بلایای طبیعی همیشه دامن تمام مردم ساکن یک منطقه را به طور یکسان میگیرد. در این میان اماگاه اتفاقهایی رخ میدهد که انسانیت را خدشه دار میکند.
نمونهاش در همین زلزله اخیر آذربایجان رخ داده؛ اتفاقی که باورش در آن فضا که باید همه به فکر یاری به یکدیگر باشند، سخت مینمایند.
هانیه؛ دختری است که سنش از ۱۴-۱۵ سال تجاوز نمیکند. به گفته مردم بومی، از اولین روز زلزله، در روستای زلزله زده «سرند» رها شده بود.
هانیه، دختری است که عقب ماندگی ذهنی دارد. از این رو در کوچه و خیابانهای کمپ رفت و آمد میکرد، بدون آنکه کسی به او توجهی کند. در دنیای کودکی خود بازی میکرد، کاری به کسی نداشت و کسی هم کاری با او نداشت.
یک روز ناگهان هانیه گم شد، چند روز خبری از او نبود و بیآزاری و بیکس و کاریش باعث شد کسی متوجه این غیبت نشود.
صبح ۲۵ مرداد، هانیه مقابل کمپ «سرند» ظاهر شد، اما دیگر آن دختر سابق نبود. صورت و دستهایش کبود بود. مددکاران اون را که در آن وضعیت دیدند، با خود به داخل کمپ بردند.
یکی از دختران مدد کار، هانیه را به حمام برد. آنچه که این مددکار بر بدن هانیه دید، خبر از فاجعه میداد. تمام بدن هانیه کبود بود، آثار طناب بر دستها و پاهایش نمایان بود، سینههایش زخم بود؛ هانیه در معرض «تجاوز خشونت آمیز جنسی» قرار گرفته است.
آری، آنجا که باید یاور بود و بس، آنجا که باید دستهای زیر خاک مانده را در دست گرفت و حفظ جان کرد، گاهی دستهایی پیدا میشود که وحشیانه چنگ می اندازند و رنج ماندگار بر دلها حک میکنند.
به همین سادگی پشت انسانیت لرزید…
دخترک رنجور که هیچ کس و کاری نداشت، اکنون دیگر از خودروهای مردان میترسد. عقب ماندگی ذهنیاش مانع از این میشود که رنجهایی را که متحمل شده، بازگو کند. شاید مجبور باشد تا آخرین روز عمرش، سنگینی شرح خشونت و تجاوزی که بر او رفت را بر دل خود تحمل کند.
هانیه تحویل اورژانس اجتماعی داده شد؛ حال چگونه روزهایش را سپری میکند؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.