چکیده :به بخش صاحب اصول و اصیل اصلاحطلب پیشنهاد میشود که برای حفظ سرمایهی جریان خود وارد گود شوند و جلوی برخی نپختگیها، هیجانزدگیها، عجلهها و دنیازدگیهای اعتمادسوز را بگیرند که در غیر این صورت خشک و تر با هم خواهند سوخت. بیشک، هیچ کس به اندازه خود سرمایهسازان اصلاحات نباید نگران سرمایهسوزی و اعتمادسوزی برخی منسوبان به این جریان باشد. کسانی که با تصور قبیلگی از قدرت و سیاست تصور میکنند که کار سیاسی فقط برای دست یازیدن به قدرت است و حالا باید آن را از چنگ قبیله دیگر در آورد و کسب و حفظ آن تابع هیچ اصولی نیست، کسانی که تصور تعطیلی حافظه ملت نسبت به وعدههایی چون رفع حصر را دارند، کسانی که فکر میکنند حضور در قدرت یعنی فرصتی کوتاه برای بستن بار زندگی خود و هفت نسل بعدشان، کسانی که از سیاست تصور بندبازی و زد و بند پنهان با رقیب را برای اهداف شخصی و نهایتا محفلی دارند، اینها تمام سرمایه جریان اصلاحات را میتوانند هدف قرار دهند. کسانی که اغلب هیچ نقشی در کسب سرمایه اجتماعی این جریان نداشتهاند اما میتوانند یک شبه همه آن را به باد دهند….
جنبش سبز کم هزینه نبود و یکی از هزینهپردازان مهم آن سیاسیون اصلاحطلب بودند. در این مدت کم از اصلاحطلبان به زندان نرفتند و محرومیت نکشیدند. آنها البته این اختیار را داشتند که از موج اتفاقات پیش آمده خود را کنار بکشند، اما بنا بر تشخیص و خواست خودشان ماندند. این مقاومت با همه هزینههایی که در پی داشت، بدون دستاورد هم نبود. دستاوردهایی چون کوتاه آمدن حکومت در انتخابات ۹۲ و اعتماد مردم به اصلاحطلبان، تا حدی که هر چهره آشنا و ناآشنایی که معرفی کردند به آنها رای داده شد. این اتفاق، حاصل سرمایه اجتماعی است که بخش صاحب اصول این جریان طی جنبش سبز برای اصلاحطلبان جمع کرد. در واقع اگر بیتعارفتر باشیم، اصلاحطلبان میانه یا اصلاحطلبان محافظهکاری که در این چند سال وارد بخشهای اجرایی و تقنینی حکومت شدند، از سرمایه تاجزادهها و نبویها و میردامادیها و عربسرخیها و جوانان هزینهپرداز این جریان همچون بهاره هدایتها و مهدی محمودیانها و عماد بهاورها و حسین نورانینژادها و ضمانت آنها، مورد اقبال و رای بدنه اجتماعی اصلاحات قرار گرفتند. به بیان دیگر، جنبش سبز و میرحسین موسوی و پیروان این راه، بستری فراهم کردند تا سیاست، نزد اکثریت مردم با پدر و مادر تشخیص داده شود و این کم دستاوردی برای یک جریان سیاسی نیست.
اما این سرمایه ابدی نیست. مردم بنا به شرایطی اعتماد میکنند و بنا به شرایطی دیگر ممکن است برگردند سر آن خانهای که میگفتند “سیاست، پدر و مادر ندارد” و یا “همهشان سر و ته یک کرباسند”.
اتفاقاتی مانند افشای حقوقهای نجومی اخیر و یا تعریفهای بندبازانه، بیاصول و بیپرنسیبی که از سیاست لابلای برخی مباحث و مجادلات شنیده میشود و یا تلاشهایی که به طنز عنوان “پست من کجاست” را پیدا کردهاند، این نگرانی را ایجاد میکند که برخی از اصلاحطلبان فراموش کردهاند که از چه مسیری مورد اعتماد قرار گرفتند و طبعا از چه مسیری از این سرمایه محروم میشوند.
بیآنکه در این مقطع قصد باز کردن بیش از این اشارت باشد، به همان بخش صاحب اصول و اصیل اصلاحطلب پیشنهاد میشود که برای حفظ سرمایهی جریان خود وارد گود شوند و جلوی برخی نپختگیها، هیجانزدگیها، عجلهها و دنیازدگیهای اعتمادسوز را بگیرند که در غیر این صورت خشک و تر با هم خواهند سوخت. بیشک، هیچ کس به اندازه خود سرمایهسازان اصلاحات نباید نگران سرمایهسوزی و اعتمادسوزی برخی منسوبان به این جریان باشد.
کسانی که با تصور قبیلگی از قدرت و سیاست تصور میکنند که کار سیاسی فقط برای دست یازیدن به قدرت است و حالا باید آن را از چنگ قبیله دیگر در آورد و کسب و حفظ آن تابع هیچ اصولی نیست، کسانی که تصور تعطیلی حافظه ملت نسبت به وعدههایی چون رفع حصر را دارند، کسانی که فکر میکنند حضور در قدرت یعنی فرصتی کوتاه برای بستن بار زندگی خود و هفت نسل بعدشان، کسانی که از سیاست تصور بندبازی و زد و بند پنهان با رقیب را برای اهداف شخصی و نهایتا محفلی دارند، اینها تمام سرمایه جریان اصلاحات را میتوانند هدف قرار دهند. کسانی که اغلب هیچ نقشی در کسب سرمایه اجتماعی این جریان نداشتهاند اما میتوانند یک شبه همه آن را به باد دهند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.