در سال ۱۳۵۳، چهار سال قبل از انقلاب و در اوج سرکوب و خفقان ساواک، ایران در صدر کشورهای ناقض حقوق بشر در فهرست سازمان عفو بینالملل قرار داشت. اما به جز مبارزانی که تحت این خفقان قرار داشتند، تنها فعالان و سازمانهای مستقل بینالمللی به این موضوع اهمیت میدادند. قدرتهای جهانی که از رژیم حاکم بر ایران حمایت میکردند، دلیلی نمیدیدند که نگران حقوق بشر در ایران باشند و هستهای شدن ایران هم در آن روزها هیچ ایرادی نداشت. اما امروز نقض حقوق بشر مهمترین ابزار دست سلطه جهانی است تا حکومت ایران را در چشم جهانیان بیآبرو کنند. نه اینکه امروز در ایران مشکل نقض حقوق بشر وجود ندارد. چرا، امروز نیز سرکوب و شکنجه و خفقان و سانسور، حتی بیشتر از آن دوران گریبان آزادیخواهان را گرفته است. مبارزانی چون نسرین ستوده هم تا پای جان برای احقاق آن مقاومت میکنند و هزینه میدهند. اما قدرتهای جهانی از این مبارزهها و مقاومتها در راستای اهداف خود استفاده میکنند و همین جاست که رابطه بیمار فعال حقوق بشر داخلی و نیروی خارجی خود را نشان میدهد.
امسال در روز جهانی حقوق بشر، اتحادیه اروپا جایزه حقوق بشر ساخاروف را که بیش از بیست سال پیش و همزمان با فروپاشی شوروی بنیان نهاده بود، به نسرین ستوده و جعفر پناهی اهدا کرد. تناقض غریبی است. به بهانه اینکه حقوق بشرمان نقض میشود تحریممان میکنند، عملا ما را و نه حکومت را، و بعد به این خاطر که با حکومت جنگیدهایم به نام همان حقوق بشر به ما جایزه میدهند. نسرین ستوده، که خود وکیل پروندههای نقض حقوق بشر بوده است، آنقدر برایمان ارزش دارد که نگران تصمیمهایش باشیم. اگر نمیتوانست جایزه را به خاطر تحریمهای اتحادیه اروپا علیه مردم ایران نپذیرد، کاش اقلا از آن جایگاه برای مخالفت با فشاری که قدرتهای جهانی با آن معیارهای دوگانهشان بر مردم میآورد استفاده میکرد. حتی شیرین عبادی هم که از طرف ستوده برای گرفتن جایز رفته بود، نه فقط حرفی در انتقاد به تحریمها نزد که آنها را مفید دانست و خواست که تحریمهای هدفمند افزایش یابد. اما کیست که نداند، تحریم هدفمند تنها هدفش در عمل مردم عادی هستند. از بخت بد و در بیشتر موارد این جایزهها و تایید خارجی به نهایت هدف فعالان حقوق بشر تبدیل میشود و هدف اصلی که احقاق حقوق از دست رفته است به حاشیه رانده میشود.
در بسیاری از موارد تنها شناسایی و گزارش سرکوب و خفقان و شکنجه به سازمانهای خارجی همه هدف میشود و در این میان کسی نمیماند که با ناقض حقوق بشر رودررو شود و مبارزه کند. چنین منطقی با گزارش و نشان دادن موارد نقض حقوق بشر به جهانیان، بدون سازمان دادن مقاومتی از میان خودمان برای پایان دادن به این روند، ناگزیر به رویایی میانجامد که در آن منجی از آسمان ظاهر شود و مانند عراق و افغانستان نجاتش دهد. ذکر ناکامیهای عراق و افغانستان برای مردمانش روایتی طولانی است، اما به فرض که بر ما چیزی بسیار بهتر از آن موارد برود، اگر با این کمکها و حمایتها حکومت برچیده شود و هر گروهی از این افراد قدرت را به دست گیرد، حکومتی وابسته به کمک خارجی تشکیل خواهد داد. دولت وابسته به نیروهای خارجی صرفا یک اسم نیست، آن نیروی خارجی توقعاتی دارد و از پی آن توقعات است که به راحتی گروههای ارتجاعی داخلی که ملغمهای از فاشیسم و ملیگرایی و همچنین عناصری از سیستم فاسد فعلی که حاضرند خود را به لباس تازه در آورند سر بر میآورند. به همین دلیل است که حتی اگر سرمایه اندکی در مقاومت و مبارزه داریم، باید به هر قیمتی شده روی پای خودمان بایستیم و تایید مقاومت ستودهها را از دیگران نخواهیم. مقاومت مستقل، خود تایید خود است.
نظرات
نظر (بهوسیله فیسبوک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.