مسئله این است که سینمای مستقل خطرناک است و محبوب سینمای ایران نباید از خود استقلال داشته باشد وگرنه فیلم نهتنها ترویج بیغیرتی نیست که چهرهای مهم از طبقه متوسط جامعه شهری ایران را نشان میدهد؛ طبقهای که بدون نیاز به قاضی و پلیس، متمدنانه قصد دارد با «گفتوگو» به تحلیل فاجعه بپردازد. طبقهای که اگرچه در آخرین لحظه باز هم از سر تعصب عمل میکند، اما این تعصب تنها گریبان خودش را خواهد گرفت…
درباره حواشی فیلم«فروشنده»
این یادداشت قصد ندارد پایش را فراتر از حواشیای که حول فیلم «فروشنده» میگردند بگذارد و به نقد فیلم بپردازد؛ زیرا گستردگی مفاهیم و چندلایهبودن متن فیلم، نهتنها از سطح سینمای ایران بالاتر است که ظرفیت ستونهای روزنامهای –که غالبا برای نقد ژورنالیستی فیلمهای ایرانی طراحی شدهاند- برای تفسیر فیلم کافی نیست.
«این قطعه را، خواهش میکنم، به همان شیوه که برایتان خواندهام، با لحنی شمرده و بیتکلف، تقریر کنید، اما اگر همچون بسیاری از بازیگرانتان بخواهید نعره بکشید، همان بهتر که من این کار را برعهده جارچی بگذارم. اینطور هم هوا را با دست خود نشکافید، بلکه از همهبابت نرم و سنجیده باشید. شما، در کشاکش سیلاب و توفان یا اگر بتوان گفت دیوار باد سودا، میباید چنان خویشتنداری در خود سراغ کنید و پدید آورید که بتواند آن را رام و هموار سازد. اوه! من از این مردکهای کلاهگیسبهسر که عواطف سودایی را پارهپاره و ریزریز میکنند و گوش تماشاگران را که غالبا جز لالبازی نامفهوم و جز هیاهو چیزی درنمییابند، میدرند، راستی به جان آزرده میشوم». این چند جمله را در نمایشنامه «هملت»، از زبان خود او میشنویم و مخاطبانش، بازیگران نمایشی هستند که قرار است نمایشی را اجرا و پادشاه را رسوا کنند؛ اما مخاطب من از ارجاع متن «شکسپیر»، نه بازیگران فیلم «فروشنده» که بازیگرانی است که پس از پایان فیلم، کار خود را بهعنوان منتقد آغاز خواهند کرد؛ آنهایی که فیلم را ترویج بیغیرتی قلمداد کرده و میکنند، آنهایی که عربدهکشان از سالنهای سینما بیرون میآیند و گلولهها را دانهدانه در گلولهدان ِ قلم میگذارند و آماده ضرب میشوند و عدهای که سربهزیر برای ترویج بیغیرتی فیلم «فروشنده»، افسوس میخورند و متوهمهایی که از تفکر «کار، کار انگلیسیهاست» به «کار، کار جشنوارههای فرنگی است» رسیدهاند. آنها هم بازیگرند؛ بازیگرانی که در سالنهای سینما، مبهوت فیلم «فروشنده» شدهاند و آدرنالین خونشان در لحظات اوج فیلم، به فلک میرسد و با دیدن گریه «عماد» و «رعنا» (شهاب حسینی و ترانه علیدوستی)، اشک میریزند و آه میکشند.
آنها هم بازیگرند که پس از پایان فیلم، نقاب بر چهره گذاشته و ناجوانمردانه میدرند. اینکه کجای فیلم ترویج بیغیرتی است مسئله نیست. مسئله اصلی این است که محبوبترین فیلمساز اثر حاضر سینمای ایران چرا در ابتدا مورد تحسین جشنوارههای خارجی قرار میگیرد و بعد وارد ایران میشود. مسئله این است که سینمای مستقل خطرناک است و محبوب سینمای ایران نباید از خود استقلال داشته باشد وگرنه فیلم نهتنها ترویج بیغیرتی نیست که چهرهای مهم از طبقه متوسط جامعه شهری ایران را نشان میدهد؛ طبقهای که بدون نیاز به قاضی و پلیس، متمدنانه قصد دارد با «گفتوگو» به تحلیل فاجعه بپردازد. طبقهای که اگرچه در آخرین لحظه باز هم از سر تعصب عمل میکند، اما این تعصب تنها گریبان خودش را خواهد گرفت. دراینمیان، منتقدان موافق فیلم هم برچسب «روابط عمومی فیلم» را خواهند گرفت تنها بهخاطر اینکه به فکر سینمای کشورشان هستند؛ سینمایی که همان مسلحان قلم نابودش کردهاند و دیگر ردی از آبادی در آن دیده نمیشود مگر اینکه هر چندسالی، یک اثر خوب. نقاب را بردارید. فیلم «فروشنده» نهتنها ضد ارزشهای شما نیست، بلکه دارد تصویر درستی را از جامعهاش نشان میدهد؛ جامعهای که هرچند خطاکار است، اما فیلم در مقابل جامعه، آیینهای است تمامنما که میتواند به رفع و جلوگیری از خطاها بپردازد. هنرمند، راهکار ارائه نمیکند، بلکه اگر هنرش اصیل باشد، با تصویری که از جامعه نشان میدهد، بر خود جامعه تأثیر خواهد گذاشت.
علی فرهمند
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.