باور کنید، «زنانهشدن فقر»، «زنانهشدن اعتیاد»، «زنانهشدن آسیبها»، «دختران قلیانی رکورد زدند» را باور کنید!
نگاهی به خبرهای منتشرشده و نقلقولهایی که عمدتا از سوی سیاستگذاران حوزههای مختلف اجتماعی مطرح میشود، نشان میدهد که صحبت از دامنهدارشدن برخی از آسیبها در بین زنان، بیش از آنکه جنبه واکاوی دلایل زیادشدن آسیب را داشته باشد، صرفا نگرانی از بابت شکستهشدن قداست زن، اسطورهای است که در ذهنهاست و به همین دلیل، فکر اساسی برای حل مشکلات صورت نمیگیرد.
در تجربۀ زیستۀ ما زنان، تجربۀ حس ناامنبودن فضا یا رابطههایمان مشترک است. بسیاری از ما گرفتار خشونتهای ناشیاز این ناامنیها شدهایم و روح و روان و جسممان آزار دیده و اذیت شده است. این ناامنیها سبب ایجاد محدودیتهایی (از طرف خود یا اطرافیان بهاصطلاح دلسوز!) برای حضور در عرصههای عمومی شده است. از کودکی شنیدهایم و همچنان میشنویم که «جامعه ناامن است». از انتخاب رشتۀ مورد علاقهمان در شهری دیگر صرفنظر کردهایم (یا اجازۀ انتخابش را از ما سلب کردهاند) تا همین اطراف و در کنار خانواده باشیم. در فلان موقعیت شغلی پذیرفته نشدهایم (یا نرفتهایم)، به فلان جایی که دوست داشتیم نرفتهایم (یا اگر رفتهایم، دچار مشکلاتی شدهایم) و با فلان افراد ارتباطی برقرار نکردهایم (یا اگر ارتباطی برقرار کردهایم به مشکلاتی گرفتار شدهایم). گاه حتی مسیر موفقیتهای شغلی را تنها بهخاطر همین ناامنیها بهخوبی طی نکردهایم و بسیار تجربیات مشترک دیگر. اگر شانس این را داشته باشیم که خانواده محیطی امن برایمان باشد و در تصمیمگیریهای فردی از ما حمایت کند، از «ناامنی» در محیطهای عمومی، محل کار، فضاهای ارتباطی و حتی در شبکههای اجتماعی مجازی نتوانستهایم در امان باشیم. از سویی دیگر، بسیاری از ما طعم تلخ نگاه جنسیتزدۀ سیستم قضا را در هنگام پیگیری مشکلات احتمالی ناشیاز این ناامنیها چشیدهایم و فضای ناامن ِ کلانتریها و دادسراها از پیگیری مطالباتمان ناامیدمان کرده است. حتی بسیاری از ما کارمان پیش فردی صاحب قدرت گیر کرده است که از برخورد اولیهاش «معذب» شده و با حرفهایش حس ناامنی را تجربه کرده باشیم و بیقدرتیمان بهعنوان یک شهروند بر ما ثابت شده است. گاه حتی اگر هیچیک از اینها نباشد، بهدلیل زمانبربودن پیگیری قضایی از حق و حقوقمان گذشتهایم و البته بسیاری از ما بهدلیل آنچه «آبرو» تعریفش کردهایم، در هنگام مواجهه با مشکل «سکوت» کردهایم و گذشتهایم. از متلکپرانیها و برخوردهای فیزیکی خیابانی میگذرم که دیدهایم و شنیدهایم و به کرات تجربهاش کردهایم…
با اینهمه تجربۀ زیستۀ مشترک، هرچند متفاوت در چگالی، آنچه باز هم محل اشتراکمان است، تلاش روزانهمان برای غلبه بر این ناامنیهاست؛ تلاشهایی که میتوان آن را مبارزههایی فردی برای چیرهشدن بر مشکلات در طول زندگی نامید. کنشهایی که سبب شده است بسیاری از ما زنان در همین جامعۀ ناامن راه خود را با ساختن امنیتی نسبی برای خود طی کنیم. اما آنچه موضوع ادامۀ این متن است، اوضاع ذهنی آن دسته از زنانی است که نهتنها خود را تسلیم شرایط میکنند، که مانع حضور دختران خود و حتی دیگر زنان در جامعه و تنها بهسبب همین «ناامنبودن اجتماع» میشوند.
بیشک «خودقربانیپنداری» در «جامعۀ ناامن» نهتنها ما را در جایگاه فرودست قرار میدهد، که امکان مواجهه با وضعیت و تغییر آن را با دشواریهایی همراه میکند. باور به این که این «جامعۀ ناامن» نمیبایست مانع حضور ما زنان در عرصههای عمومی باشد. لازم است خود را از قراردادن در مقام «قربانی جامعهای ناامن» نجات دهیم و کنشگرایانه برای تغییر وضعیت در تلاش باشیم. با این باور که بهعنوان یک زن «میتوانیم» و «قدرت» این را داریم که شرایط را «تشخیص» دهیم و از خود «دفاع مناسب» کنیم و «فضا» را تحت کنترل خود درآوریم. آنچه پر واضح است، بهمیزانِهمان تجربیات تلخ، هستند تجربیاتی که ما را از موضع قربانی در جامعۀ ناامن فراتر برده است و حضورمان را در عرصههای عمومی و اجتماعی گسترش داده است. تجربههای موفقی که از پس مهارتهای فردی و مهارتهای شناختی و خودسازیهای شخصیتی شکل گرفته است. بیایید یاد بگیریم و آموزش دهیم و کودکان خود را بهگونهای تربیت کنیم که موقعیتهای خطرناک را تشخیص دهند و انتظار این را نداشته باشیم و این انتظار را بهوجود نیاوریم که بهسبب جنسمان نیازمند حمایت هستیم. نوع تربیت و جامعهپذیریمان نگاهی نابرابر به زنان را حتی در درون ما زنان نهادینه کرده است. بارها تجربه کردهایم که بهدلیل زنبودنمان انتظار کمک و تبعیض مثبت را داشتهایم. بارها آنچه نیازش را حس کردهایم، حمایت دیگران بوده است، دیگرانی که البته بیشتر مردان (آشنا و غریب) بودهاند. ساختن خویشتنی «قوی» و «مستقل» نیازمند خودشناسی و افزایش توانمندیهای فردی برای غلبه بر مشکلات است.
بیایید مهارتهای ارتباطی و شناختیمان را در خود تقویت کنیم. اعتمادکردن به افراد در جامعۀ بیاخلاق سخت و دشوار است. درگیرشدن در ارتباطهای کاری یا دوستانه یا احساسی، بیتوجه به ناامنبودن آن رابطه و انجام کارهای نسنجیده، ممکن است مشکلات فروانی بهوجود آورد. لازم است مهارتهای خود را در شناخت دیگران پرورش دهیم و از نشانههای بیاخلاقی و سوءنیت و ناامن طرف مقابلمان بهسادگی رد نشویم. حریم شخصی و خصوصیمان را پاسداری کنیم و اجازه ندهیم کسی به بهانۀ ایجاد رابطۀ صمیمی به حریم خصوصیمان تجاوز کند. لازم است در شکلگیری فردیتمان کوشاتر و فعالانهتر تلاش کنیم و اجازه ندهیم تحت هیچ شرایطی فردی به خود اجازه دهد وارد حریم شخصیمان شود و عزتنفسمان را خدشهدار کند، حتی با یک کلمه یا نگاه یا بیان حرفی نسنجیده که بار جنسی و جنسیتی داشته باشد یا طرح شوخیهای نامتعارف و بیان نظرهای شخصی متجاوزانه به حریم شخصی یا ارتباطگیریهای خلاف میل شخصی، تنها برای ماندن در رابطه. البته که ما هم نباید وارد حریم شخصی و خصوصی کسی شویم و باید برای حریم خود و دیگران احترام و ارزش قائل شویم. این مهم کمک میکند به تلاشهای رقتانگیز برای دفاع از خود مجبور نباشیم.
محیطهای فیزیکی ناامن برای زنان و مردان ناامن است. افراد کمی مهارت دفاع از خود دربرابر افراد قویتر یا مجهز به اسلحههای سرد را دارند. خطر در محیطهای خلوت و تاریک زنان و مردان را تهدید میکند. بعضی مناطق شهری بهنسبت مناطق دیگر ناامنتر است و بیشک به مراقبتهای مناسب آن محیط نیاز است. آنچه در این بحث به اهمیت آن اشاره میشود، قربانینکردن خود بهدلیل این ناامنیهاست. در کنار محافظت از خود، مطالبۀ جامعۀ امن برای زنان از مسئولان میبایست به مطالبۀ عمومی تبدیل شود. ما میتوانیم بهجای ضعیف قلمدادکردن خود و دختران خود و دیگر زنان، دربرابر فضای ناامن، قدرت این را بیابیم که از خود دفاع مناسب کنیم، که «اعتراض» جمعی خود را به گوش مسئولان برسانیم، کوچه به کوچه، محله به محله، ما زنان میتوانیم با حداقل کارها، همچون حضور جمعی در سازمانها و ادارههای مرتبط، جمعآوری امضا و… امنیت را برای خود مطالبه کنیم، با این باور که هر صدایی تأثیر خود را خواهد گذاشت، همانگونه که صدای گذشتگانمان تأثیرش را گذاشته است.
خلاصۀ کلام اینکه خودقربانیپنداری زنان در مواجهه با آنچه جامعۀ ناامن توصیفش میکنند، شانهخالیکردن از مسئولیت فردی و اجتماعیمان است، در مواجهه با حل مشکلاتی که در جامعه داریم. آگاهشدن از اینکه قانون و قانونگذار و مجریان قانون وظیفه دارند محیط جامعه را برای همۀ شهروندان، اعماز زن و مرد، امن سازند، آگاهشدن از اینکه ما زنان میتوانیم با افزایش مهارتهای فردی و شناختیمان ناامنیها را شناسایی کنیم و تشخیص دهیم و در زمان مناسب از آن پیشگیری کنیم یا با آن مواجه شویم، آگاهشدن به میزان تأثیرگذاری نگاه مردسالار در تعریف جامعۀ ناامن و البته تأثیر آن بر حضور زنان در عرصۀ عمومی و آگاهشدن به وظیفۀ فردی و اجتماعیمان برای ساختن جامعهای امن برای خود و دیگران، ما را بر آن میدارد که بهجای قربانیپنداشتن و قربانیکردن خود، برای حل مشکلات، روزانه در تلاش باشیم و بیاموزیم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.