت ایران جدا کنند. شادروان دکتر قاسملو از دمکراسی برای ایران می‌گفت، اما وقتی به خودمختاری برای کردستان محدود شویم این دیگر مسئله ایران نیست. با این شیوه تنها مورد سوءاستفاده قدرت‌های خارجی قرار می‌گیرند و هر چه هم که این گروه تحت تعلیمات و کمک‌های مالی و تسلیحاتی قرار بگیرد، نمی‌تواند در برابر قدرت مرکزی ایران دست برتر را پیدا کند.

در جامعه‌ای مثل ایران که از اقوام مختلف تشکیل‌شده، آیا نظام فدرالی به احقاق حقوق اقلیت‌ها و اتحاد کمک می‌کند یا آستانه‌ای برای تجزیه کشور است؟

بافت ارضی ایران هیچ‌گاه این‌گونه نبوده که کشوری به خاک ایران پیوسته و یا چسبیده باشد که حالا بخواهد جدا شود. اقوام ایرانی در طول تاریخ با یکدیگر پیوند داشته‌اند و هرکدام هم به‌تناوب بر ایران حکومت کرده‌اند. تاریخ ایران رنگ دیگری دارد و نمی‌توان به نام فدرالیسم یک ملت را تکه‌تکه کرد. فدرالیسم به دمکراسی و تقسیم قدرت هیچ ربط مستقیمی ندارد. پاکستان نمونه یک فدرالیسم غیر دمکراتیک است. همان‌طور که در قانون اساسی انقلاب مشروطه به نام نظام ایالتی و ولایتی آمده بود، از کوچک‌ترین بخش‌ها و دهات تا شهرها و کلان‌شهرها باید انتخابات برگزار شود. تقسیم قدرت از طریق حضور نمایندگان مردم در مجلس امکان‌پذیر است نه از طریق تکه‌تکه کردن کشور. ما در کنگره پنجم حزب مشروطه سند حقوق اقوام و امکان اداره محلی را به منشور خود اضافه کرده‌ایم؛ اما امکان تقسیم حاکمیت و تجزیه ایران را به هیچ شکلی به رسمیت نمی‌شناسیم و هیچ‌یک از گروه‌های سیاسی کشور هم این خفت را نخواهند پذیرفت.

چرا امکان جدایی اسکاتلند از بریتانیا یا ایالت‌های تگزاس و کالیفرنیا از ایالات‌متحده، به کردهای ایران همین حق را نمی‌دهد؟

شرایط سرزمین اسکاتلند و همین‌طور بافت جامعه‌اش با اقوام ایرانی خیلی متفاوت است. کردها می‌خواهند اقلیم کردستان درست کنند و مثل قدیم حکومت عشیره‌ای و ملوک‌الطوایفی به راه بیندازند؟ ایران زیر بار این خفت نخواهد رفت. این مسئله به‌هیچ‌عنوان پذیرفتنی نیست.

به‌تازگی جمعی از سلطنت‌طلبان در نامه‌ای به شاهزاده او را به خلع ید تهدید کرده‌اند، بسیاری معتقدند مصاحبه آقای پهلوی با روزنامه عربی و استفاده از نام خلیج، تنها بهانه‌ای بوده و مدت‌هاست که این گروه از عملکرد شاهزاده ناراضی هستند. به نظر شما آیا در شرایط فعلی انتظار اقدام مؤثر آزادی‌خواهانه از رضا پهلوی نوعی درخواست معجزه است و یا اینکه ایشان در برابر جمهوری اسلامی ضعیف عمل کرده و می‌توانسته یا می‌تواند برای کشور کاری انجام دهد که انجام نداده؟

ما با تیتر و محتوی نامه تهدیدآمیز به شاهزاده موافق نبودیم. آخرین هشدار به کی؟ و چی؟ حرکت بعدی چه خواهد بود؟ اعتراض به عملکرد شاهزاده به‌منظور دامن زدن به بحث و ایجاد یک گفتمان سیاسی مثبت است. آزادی بیان خوب است اما اینکه بگوییم ایشان را خلع ید می‌کنیم، کسی ایشان را در جایگاهی قرار نداده که حالا بخواهد خلعش کند. آینده هم نه به دار و نه به بار است. هنوز نه قانون اساسی آلترناتیو وجود دارد و نه مجلس آلترناتیو که بخواهد ایشان را انتخاب کرده باشد و همه‌چیز به شکل سنتی جریان دارد. رضا پهلوی شاهزاده است چون پدر و پدربزرگش در ایران شاه بوده‌اند، اما بیش از این خودش هم هیچ موقع نگفته من را چه خطاب کنید.

همین‌که پدر و پدربزرگشان شاه بوده‌اند، آیا برای او یک‌بار حقوقی ایجاد نمی‌کند؟ و این پتانسیل در ارتباط با جامعه ایران، دولت‌های خارجی و نهادهای بین‌المللی تأثیرگذار نیست؟

من شک ندارم که او برای آزادی ایران هر کاری بتواند انجام خواهد داد، اما واقعیت این است که شرایط امروز ایشان با شرایط من و شما هیچ تفاوتی ندارد. تنها ازنظر مقام تاریخی با دیگران متفاوت است که این جایگاه لزوماً نمی‌تواند در عمل تأثیرگذاری محسوسی بر روی قدرت‌ها داشته باشد. ضمناً او می‌داند که اگر قصد داشته باشد روزی پادشاه شود، تنها می‌تواند پادشاه مشروطه باشد و نباید در امور سیاسی دخالت کند. نوع برخورد و شیوه نقد مسائل باید باب گفت‌وگو را باز کند و ازاین‌جهت نامه مذکور پسندیده و برخورد واقع‌گرایانه نبود.

حزب متبوع شما تا چه اندازه و به چه شکل در یارگیری از میان اقشار مردم، گفتگو و مذاکره با دیگر گروه‌های مخالف در خارج از کشور و تلاش برای جای گرفتن در سناریوهای اتاق‌های فکر جهان می‌پردازد؟

من شخصاً به سناریوهای اتاق‌های فکر جهان اعتقادی ندارم. این کارها در جوامعی که مردم آن به خواب‌رفته‌اند و نمی‌توانند برای آینده سیاسی خود تصمیم بگیرند، جواب می‌دهد. یک جامعه پویا که تکاپوی سیاسی دارد، به هیچ قدرتی اجازه نخواهد داد که به‌جای او تصمیم بگیرد. میزان هوشیاری و آگاهی مردم از وظایف شهروندی خود، در استقلال تصمیم‌گیری سهم بسزایی دارد. موضع ما تنها حمایت از جنبش‌های مدنی در داخل ایران است و این راه ما را به سرمنزل مقصود خواهد رساند. معیار ما حقوق بشر است و همه گروه‌ها هم بر سر این معیار اتفاق‌نظر دارند. البته ما که از خارج دستی بر آتش داریم، حق نداریم برای مردم داخل کشور که درون گود و آتش نشسته‌اند نسخه بپیچیم. ما همیشه برای گفت‌وگو با دیگر گروه‌های اپوزیسیون آماده هستیم. جو اپوزیسیون ایرانی نسبت به وضعیت ناهنجار ده تا پانزده سال قبل، التیام پیداکرده. براندازی از ده هزار مایل دورتر جایز نیست و درست هم نیست حرف آخر را مردم ایران در خیابان‌ها خواهند زد.

جمهوری خواهان می‌گویند تاریخ معاصر ایران نشان می‌دهد که مردم ما به بت‌سازی علاقه‌مند هستند و ازاین‌جهت پادشاهی مشروطه، پتانسیل تبدیل‌شدن به دیکتاتوری را دارا است. دفاع شما از مشروطه‌خواهی در برابر جمهوری‌خواهی چیست؟

الآن در ایران شکلی از جمهوری حاکم است و دیکتاتوری هم هست، درگذشته هم که پادشاهی بود به همین ترتیب مشکلاتی داشت؛ بنابراین استبداد حکومت به سلطنت یا جمهوری ربطی ندارد. واقعیت این است که انقلاب مشروطه، پادشاهی را به ایران نیاورد. بلکه پادشاهی در طول هزاران سال در تاریخ ایران وجود داشته و انقلاب مشروطه از دل آن برآمد و پادشاهی را در ایران دگرگون کرد. به‌طوری‌که پادشاه از کارهای اجرایی منع شد. در مشروطه‌خواهی، پادشاه فقط و فقط عامل وحدت ملی است همین و بس و نقش بیش از این برای او متصور نیست.

آیا قانون اساسی مشروطه سازوکار مشخصی داشته که بتواند از احتمال دیکتاتور شدن پادشاه جلوگیری کند؟

نه آن قانون اساسی که اتفاقاً معممین هم در نگارش آن دخالت داشتند، مشکلات خودش را داشت و در آینده مسلماً باید مجلس مؤسسان جدید قانون اساسی دیگری بنویسد.

تجربه مشارکت معممین در نوشتن قانون اساسی انقلاب مشروطه و پس‌ازآن در قانون اساسی جمهوری اسلامی، آیا دست این گروه را از قانون اساسی آینده کشور کوتاه خواهد کرد؟

من شکی ندارم که جامعه ایران به سکولاریسم معتقد است و در گردونه سکولاریسم هیچ نوع ایدئولوژی جایی ندارد. محتوای رژیم آینده مهم است و از این نظر جمهوری‌خواه و مشروطه‌خواه با یکدیگر اختلاف ماهوی ندارند. سیستم آینده ایران باید بر اعلامیه جهانی حقوق بشر متکی باشد. در شرایط بافت اجتماعی کشور ما یک پادشاه نمادین می‌تواند عامل وحدت ملی باشد، چنانکه در اسپانیا هست و به همبستگی اقوام مختلف در این کشور کمک کرده.

شما بر لزوم مبارزه بدون خشونت و حفظ تمامیت ارضی ایران تأکید کردید، بسیاری از نیروهای اصلاح‌طلب داخل کشور هم به این اصول معتقد هستند؛ اما تجربه حرکت بزرگی از این جنس که به جنبش سبز موسوم شد، شکست خورد.

بی‌انصافی است که جنبش سبز مردم ایران را به اصلاح‌طلبان محدود کنیم. اصلاح‌طلبان باانگیزه‌های خودشان خواستار ادامه روند فعلی با کمی تفاوت هستند. جنبش سبز تغییرات بزرگ‌تری می‌خواست و می‌توانست دریچه‌ای برای خواسته‌های جامعه مدنی ایران باشد. گفتمان جنبش سبز هنوز زنده است و اصولی مثل دمکراسی و حاکمیت ملی هیچ‌گاه کهنه و فراموش نمی‌شوند. جنبش‌ها درجاهایی ضربه می‌خورند، اما تغییر شکل داده و درجاهای دیگری سر برمی‌آورند. دیر یا زود شاهد حرکتی بزرگ‌تر از اعتراضات ۸۸ و با درایت و برخورد پخته‌تر خواهیم بود. البته در سال ۸۸ هم برخورد مردم حتی با نیروهای سرکوبگر برخورد منصفانه و مسالمت‌آمیز بود.

خسرو بیت الهی

حزب مشروطه ایران

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com