ربنای شجریان اهمیتی ندارد!
–
ابتدا باید بررسی کنیم ربنای شجریان چه اهمیتی دارد تا سپس به این بحث برسیم که اهمیت آن، تاچه اندازه بیارزش است! تفاوتی مهم میان ارزش و اهمیت وجود دارد و درواقع این مطلب قصد دارد تا ارزشمندی آن را بهزیر سوال ببرد نه اهمیت آن را. برای شفافسازی تفاوت میان این دو، به ذکر این مثال بسنده میکنم که ربنای شجریان و لغو حکم شلاق برای کارگران، هردو موضوع با اهمیتی برای جامعه هستند اما کدامیک از این دو مهمتر یا ارزشمندتر است؟!
در اینجا لازم است تا برخوردی نشاناهشناسانه با ربنای شجریان داشته باشیم؛ با این رویکرد، ربنای شجریان امری مذهبی نیست تا مدلول متعینی همچون اسلامگرایی داشته باشد بلکه عملا به جریانات سیاسی دامن میزند. بهطور کلی در جامعه ما، کمتر چیزی وجود دارد که سیاسی نباشد؛ حتی زولبیا و بامیه را نیز میتوان کالای غذاییای ایدئولوژیک محسوب کرد! حال قصد داریم ببینیم ربنای شجریان، نمادی از چهچیز است: ربنای شجریان از سال ۸۸ بهبعد، از کارکرد صرفا مذهبی خود خارج شد و به بدلیل حمایت شجریان از اعتراضات سال ۸۸، به امری سیاسی مبدل گشت. ربنای شجریان، ابژهای از گفتمان اصلاحات تلقی میشود اما بدین دلیل که بر زمینهای مذهبی تعریف شده است، نمادی از تحولخواهی زیر لوای گفتمان مذهبی به شمار میرود که درواقع با عمل اصلاحطلبان مطابقت زیادی دارد؛ همانطور که رئیس جمهور اصلاح طلب یعنی حسن روحانی نیز خود فردی روحانی و اصطلاحا آخوند است. شجریان، تنها پس از ۸۸ است که وجههی سیاسیِ نمادینی را به خود گرفت و تا پیش از آن، فاقد آن بود. فقدان ژست چپ در هنرمند، متاسفانه یک آسیب تلقی میگردد و هنرمند برای بحفظ محبوبیت خود در دراز مدت، میباید دست چپی بودن خود را آشکار سازد یا خود را اجبارا دست چپی معرفی کند که شجریان از دستهی دوم است! پس ممنوعیت ربنای شجریان در رسانهی ملی، بهمعنی حمایت رسانهی ملی از طرد و مبارزه با اصلاح طلبان است و برما پوشیده نیست که این رسانه، به هیچ وجه ملی نبوده و مختص به جریان سیاسی خاصی است. حال این ربنا در چه ردهای از اصلاح طلبی قرار دارد؟ در این ردهشناسی نامشروع، باید بگوییم که ربنای شجریان، دالی است که به مذهب منتهی نمیگردد! گرچه ذاتا و اساسا اهمیتی دینی دارد اما خواست لغو ممنوعیت آن، قطعا ربطی به کمبود ابژههای مذهبی در سفرهی افطار ندارد! برای افرادی که خواهان لغو ممنوعیت آن هستند، ربنای شجریان یادآور اصلاح طلبیای است که سبز بود (و نه بنفش). یا شاید به طریقی صریحتر باید بگوییم لغو ممنوعیت ربنا، چیزی همتراز با رفع حصر برای موسوی است. جملهی پیشین، احتمالا تعجب برانگیز خواهد بود چراکه این همترازی، توسط جامعه درونی یا بهعبارتی دیگر در ناخودآگاه جمعی شکلبندی شده است. و اگر بر سر چراییِ این خواست درنگ کنیم، به نتیجهای جز همین امر نمیرسیم و همینطور مخالفت بخش اصولگرای حاکمیت با ربنای شجریان نیز به همین دلیل است. پرواضح است که نباید بین این دو مورد، رابطهای عِلی-معلولی برقرار کنیم؛ یعنی پخش ربنای شجریان منجر به رفع حصر موسوی نخواهد شد! شاید نیاز به یادآوری باشد که دراینجا صرفا رویکردی نشانهشناسانه را مد نظر داریم و در این رویکرد، معانی ضمنیای که نشانگان تولید میکنند، مورد بررسی قرار میگیرد. ربنای شجریان، تظاهرات ۸۸ و میرحسین موسوی همگی در یک شبکهی معنایی به سر میبرند که این شبکه معنایی امروزه صرفا کارکردی نوستالژیک دارد. حفظ این شبکه معنایی، برآمده از نوعی یادگارپرستی غیرجنسی است. یادگار پرستی بهمعنی لذتجویی (جنسی یا غیرجنسی) از طریق ستایش و یک شی است. دراینجا، فردیت افراد توسط خود همان فرد، مورد سوژهزدایی قرار میگیرد و یک شی، سوژه میشود؛ سوژهای که فرد نسبت به آن شکلی از عاطفه را روا میدارد که خواهان برابری در این رابطه نیست بلکه بیاعتنایی سوژه نسبت به خود را مشروعیت میبخشد و به پرستش یک جانبهی آن ادامه میدهد. رابطهی اصلاحطلبان سبز با ربنای شجریان نیز چنین رابطهای است. نگهداری و پرستشِ نمادین ربنای شجریان، حفظ ارزشهای تظاهرات ۸۸ را معنی میدهد و ازین لحاظ، شبیه شیای میماند که پدری فوت شده به فرزندش سپرده است!
حفظ یک خاطره، آیا ارزش مبارزه دارد؟ در شرایطی که موضوعی چون حکم شلاق کارگران وجود دارد، ربنای شجریان با همهی اهمیت نمادینش آیا ارزشمند است؟ از پیش مشخص است که بازگشت ربنای شجریان به تلوزیون، حس پیروزمندیای به اصلاحات نخواهد داد! آفت این یادگارپرستی سیاسی در این است که اصل قضیه (در این مورد خواست رفع حصر) بدلیل سخت بودن شرایط دسترسی بدان، طرد میگردد تا جایش را بهچیزی ساده و نتیجتا بیارزش (یا کم ارزش) بدهد. نیروگذاری نابخردانهی جامعه بر سر این مسئلهی کوچک، برای بنده واقعا خندهدار است. در پایان قصد دارم قسمتی از یادداشت محمد غزنویان را نقل کنم:
“ماه رمضان رسیده و دغدغه مهملترین کنشگران مملکت این شده که صدای “ربنا”ی شجریان را از حاکمیت پس بگیرند! صدای ایشان را فراموش کنید و خاطرتان جمع باشد که نه شجریان صدای بی صدایان است و نه ربنا، سرود تهیدستان. صدای جعفرعظیم زاده باشیم، بلکه اندکی از گناه سکوت در قبال کثافتی که از سر و رویمان بالا می رود، کاسته شد.”
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.