به نظر می رسد چرخ های جنبش هنوز در حرکت است اما به کندی. اگر مخالفین را به دو بخش حاضر در خیابان ( پیشانی جنبش) و تماشاچی خیابان و مردد (توده ی جنبش) تقسیم کنیم، در این چند ماه برهمگان مشخص شده بدون حضور توده ی جنبش در خیابان و عرصه ی عملی مبارزه، این جنبش موفق به تغییر یا حتی اصلاح جدی حاکمیت نخواهد شد. اما چگونه می شود این بخش محافظه کار و مردد را به خیابان کشاند؟

برای پاسخ به این سوال ابتدا بایستی دانست که خواست ها و روحیات این بخش چیست. به نظر می رسد حفظ امنیت اقتصادی و اجتماعی برای این بخش محافظه کار جامعه ی شهری حیاتی ترین و مهم ترین دغدغه می باشد. آن ها تاکنون علیرغم مشاهده ی از دست رفتن ارزش پول ملی و نگرانی های رو به تزاید اقتصادی و محدود شدن قدرت خریدشان همچنان شرایط را رصد می کنند تا دریابند کی می توانند بدون پرداختن هزینه های پر خطر حضور در خیابان، با غر زدن و ناله های محفلی در محیط های خانوادگی و محل کار هم ژست مخالف را به خود بگیرند و هم محافظه کاری پیشه کنند. تمایل این بخش به تغییر و حتی اصلاح شرایط است اما امیدوارند که این اتفاق با تلاش نیروهای پیشانی جنبش، و با کمک اپوزیسیون و از همه مهمتر آمریکا و متحدانش صورت گیرد و تا مطمئن به نتیجه گیری قطعی و کم خطر نشوند پای به خیابان نمی گذارند. کلیدی بودن نقش اینان از نظر کمی بسیار مهم است و این را هم حاکمیت، هم پیشانی، هم اپوزیسیون، هم غرب به خوبی می دانند.

حاکمیت با تشدید نگرانی های عدم امنیت اقتصادی و امنیتی و حتی با بر هم زدن ثبات در تامین انرژی و مایحتاج عمومی و با تزریق مدام حس ناامنی از یکسو، و از سوی دیگر با رونق کاذب در بورس و یا نام نویسی خودرو و تبلیغ کسب درآمد این بخش را در وضعیت کجدار و مریز نگاه داشته و حس بین بد و بدتر را در روحیه ی محافظه کارش تشدید می کند و سعی می کند این بخش را همچنان در تصمیم گیری مردد نگاه دارد.

پیشانی جنبش که بتدریج انرژی اش تحلیل رفته و هزینه های بسیاری داده است، در خواست ها و اهدافش برای جنبش و هم در نقشی که در این چند ماه در خیابان داشته و بار کیفی جنبش را بر دوش کشیده است، با توده ی جنبش اختلاف دیدگاهی بزرگی دارد. اما می داند که بدون حمایت کمی این بخش تمام تلاش هایش کمرنگ و بی نتیجه خواهد ماند.

در واقع در اپوزیسیون هر دوی این مخالفین، چه پیشانی، چه توده نمایندگانی دارند. روش های این نمایندگان هم درست بسان طرفدارانشان در جنبش با یکدیگر متفاوت است و این باعث عدم اجماع در اپوزیسیون شده است.

 لطفا به این پارادوکس توجه کنید: بخش محافطه کار شهری به خیابان نمی آید مگر غرب به طور فعال و در حمایت عملی از جنبش دست به تحرکاتی بزند. غرب هنگامی چنین می کند که بخش بسیار بزرگی از مردم را در کف خیابان با روش مسالمت آمیز مشاهده کرده باشد تا نمایندگانش را در اپوزیسیون حمایت کند. اپوزیسیون به اجماع نمی رسد زیرا فاصله ی بین خواست هایشان زیاد است (در بخش دوم همین مقاله این فاصله را توضیح خواهیم داد). بخش محافظه کار منتظر تشکیل اپوزیسیونی است که هم حمایت غرب را و هم قدرت فراخوان های بزرگ را داشته باشد.

می بینید که در کلافی سردرگم پس و پیش مبارزه به هم گره خورده است. از این رو بخشی از اپوزیسیون دست به اشتباهی می زند و این کلاف را سردرگم تر می کند و آن کمپین #من_وکالت_می دهم است. این بخش می اندیشد برای رهایی از این بی عملی می تواند با اقبال میلیونی مسئله اجماع در اپوزیسیون را دور بزند و با قدرت کمی در خواب حمایت میلیونی هم وکالت بخش محافظه کار را بدون آن که آب در دلش تکان بخورد به دست آورد و هم حمایت غرب را. اما بر مشکل اجماع اپوزیسیونن و اختلافات درون آن بیشتر دامن می زند.

به نظر می رسد راه چاره به شیوه ی دیگری و سر راست تر است. انگار برای باز کردن این کلاف بایستی بند را از جایی پاره کرد و در انتها آن را دوباره به بخش بریده شده گره زد تا ریسمان مبارزه باز شود مثلا به این شیوه:

  1. فراخوانی توسط کسی از اپوزیسیون که هم جایگاه و هم اعتباری عمومی دارد برای نشستی در یک شهر اروپایی برای دیگران داده شود.

  2. در این نشست تمام نمایندگان کسانی که تا کنون در جنبش نقش داشته اند (زنان، جوانان، دانشجویان، اقوام از داخل کشور و نیروهای فعال در خارج از کشور)، چه از احزاب و چه از چهره های تاثیرگذار و مورد اقبال مردم در آن حضور یابند، حتی برای آنان که در زندان اند و یا امکان حضور ندارند صندلی خالی نمادین در نظر گرفته شود. در واقع خروجی این افراد و احزاب و تشکل ها در مبارزات مردمی است که به آنان اجازه ی حضور در این نشست را می دهد.

  3. هر شخص یا جریانی دیدگاه خود را به صورت متن یا بیانیه ای در مورد چگونگی به اجماع رسیدن شورای نمایندگان و اهداف و برنامه های خود در ارتباط با غرب و چگونگی ادامه ی مبارزه تا سرنگونی حاکمیت ارائه دهد تا در یک متن نهایی و با جرح و تعدیل به تصویب برسد. این متن نهایی در واقع برنامه ی راهبردی شورای نمایندگان می باشد.

  4. این جمع (شورای نمایندگان) از بین خود سه نفر را به عنوان سخنگو و هماهنگ کننده انتخاب کند.

  5. وظایف این سه نفر:

  • یک – مذاکره و توضیح مواضع برنامه ی مصوب شورای نمایندگان با آمریکا و متحدان غربی اش جهت اعمال فشار بین المللی به حاکمیت و همچنین چگونگی حمایت های عملی از شورای نمایندگان است.

  • دو – اعلام فراخوان ها  برای تجمعات مسالمت آمیز برای کل کشور و همچنین ارائه ی طرح و برنامه ی بروز جهت هماهنگی موثر در مقابله با سیاست ها و سرکوب های حاکمیت است.

  1. جلسات شورای نمایندگان مداوم و پیگیرانه است و برای توضیح مواضع و اهداف جمعی و جبهه ای (و نه حزبی یا تشکیلاتی) در جهت سرنگونی و برای روشنگری آحاد ملت و تا امکان انتخابات آزاد پا برجاست.

پس از انجام این مراحل می توان امیدوار بود که بخش محافظه کار با اطمینان بیشتری پای به میدان می گذارد زیرا روحیه ی محافظه کاری و محاسبه گری اش به او حکم می کند که از این مقطع به بعد در جنبشی سرمایه گذاری می کند که قطعا به سودش خواهد بود چون:

  1. هزینه ی کمتری نسبت به آنچه که تاکنون پیشانی داده است پراخت می کند. زیرا حضورش قطعا در راهپیمایی های بزرگ و کم خطر خواهد بود و نه در درگیری و زندان.

  2. غرب به عنوان سرمایه گذار اصلی از او حمایت می کند و نمی گذارد ضرر ببیند.

  3. نمایندگانش در اپوزیسیون مراقب امنیت اقتصادی و جانی اش هستند و و به او امید می دهند.

اگر به این شیوه، یعنی با اجماع در اپوزیسیون و متعاقب آن حمایت غرب از اپوزیسیون، بخش محافظه کار پس از فراخوان ها به خیابان بیاید می توان شاهد تغییر کمی و کیفی سطح مبارزات مردم ایران بود و آنگاه چرخ انقلاب با روغن کاری جدید هر چه سریع تر به حرکت خود ادامه خواهد داد.                

(ادامه دارد)

یکم بهمن ۱۴۰۱  

گروه اندیشمندان مستقل (گام)

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)