کانو، نیجریه- در میان سبزیجات، قوری‌های پلاستیکی و پارچه‌های کارشده با دست، نشانه‌هایی از یک انقلاب فمینیستی لانه کرده است. ردیف‌هایی از کتاب‌هایی با چاپ بسیار ضعیف از نویسندگان زن که به شدت در مقابل سنت‌های خشک مذهبی همانند ازدواج در سنین کودکی و طلاق‌های نابهنگام ایستادگی می‌کند.

این‌ها جوانه‌هایی از جنبش ادبی در حال شکل گیری در شهر تاریخی کانو در شمال نیجریه هستند، جایی که شماری از زنان جوان در صدد شوریدن از طریق رمان‌های عاشقانه هستند. عاشقانه‌های دست نوشته به زبان هازا، که شمارشان اکنون به هزاران موضوع مختلف می‌رسد. بسیاری از آن‌ها در مقابل تفسیرهای متعصبانه از اسلام که در نیجریه که از طرف گروه افراطی بوکوحرام (که در ویدیویی که شنبه پخش شد، ۲۱۸ دختر را شبه نظامیان این گروه از رفتن به مدرسه در آپریل سال ۲۰۱۴ منع کردند) تبلیغ می‌شود.

هادیزا نوهو گوداجی، نویسنده ای که افکارش در جامعه خودش به طرز غیر معمولی به رسمیت شناخته می‌شود، در این باره می‌گوید: “ما می‌نویسیم تا به مردم درس بدهیم، تا محبوب شویم، تا زندگی دیگران را تحت تأثیر قرار دهیم، تا بر اتفاقاتی که در جامعه مان می‌افتد مؤثر باشیم.”

رمان‌های گوداجی به حدی از محبوبیت رسیده‌اند که او را به برنامه‌های رادیویی مختلف برای بیان نظراتش دعوت می‌کنند. او تعریف می‌کند که چظور بر آینده دختر ۱۵ ساله ای که با برنامه‌اش تماس می‌گیرد و التماس کنان از او می‌خواهد که پدرش را راضی کند که به زور او را شوهر ندهد، مؤثر واقع شده است.

گوداجی تعریف می‌کند: “ما به او گفتیم: پدر این دختر، تو اکنون صدای ما را می‌شنوی و شنیدی که دخترت چه گفت، اگر او را مجبور کنی، شاید این ازدواج سرانجام خوشی نداشته باشد، شاید دخترت فرار کند و سرنوشت بدی داشته باشد.”

چند هفته بعد دختر دوباره تماس می‌گیرد و از او تشکر می‌کند و می‌گوید که دوباره به مدرسه بازگشته است. این نمونه خوبی از قدرتی است که این نویسنده از آن برخوردار است.

این رمان‌ها را به طرز توهین آمیزی “لیتاتافان سویایا” به معنی ادبیات عاشقانه یا ادبیات بازاری کانو یا کمی مؤدبانه تر ادبیات مدرن هازا می‌خوانند. بازخوانی روزانه در حدود ۲۰ ایستگاه رادیویی دسترسی عموم را به آن‌ها آسان‌تر می‌کند.

احمد گیدان دابینو، نویسنده مرد، نظریه پرداز، بازیگر و سرپرست انجمن شاخه کانو از نویسندگان نیجریه در این باره می‌گوید: “این یک انقلاب آرام است. ضربه محکمی نیست، اما آرام آرام و به تدریج چالش برانگیز.” این رمان‌ها به اندازه ای همه گیر شده‌اند که هرروزه دختران زیادی تماس می‌گیرند و می گویند که دارند خواندن و نوشتن یاد می‌گیرند تا بتوانند داستان‌های بیشتری بخوانند. این در محلی که بیشتر از هرجای دیگری در دنیا بچه‌هایی خارج از مدرسه دارد، دست آورد کمی نیست.

در شمالی‌ترین نقطه نیجریه و محل تولد بوکوحرم، از هر پنج نفر دختر، فقط یکی از آن‌ها توانسته کمترین میزان از آموزش رسمی را داشته باشد. والدین معمولاً بچه‌های ۱۳- ۱۴ ساله را از مدرسه بیرون می‌کشند و به زور به ازدواج مجبور می‌سازند. حتی خود اسم بوکو حرام یعنی: “آموزش و پرورش غربی حرام است.” بوکو حرام تاثیرات غرب را که به طرز غیر قابل تفکیکی با ژانر رمانتیک پیوند خورده است، محکوم می‌کند، مبحثی که گوداجی کاملاً با آن مخالف است. پسر ۱۶ ساله وی یک چشمش را در درگیری‌های مسجد جامع کانو در سال ۲۰۱۴ از دست داد و مورد اصابت هفت گلوله قرار گرفت. بوکوحرام همچنین دخترانی را از مدرسه چیبوک ربود و آن‌ها را به زور به عقد شبه نظامیانش درآورد.

او دستش را که یک گل با حنای بنفش بر آن نقش بسته است در هوا تکان می‌دهد و می‌گوید: “آنچه آن‌ها به زبان می‌آورند و انجام می‌دهند، در قرآن نیامده است و برضد اسلام است. آن‌ها بر ضد تحصیل نیستند، مشکل آن‌ها با آموزش دختران در واقع فقط پوششی بر قصد و منظور واقعی آن‌ها است.” با اینکه مشتریان واقعی صنعت رمان‌های عاشقانه بیشتر زنان هستند، اما مردان هستند که سود بیشتری از آن می‌برند. معروف‌ترین خواننده داستان‌ها در رادیو مرد روزنامه نگاری به نام احمد عیسی کوکو است که برای ایفای نقش زنان صدایش را یک اکتاو بالاتر می‌برد.

فروشنده دوره گرد کتاب آدامو سعید هر روز ۷۰ رمان از بازار تهیه می‌کند و آن‌ها را بر موتورش گذاشته و به روستاهایی که با ماشین قابل دسترسی نیستند می‌رساند. آن‌ها را دانه ای ۱۳۰ نیرا (۶۵ سنت) می‌خرد و ۲۰۰ نیرا می‌فروشد. و ۱۲ سال است که به همین شغل اشتغال دارد.

این مرد سی ساله که زندگی خودش، همسرش و پسر شش ساله‌اش را از این طریق حمایت می‌کند می‌گوید: “من زندگی راحتی با این کار به هم زده‌ام.”

کتابفروشی ماهارازو ستون‌هایی بلند از رمان‌هایی با جلدهای کاغذی را که تا سقف می‌رسند بر هم چیده است. دو دختر نوجوان به جلدهای آن‌ها نگاه می‌کردند در حالی که نمی‌توانستند نوشته روی آن‌ها بخوانند. گفتند فقط از عکس روی جلد آن‌ها خوشمان می‌آید.

صاحب مغازه سلیمان ماهارازو دارد یک لیست کتاب را برای میانسالی آماده می‌کند که گفت بدون اجازه شوهرش که در آنجا حضور ندارد، خجالت می‌کشد و مصاحبه نمی‌کند. موضوع‌ها از این قرارند: “اهمیت عشق”، “تراژدی بزرگ”، “صورت تو شور تو است” زیبایی یک زن در آشپزی است” و “زنی که کنترل خود را از دست داد” ماهارازو می‌گوید: “من این‌ها را نمی‌خوانم و فقط می‌فروشم.”

فقط تعداد کمی از رمان‌های نوشته شده به زبان هازا به انگلیسی ترجمه شده‌اند. “گناه مانند توله سگی است که تو را تا خانه همراهی می‌کند” توسط انتشاراتی هندی ترجمه شده و به صورت فیلم درآمده است. کتاب در سایت آمازون برای فروش قرار دارد، که در توضیح آن نوشته است: “داستانی در فضای اسلامی، همراه با خانواده‌های چند همسره، زنان پاکدامن، فاحشه‌های دسیسه چین و جادوی سیاه.” نویسنده کتاب، بالارابا رامات یاکوبو، دامپزشکی که بنیان گزار این جنبش نیز هست، خودش دوبار در کودکی ازدواج کرده است و زمانی که همسر اولش او را به خانواده‌اش باز می‌گرداند برای اولین بار و در بزرگسالی خواندن و نوشتن را می‌آموزد.

منتقدان معتقدند که این رمان‌ها به دختران تصورات و انتظارات غیر واقع بینانه ای می‌دهد، افکار شورش برانگیز را تقویت می‌کند و ضد اسلام است. معروف‌ترین و ننگ آورترین رمان “عاشق ماتازاین” نام دارد که در مورد عشق دو دختر دبیرستانی به یکدیگر در سال ۱۹۸۸ است. عبدالله اوبا آدامو می‌گوید که دوستانش و نویسنده‌های دیگر او را مجبور کردند که این کتاب را از بازار چاپ خارج سازد با وجودی خودش به این کار راضی نبوده است و معتقد است که این کتاب حقیقت را نشان می‌دهد.

این کتاب‌ها به نظر ساختگی می‌آیند اما قصه‌ها اکثراً زندگی واقعی را منعکس می‌کنند. در یکی از پرونده‌های اخیر دادگاه کانو، دادستان دختری را به مرگ محکوم کرد که در ۱۳ سالگی به زور همسر مردی ۳۸ ساله شده بود، کسی که او مسموم کرده و کشته بود. یکی از وکلای حقوق بشر حاضر شده بود پرونده او را قبول و وی را آزاد کند اما خانواده‌اش حاضر به پذیرفتن دوباره وی نبودند چرا که در این صورت باید پولی را که بابت ازدواج او دریافت کرده بودند، پس می‌دادند.

گاهی پاسخ به این رمان‌ها خشونت است. بر اساس گفته گیدان دابینو، سال گذشته یکی از نویسنده‌ها را به طرز وحشیانه ای کتک زده بودند. و مردان جوانی درست پس از انتشار کتابی درباره حقوق زنان وسیاست، به خانه یکی دیگر از نویسنده‌ها رفته و دست جمعی به وی تجاوز کرده بودند.

بعضی کتاب‌ها به دلیل محتوای بحث برانگیزشان ممنوع یا سانسور شده‌اند. گوداجی می‌گوید سانسورچیان تعداد زیادی از کتاب‌ها را ممنوع کرده‌اند، اما او چنین مشکلی نداشته است زیرا همیشه مواظب اینطور مسائل بوده است. او توضیح می‌دهد: “مثلاً اگر بخواهم درمورد یک زن و شوهر بنویسم، یک بوسه را اجازه دارم بنویسم اما هر چیزی بیش از آن باعث می‌شود با مشکل برخورد کنم.”

گوداجی یک آی پد و موبایل آخرین مدل دارد اما می‌گوید بهترین حالت برای نوشتن وقتی است که بر روی کاغذ و در حالیکه روی شکمش دراز کشیده باشد. داستان تمام شده به یک مرکز تجاری برده می‌شود، جایی که منشی آن را تایپ کرده و بر روی فلش مموری می‌ریزد. در این مرحله او می‌تواند با یک کتاب فروش، انتشاراتی یا دلال وارد معامله بشود. گاهی یک کتابفروش خودش کتاب را می‌گیرد و چاپ می‌کند. اما بیشتر اوقات خود نویسنده پول چاپ کتاب را می‌دهد و سپس آن را به فروشنده می‌سپارد.

بیشتر این رمان‌ها بسیار بی کیفیت به چاپ می‌رسند با جلدهایی که معمولاً با فتوشاپ از پوستر فیلم‌های نالیوود (سینمای نیجریه) یا بالیوود ساخته می‌شوند که البته در مورد دوم بازیگران بالیوود شکایت می‌کنند و معمولاً این دست از نویسنده‌ها پول زیادی را بابت سرقت ادبی از دست می‌دهند.

اولین رمان گوداجی سنت دیرینه ای از فرستادن فرزندان خانواده‌های تهیدست به خانه اقوامشان در شهر را به چالش می‌کشد، این کوکان معمولاً در آن خانه به مستخدم تبدیل شده در شرایط بدی از لحاظ سلامتی قرار می‌گیرند و اکثراً از طرف مرد آن خانه مورد تجاوز واقع می‌شوند.

رمان دوم وی به سختی‌های طلاق و نحوه برخورد با شوهران مشکل دار می‌پردازد. در شمال نیجریه یک مرد به راحتی می‌تواند با سه بار تکرار جمله “تو را طلاق می‌دهم” از همسرش جدا بشود. وقتی این اتفاق می‌افتد، زن سابق وی به تنهایی رها شده و حتی ممکن است از فرزندانش بی خبر بماند.

همه رمان‌ها شرایط موجود را به چالش نمی‌کشند، آن‌ها رِنج وسیعی از داستان جهانی سیندرلا و دختر فقیری که با شاهزاده ازدواج می‌کند تا چه رفتاری داشته باشید زمانی که شوهرتان همسر دوم اختیار می‌کند، دارد. و حتی خود گوداجی هم هنوز بسیاری از رسوم را رعایت می‌کند. مثلاً بدون اجازه شوهرش دو خبرنگار مرد را به خانه راه نمی‌دهد. با اینکه او ۳۸ سال دارد و دختر بزرگش خدیجه ۲۱ سال، اصرار می‌کند که من در کودکی ازدواج نکرده‌ام. خدیجه اکنون در دانشگاه غربی در شمال کانو فیزیک می‌خواند.

گوداجی توضیح می‌دهد که یک دختر خوب و وظیفه شناس باید به حرف والدینش زمانی که با یک ازدواج نافرجام مخالفت می‌کنند گوش بدهد.

او در حالیکه به دخترش نگاه می‌کند می‌گوید: “ممکن است یک دختر پسری را دوست داشته باشد اما اگر برای هم مناسب نباشند باید کسی جلویشان را بگیرد و دختر باید صد در صد اطاعت کند. او باید از قوانین و دستورات اطاعت کند.”

منبع ترجمه:اسوشییتد پرس

چهارشنبه ۱۱ آگوست ۲۰۱۶

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com