آیا اینستاگرام زرد است؟!
امیرحسین بریمانی
پیش ازهرچیز لازم بهذکر است که در این مقال قصد داریم، شَمایی کلی از اینستاگرام بهدست دهیم و مواردی که در این مطلب ذکر خواهند شد، قطعن عمومیت نداشته و ما قطعن نمیدانیم یکایک اعضای اینستاگرام، چگونه بهرهیی ازین شبکهی مجازی میبرند. اما بهقطع میتوان گفت در اینستاگرام، همهچیز مهیاست تا سوژه انسانی، بهابژههای سخیف یا اصطلاحن زرد روی بیاورد. طبق کارکرد اصلی اینستاگرام، در آن، همهچیز میباید مبتنی بر نشانگان تصویری باشد و شما برای ایجاد یک پُست، باید بهانهیی تصویری داشته باشید. پس دور از ذهن نیست که پایین عکس تازهیی از خود، شعر و یا مطلبی از یک هنرمند و اندیشمند بگذارید که اساسن هیچ ارتباطی به پروبلماتیک شما (دراینجا: ارائه تصویری تازه از خود برای دوستانتان) نداشته باشد و مهمتر اینکه بابت اینکار، بههیچ وجه شرمزده نباشید و بهکلی در تصورتان هم نگنجد که کسی عقیده داشته باشد که اینکار شما، بهمعنی تنزل دادن هنر و اندیشه به چیزی تزیینی برای پروفایلهای شخصی باشد. حتی اینستاگرام از یاد نبرده است که برای تعداد کلماتی که زیر یک عکس استفاده میکنید، محدودیت بگذارد. اما کاربران ایرانی، بهعلت فقدان NGO، تشکیلات مدنی، کمبود فضای آزاد برای مباحثه و غیره، چارهیی ندارند جزاینکه برای این محدودیت نیز تدبیری بیاندیشند؛ روزنامهنگارانی که دغدغه جدیشان در فضای مجازی، انتشار نوشتههای خود است، بهشکلی که توضیح آن دراینجا ضرورتی ندارد، دست بهانتشار کامل مطلب خود در اینستاگرام میزنند. حال بازهم میتوانیم بگوییم اینستاگرام زرد است؟ بله! فرض کنید میخواهید خود را از داشتن تیکی عصبی وا رهانید؛ منطقیترین روش برای حل آن، این است که با خود قرار بگذارید هردفعه که تیک عصبیتان اتفاق افتاد، کار سختی انجام دهید. بدینطریق بهشکلی ناملموس، تمایل ناخودآگاه شما به تیک عصبیتان از میان میرود. حال در کمال بیطرفی باید بگوییم که اینستاگرام دقیقن چنین روشی را در پیش گرفتهست! شما بهآسانی نمیتوانید مطلبتان را ارسال کنید و همواره نیاز به یک کلک (هرچند کلکی رو شده) دارید و این مانعِ کوچک، بهتدریج لیبیدو جمعی از فعالان، روزنامهنگاران و غیره را خواهد گرفت یا بهتر بگوییم: خواهد کشت.
استقبال نامعقول و هیستریک ایرانیان از اینستاگرام، نشان از تمایل ارضا نشدهی آنان بهسادهسازی نشانگان است؛ سیاستزدایی از امرشخصی و محدود کردن شبکههای معناساز به شبکههایی که تنها نشانگان شخصی و مبتنی بر روابط انسانی را دریافت میکند و در آن، هیچچیز معنادارتر از لایک و دریافت درخواست دوستی نیست حتی اخباری مهمی که واکنش آنان را میطلبد. بگذارید روایتی پسا بودریاری ازین وضع بهدست دهیم: اینستاگرام، همان کارکرد تلوزیون (یعنی ارائه سرسامآورِ دالها به سوژه انسانی تاجایی که فردیت او دچار فروپاشی گردد) را بر اذهان عمومی دارد. اما تفاوت ظریفی میان تلوزیون و اینستاگرام وجود دارد که گذار سیستم را از وضعیتی پستمدرن به جهانسرمایهداری نشان میدهد. تلوزیون، نمادی از تکثر است؛ شبکههای متفاوتی که وظیفهیی جز تحمیل مدلولِ دالها به اذهان عمومی ندارد که درواقع نوعی نظمدهی بهافکار عمومی در راستای کنترل قدرت (در اَشکال مختلف آن) بهشمار میرود. اما جهان اینستاگرام حتی ازین هم سادهتر است ولی درعوض، زیرساختهای پیچیدهتری در ساز و کار خود دارد. اینستاگرام، بههیچوجه نمیخواهد مدلول را مشخص کند. بهعبارتی دیگر این شبکهی مجازی اصلن قصد کنترل اذهان عمومی را ندارد بلکه تلاش میکند تا بگوید که “اصلن مدلولی درکار نیست”! درواقع بهصورتی ضمنی میگوید که شما بیخود بهدنبال معناهایی قطعی برای زندگی هستید و همه انگیزهتان مبنی بر کنشمند بودن سوژهی انسانی، هیاهویی بسیار بر سرِ هیچ است یعنی همانچیزی که شکسپیر بهشکلی طنز میگفت! طبیعیست که کاربران در برابر این فرضیهی اینستاگرام مقاومت خواهند کرد و اینستاگرام را در شکلی متفاوت از کارکردهای اصیل آن بهکار میبندند اما پرسشِ تعیینکنندهی ما این است: تا کِی؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.