گذشته از بازار داغ گمانه زنی ها و شرط بندی ها که هر سال در فصل جایزۀ نوبل به جریان می افتد، بازار حرف و حدیث و شایعه هم پیرامون این رویداد جهانی داغ می شود. تا آنجا که تجربیات شخصی این من بنده شهادت می دهد در میان هموطنان بازار داغ حرف و حدیث های غالبن بی اساس و حدسیات و شایعات من در آوردی بیش از حقایق و واقعیات مستند خواهان و خریدار دارد. بهترین راه مبارزه با شایعات و چرندیات زبانی شاید فراهم کردن و انتشار اطلاعات دقیق و مسئولانه از زبان مسئولان مستقیم است. امید که این گفتگو برخی از پرسشهای رایج دربارۀ جایزۀ نوبل و فرایند انتخاب برندۀ این جایزه را پاسح بگوید و مهم تر از همه این که به سهم خود پایانی ببخشد به بازار مکارۀ شایعات. آمین!
دری که سالی یک بار به روی ادبیات باز میشود!
دری که سالی یک بار به روی ادبیات باز می شود| پتر انگلوند، دبیر دائمی فرهنگستان سوئد (راست) طاهر جام برسنگ (چپ)
در دو لنگهای که اتاق کار منشی دائمی آکادمی سوئد را به سالن بورس باز میکند تنها سالی یک بار باز میشود. این در بین اتاق کار دبیر دائمی آکادمی را به سالن بورس استکهلم حائل است. هر ساله در هفتههای اول ماه اکتبر یک روز مانده به آخر هفته معمولن، رأس ساعت ۱ بعد از ظهر این در باز میشود تا دبیر دائمی آکادمی، در این چند سال اخیر آقای پتر انگلوند، در برابر جمعیتی معمولن انبوه، جلوی دوربینها و میکروفنها ظاهر شود و برندۀ سال جایزۀ نوبل ادبیات را معرفی کند. در وصف این در دو لنگه گفتهاند دری است که بر روی جهان یک نویسنده باز میشود، یا این که دری است که جهانیان را به جهانِ نویسندهای مهمان میکند.
امسال قرعۀ نوبل به نام نویسندۀ چینی مو ین Mo Yan افتاد. ۵ روز پس از اعلام نام این نویسنده، یعنی سه شنبه ۱۶ ماه اکتبر ۲۰۱۲ دیداری نیم ساعته داشتم با پتر انگلوند Peter Englund، دبیر دائمی آکادمی سوئد، در دفتر کارش در آکادمی. مآموریتم این بود که با آقای انگلوند در مورد برندۀ سال ادبیات نوبل و نیز طرز کار آکادمی در زمینۀ گزینش برندۀ جایزۀ نوبل ادبی، برای مجلۀ نگاه نو مصاحبه کنم. شماره ای از «نگاه نو» سال پیش، ویژۀ «توماس ترانسترومر» برنده ادبیات نوبل در سال ۲۰۱۱ را با خود داشتم که دیدن عکسهای چاپ شده در این شماره از مراسم اهدای نوبل، آقای پتر انگلوند را به گفتۀ خود شاد و شگفت زده کرد.
پرسش: ابتدا در مورد برندۀ سال جایزه ادبیات نوبل، و پرسشی که شاید تا به حال چندین بار پاسخ داده باشید. چرا مو ین؟
پتر انگلوند: چون به نظر من نویسندۀ شگفتانگیزی است که به ما، منظورم بیشتر ما اروپائیهاست، دیدی بیهمتا میبخشد از محیطی یگانه با شیوۀ روایتی منحصر بفرد. واضح است که هنر روایت از فرهنگ سرزمین خود نویسنده مایه میگیرد. در واقع چین فرهنگ و ادبیاتِ کهنی دارد. آن چه او در آثارش دارد و در واقع به آنها وحدت میدهد، عناصری هستند از ادبیات کلاسیک چین. در آنها از هنرِ داستانسرائی مردمی که در دوران کودکی شنیده است، بسیار استفاده میکند. او در عین حال آثار بسیاری از نویسندگان غربی را هم مطالعه کرده، که البته این بخشِ نه چندان پر اهمیت ماجراست. میشود تأثیرات بسیاری را در آثار او یافت اما همۀ این عناصر را ذوب کرده و از آن چیزی پدید میآورد که کاملن مهر و نشان خودش را دارد. به نظر من آفرینشهای مو ین، ادبیات شگرفی است. و در جایزۀ نوبل این نکته نهفته است که ادبیات مورد گزینش باید در همۀ جهان جذاب باشد و ماندگار. و من مطمئن هستم که انتخاب مناسبی کردهایم. به همین سبب بود که اشاره کرده بودم که او به ما از محیطش دیدی یگانه میبخشد. خود او البته ریشه در محیط روستائی چین دارد و فقط از محیط روستائی چین مینویسد و این کار را از چشماندازی درونی شده انجام میدهد و با شیوهای بینهایت جذاب و با مهارت ادبی بالا. میشود گفت که استعداد اصلی او در تنوعِ اشکال بیانیاش نهفته است. او از طرفی روایات حماسی بزرگی نوشته است. و از طرف دیگر در نوشتن نوول هم بسیار مهارت دارد. در آثار او تنوع بیحدی دیده میشود. و این هم از آن موارد نادر است چرا که اغلب یک نویسنده فرم و شکل بیان خود را پیدا میکند، اما او شیوههای متعددی برای بیان دارد که این هم به نظر من بسیار احترامبرانگیز است.
پ: شما دربارۀ مو ین گفته بودید که ترکیبی است از فالکنر، دیکنز و رابله. چه شباهتهای مو ین با این نویسندهها دارد؟
پتر انگلوند: چنین مقایسهای برای درکِ بیشتر از نویسنده کمک خوبی است. شباهتش به رابله در زمینی بودن است و جسمانی بودن. نویسندهای بسیار پرشور، بسیار پر هجو که از ادرار و مدفوع به وفور حرف میزند یا به عبارتی جسمانی است. شباهتش به دیکنز در روایت شوخطبعانه است و این که بیشتر با انسانهای حاشیۀ اجتماع شوخی میکند همراه با شور و شوق اخلاقی. و کاملن مشخص است که او طرف انسانهای معمولی را میگیرد اما بدون این که این جهتداری را احساساتی کند. رومانتیک نمیکند چون خودش متعلق به آن بخش از جامعه است. او روشنفکری نیست که مردم از بالا نگاه کند بلکه او خود یکی از مردم است پس همزمان تصاویر پررنگ و غیررمانتیکی میدهد از مردم معمولی و برای مردم معمولی. مردم در آثار او فرد هستند.
شباهتش با فالکنر در این است که مانند او قسمت بسیار بسیار کوچکی از جهان را اشغال کرده است، یعنی شمال شرقی گائومی را، و از این بخش مینیاتوری از چین آفریده است و این مینیاتور دارای یک ساختار ادبی است. اما این ساختار ادبی بسیار شگفتانگیز است. و این چیزی است که یادآور فالکنر است و یوکناپاتوفا که شهری است کاملن خیالی اما با این حال وقتی کسی آن را میخواند احساس میکند که این قسمت از آمریکای شمالی باید همین طور باشد. مو ین هم نظیر همین کار را میکند. وقتی که لایه بر لایه میچیند خواننده حس میکند که در برابر عالمی بینظیر قرار دارد که همزمان همۀ جهان را هم به نمایش میگذارد. ساختاری که بطور اصولی بنا میشود و بسیار باشکوه است. به نظر من این هم درست مثل یوکناپاتوفا و ماکاندوی گابریل گارسیا مارکز بخشی از ادبیات جهانی است و تصور میکنم که شمال شرقی گائومی هم بخشی از ادبیات جهانی خواهد شد.
انگلوند: من به عنوان ژورنالیست جنگی هم برای مجلات سوئدی فعالیت کردهام و جنگهای بالکان، افغانستان و عراق را از نزدیک دیدهام.
س: آنجا آیا به نوعی با ادبیات آنجاها هم ارتباط گرفتید؟
انگلوند: ارتباط گرفتهام. از این گذشته نکتهای که شاید برای شما ناخوشایند باشد این است که برای نظر دادن در مورد ادبیات معاصر نقاط مختلف دنیا باید مراقبت بخرج دهم دلیل آن هم برخورد کردن چنین نظراتی است با وظیفۀ رازداری نوبل. ادبیات آن مناطق ادبیاتی کهن است، از تمدنی بسیار باستانی برخاسته و در آکادمی چنین آگاهی وجود دارد که آن مناطق از جهان بطور بالقوه دارای منابع قوی ادبی هستند.
س: میدانم با توجه به وظایف رازداری آکادمی پاسخ به چنین سئوالاتی ناممکن است اما با این حال میخواهم بپرسم آیا تا به حال نویسندگان ایرانی یا ادبیات فارسی به نوعی در لیست بلند یا کوتاه کاندیداتوری جایزۀ نوبل بودهاند؟
انگلوند: در این مورد نمیتوانم صحبت کنم. تمام رویدادهای مربوط به پنجاه سال اخیر متأسفانه مشمول رازداری میشوند بنابراین نمیتوانم از آن حرف بزنم. اما در مورد لیستهای قدیمیتر از پنجاه سال میشود از بایگانی آکادمی پرسش کرد. وظیفۀ رازداری بر اسنادی که بیش از پنجاه سال قدمت دارند، مترتب نیست. و این قانونی است که بنیاد نوبل بنا نهاده است. و این وظیفۀ رازداری تا حدودی خوب است چرا که از یک طرف خودِ فرایند جایزه را حفظ میکند که بتواند کار خود را حتیالامکان بدون مزاحمت و بدون دخالتِ افکار دیگران، پیش ببرد. از طرف دیگر برای رعایت حال نویسندگان هم هست، هر چند این بخش وزنِ کمتری دارد. به عقیدۀ من نویسندهای که بداند نامش بر لیست نیمه بلند یا کوتاه نوبل است، میتواند خود را در معرض آزمون ببینند و برای بسیاری شاید ملالآور باشد که تمام اکتبر را بنشینند و منتظر بمانند و دست آخر هم جایزه نصیبشان نشود در حالی که بدانند تا چه حد به آن نزدیک بودهاند. به نظر من از زاویۀ انسانی هم تحمیل چنین انتظاری بیرحمانه است. اما این فقط بخش کوچکی از دلایل است. دلیل اصلی همان طور که گفته شد این است که چنین رازداریای برای حفظ فرایند انتخاب برنده است که فرایندی است طولانی و پیچیده.
پرسش: کمی دربارۀ این فرایند برایمان بگوئید، از نامزد کردن نویسندهها تا زمانی که درِ دو لنگۀ آکادمی به سالن بورس استکهلم باز میشود و دبیر دائمی آکادمی نام برندۀ سال را اعلام میکند.
انگلوند: دورۀ انتخاب برندۀ ادبیات نوبل از زمانی آغاز میشود که برندۀ دورۀ جاری به سوئد میآید و جایزۀ خود را دریافت میکند. در واقع در پائیز هر سال برای آن دسته از افراد و مؤسساتی که برخوردار از حق پیشنهاد دادن هستند یک دعوتنامه میفرستیم و از آنها میخواهیم کاندیداهای خود را معرفی کنند. برای ما که در استکهلم، در سرزمینی کوچک و در گوشهای از اروپا نشستهایم بسیار مشکل است که خودمان نامزدهای دریافت جایزۀ نوبل را بیابیم. چون همیشه این خطر وجود دارد که نویسندههای مهمی در جهان از قلم بیفتند. بنابراین تلاش میکنیم تا در حد امکان از بسیاری بخواهیم که نامزدهای خود را معرفی کنند. دارندگانِ حق پیشنهاد میتوانند پروفسورهای ادبیات باشند یا کانونهای نویسندگان یا برندههای پیشین نوبل. پس از آن اسامی نامزدها را جمعآوری میکنیم و اسامی همۀ آنها را در لیستی قرار میدهیم که به لیست بلند معروف شده است و این لیست شامل چند صد نام میشود. همین جا بگویم که افراد یا مؤسساتی هستند که از حق نامزد کردن برندگان نوبل برخوردار نیستند، اما با این حال پیشنهادهای خود را برای کمیتۀ نوبل میفرستند، که اسامی نامزدهای آنها در لیست بلند قرار نمیگیرد اما در صورتی که نویسندگان جالب توجهی معرفی کرده باشند و معرفی آنها مبتنی بر استدلال کافی باشد، پیشنهادهایشان دور ریخته نمیشود بلکه آن پیشنهاد را نگه میداریم، مخصوصن اگر آن طور که اشاره شد با موشکافی و استدلال نویسندهای را معرفی کرده باشند، و تلاش میکنیم که به تدریج چنین مواردی را هم مورد مطالعه قرار دهیم.
پس از آن و در فصل بهار کمیتۀ نوبل کار خود را با غربال کردن این لیست از سر میگیرد و پس از آن تعداد اسامی لیست به بیست تا سی نام خلاصه میشود. لیست نیمهبلند که معمولن در ماه آوریل آماده میشود. این لیست به آکادمی معرفی میگردد و در جلسۀ عمومی مورد تأئید قرار میگیرد. پس از آن کمیتۀ نوبل بر لیست نیمه بلند کار میکند و از میان اسامی بیست تا سی نفر، ۵نام را برمیگزیند. و در آخرین نشست آکادمی که در اواخر ماه مه برگزار میشود در مورد لیست کوتاه تصمیم میگیرد. در واقع لیست کوتاهی که کمیتۀ نوبل تهیه کرده است باید به تأئید آکادمی برسد. آکادمی میتواند لیست را رد کند و یا نامهائی را در آن تغییر دهد، بنابراین کمیتۀ نوبل این پروسه را هدایت نمیکند بلکه تنها آن را تدارک میبیند. به هر حال در ماه مه لیستی از پنج نام داریم. پس از آن اعضای کمیته در طول تابستان موظف به خواندن کارهای نویسندگان لیست پنج نفره هستند. در این فصل معمولن اعضای کمیته با کیسههای بزرگ پر از کتاب به خانه میروند. و کمیته فصل تابستان تا نیمۀ ماه سپتامبر را برای مطالعۀ آثار کاندیداها فرصت دارد. و پس از آن در نیمۀ سپتامبر، آکادمی تشکیل جلسه میدهد و نخستین مادۀ صورتجلسۀ این نشست، ادبیات نوبل است.
پرسش: اعضای کمیتۀ نوبل چه کسانیاند؟
پتر انگلوند: در حال حاضر اعضای کمیتۀ نوبل عبارتند از پر وستبری Per Wästberg، که نویسنده است و رئیس کمیته، هوراس انگدالHorace Engdahl، دبیر پیشین آکادمی که نویسنده و منتقد است، کاتارینا فورستنسن Katarina Frostenson، شاعر، کریستینا لوگن Kristina Lugn، دراماتیسین، شل اسپمارک Kjell Espmark، پرفسور ادبیات و شاعر و نویسنده، و من (پتر انگلوند) به عنوان دبیر دائمی آکادمی و عضو علیالبدل.
پرسش: آیا اعضای کمیته تمامی آثار کاندیداها را میخوانند یا برگزیدهای از آنها را؟
پتر انگلوند: . زمانی که لیست کاندیداها کوتاه شده باشد، باید تلاش کنیم که حتیالامکان همۀ آثار آنها را بخوانیم. اما برخی از نویسندگان آثار فراوانی دارند و شاید کمیتۀ نوبل به مطالعۀ همۀ آن کارها نرسد، در این صورت ممکن است در آکادمی اشاره شود که این بیست یا سی کتاب را از نویسندهای بخوانید. اما انتظاری که از کمیتۀ نوبل میرود این که احاطۀ کامل بر آثار نویسندۀ مورد بحث داشته باشد. اما مثلن اگر نویسندهای را در نظر بگیریم که شمار آثارش صد کتاب یا بیشتر باشد پیش میآید که آکادمی به عضو کمیتۀ نوبل سفارش خواندن مثلن سی تا از مهمترین کارهای او را بکند.
پرسش: وظیفۀ رازداری که شدیدن اجرا میشود از طرفی شاید همۀ آن امتیازاتی که اشاره کردید داشته باشد، اما از طرف دیگر میتواند راه را بر شایعات باز بگذارد. برای نمونه نوعی ایراد که در محافلی گرفته میشود این است که آکادمی گرایش چپ دارد با توجه به چند مورد گزینش آکادمی در سالهای اخیر، این دسته از انتقادکنندهها مثلن ندادن جایزۀ نوبل به خورخه لوئیس بورخس را به مثال وزین چنین نظری میدانند.
پتر انگلوند: من میدانم که چنین نظراتی وجود دارد اما فکر میکنم چنین نظراتی روز به روز کمرنگتر میشوند. این درست است که در زمان خدمت من در آکادمی جایزۀ نوبل به سه نویسنده داده شده است که به نوعی به گرایش چپ مربوط میشوند، پینتر، دوریس لسینگ و آلفرده یلینیک که به اعتقاد بسیاری نویسندههای چپ هستند، اما دو سال پیش این جایزه به ماریو وارگاس یوسای پروئی تعلق گرفت که رسمن لیبرال است. بعد از آن گفته میشد که آکادمی به راست چرخیده است. چنین نظراتی درست نیست، چنین معیار سیاسی وجود ندارد. نوبل ادبی یک جایزۀ ادبی است که فقط به معیارهای ادبی توجه دارد و ما چارهای جز این نداریم. اگر آکادمی چنین جایزهای را بر اساس ملاک سیاسی اعطا کند، کاملن نادرست است. با پیش کشیدن چنین معیارهائی آکادمی نمیتواند به کار خود ادامه دهد چرا که در چارچوب آکادمی دیدگاههای بسیارمتنوع سیاسی وجود دارد. در صورت در نظر گرفتن معیارهای سیاسی، ما متلاشی میشدیم، پاشیده میشدیم. نمیشود. ما نمیتوانیم چنین ملاکی داشته باشیم، درست به این دلیل که گسترۀ دید سیاسی درون آکادمی بسیار وسیع است.
س: در سایت آکادمی سوئد میخوانیم که مجموع قابلیتهای زبانی انستیتوی نوبل در پنجاه سال اول فعالیت این بنیاد در عمل فقط گروههای زبانی بزرگ اروپائی را شامل میشد. در مورد زبانهای دیگر باید اعضای کمیته یا از طریق مطالعۀ ترجمۀ آثار کاندیداها، با همۀ ضعفهائی که این شیوه در بر داشت، درکی از نویسنده بدست میآوردند یا هم این که از کارشناسان بیطرف استفاده گردد. در آن زمان کاندیداهائی که به زبانهایی غیراروپائی، مانند عربی، فارسی و چینی مینوشتند نیز بندرت مطرح بودند. بنابراین گروه کارشناسان مخصوصن برای بررسی و داوریِ آثار غیراروپائی میتواند گروه مهمی باشد. این گروه، چگونه گروهی است و از چه کسانی تشکیل میشود؟
پتر انگلوند: این طوری است که ما همیشه این امکان را داریم و از آن استفاده هم میکنیم که اغلب بطور محرمانه با کارشناسی، در هر جای دنیا که باشد تماس میگیریم و از او میخواهیم که نظرات خود را کتبن در مورد این یا آن نویسنده یا شاید جزئیاتی در مورد این بخش یا آن بخش آثار یک نویسنده، حتا در مورد مسائل زبانی یک نویسنده، برای ما بفرستند. اما چنین مواردی به دفعات کم پیش آمده و شامل نویسندههای خاصی است. در واقع نظر کارشناسانه را از کارشناسان همۀ دنیا سفارش میدهیم. از این گذشته ما به کتابخانۀ نوبل هم مرتبط هستیم که در آن کارشناسانی هستند با توانائی در حوزههای مختلفِ زبانی که کار اصلیشان توجه و دقت به مسایل جاری در زبان (مشخصی) است. مشخصتر این که مثلن به ما پشنهاد میکنند که این یا آن کتاب را خریداری کنیم یا به این یا آن نویسنده توجه داشته باشیم. این کارشناسان برخی اوقات دعوت میشوند به سخنرانی برای ما یا برای پرسنل کتابخانه. و این کارشناسان که مرتبط هستند با کتابخانه کارشناسان دائمی ما هستند. غیر از اینها همان طور که پیشتر گفته شد اگر پرسشها و مسائل بیشتری طرح باشد به کارشناسی متوسل میشویم که در جائی از دنیا و در قارهای زندگی میکند و میتواند برای رفع معضل به ما کمک کند.
س: در حال حاضر باید در آکادمی توانایی زبانی گستردهای وجود داشته باشد.
پتر انگلوند: بله این توانایی در سطحی گسترده است. فکر کنم در آکادمی، ما بر دوازده یا سیزده زبان تسلط داریم. اما این شمار هرگز کافی نخواهد بود. به همین سبب از کارشناسان کمک میگیریم؛ مثلن هم برای ترجمۀ یک اثر و هم برای داوری دربارۀ آن ترجمه. آیا اثر مورد بحث اجازۀ ترجمه شدن میدهد؟ در ترجمه چه چیزی از دست رفته است؟ و این بسیار بسیار دشوار است. ما تلاش میکنیم این دشواریها را برطرف کنیم. چون ترجمه، همانطور که خود شما میدانید، بسیار پیچیده است و به دانش زیادی نیاز دارد. بنابراین از این ضعف قضیه هم آگاه هستیم، حتا زمانی که داوری در مورد اثر یا آثاری از حوزۀ توانائی و تسلط زبانی آکادمی فراتر باشد و نیازمند ترجمه شویم، مستقیمن ترجمۀ اثر را مورد داوری قرار نمیدهیم بلکه از کارشناسانی کمک میگیریم که دربارۀ ترجمه هم نظر کتبی بدهند. این نظر شامل آن بخش قابل ترجمۀ اثر یا آن بخش از اثر است که ممکن است در ترجمه از دست رفته باشد.
س: این گروههای زبانی که آکادمی به آنها تسلط دارد را میتوانید بشمارید؟
پتر انگلوند: فرانسه، آلمانی، ایتالیائی، پرتغالی، اسپانیائی، چینی. همچنین در آکادمی عضو جدیدی داریم که سالهای اول عمر خود را در مصر سپری کرده است اما خود او معتقد است که زبان عربیاش آن چنان خوب نیست. به نظر من در آکادمی توانائی زبانی بالائی وجود دارد که کافی نیست و هیچ وقت نمیتواند کافی باشد. برای این که زبانهای بسیاری در جهان وجود دارند و گروههای زبانی جالب، کم نیستند. و به این سبب به کارشناسان وابسته هستیم.
پتر انگلوند Peter Englund دبیر دائمی آکادمی سوئد با نسخه ای از مجلۀ نگاه نو ویژۀ توماس ترانسترومر
پرسش: پرسش دیگری ندارم، برای خوانندگان مجلۀ نگاه نو که در آن سوی دنیا منتشر میشود پیامی دارید؟
پتر انگلوند: میخواهم این را بگویم که ما در استکهلم و در آکادمی سوئد در کار خود تلاش خواهیم کرد که با اروپامحوری خود مبارزه کنیم. به نظرم اجتنابناپذیر است، وقتی که در منطقۀ خاصی از جهان چشم بگشایی و رشد کنی، آن بخش از جهان و فرهنگ آن به تو نزدیکتر از هر چیزی است. چیزی که میخواهم بگویم این است که هیچ برنامهای وجود ندارد که مدعی شود که نویسندگان اروپائی بهترین نویسندگان هستند، اما در همۀ ما نوعی کشش روحی وجود دارد که برایمان درک و جذب کردن ادبیاتی که در جوارمان قرار دارد آسانتر است، اما چیزی است که ما در تلاشیم تا با آن مبارزه کنیم و این کوشش، نوعی تغییر جهت است تا آغوش خود را هر چه بیشتر بر آن همه ادبیات شگفتانگیز که در جهان خلق میشود بازتر کنیم.
متن چاپ شده در مجلۀ «نگاه نو» شمارۀ ۹۵، پائیز ۱۳۹۱
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.