شلاق درد است و شراب رهایی از درد! در عصری که درد و رنج بر انسان مستولی شده است و “اریش فروم” نه مشکلات روانی داشتن بلکه این دردهای بشریت گرفتار در زنجیر غم و کدر زمانه را دیدن و افسرده نشدن را امری غیرطبیعی میداند و یا دلیلی بر مشکل روانی داشتن میداند، برای لحظهای رهایی از این درد و غم به جرعهای شراب پناه میبریم.
اما شراب چیست؟ شراب ممارست و لجاجت انسانی است که میخواهد دَم را غنیمت بشمارد و لحظهای شاد باشد در زمانهای که نصف سال سالگرد مـرگ پیشوایان مذهبی است و جامه سیاه و نوحهخوانی خود را از طریق بلندگوهای خیابان و رسانههای صوتی و تصویری بر عرصه عمومی و حتی اتاق خواب تحمیل کرده است و نصف دیگرش سالگرد مـرگ عزیزانات است که شمارشان هر روز فزون یافته است به برکت سرطان جسم و سرهای بهدار رفته اسیر سرطان حکومت اسلامی. قدحی شراب را به سلامتی دوستان و عزیزان بر سَر میکشیم در عصری که همسایهها و عزیزان دیروز، امروز بر همدیگر مـرگ طلب میکنند و با سرهای آشنایان دیروز فوتبال بازی میکنند.
با قدحی شراب بر دردهایمان تسلی میبخشیم و در عالم مستی خود را در هیبت آقازادههای سوار بر مازوراتی و پورشه تجسم مینماییم. اما مأموران شرع در هیبت کربروس (١) لحظهای رهایی از درد و کدری که خود بانی و عاملش هستند را بر نمیتابند و برای اینکه تلاش کردیم لحظهای غم را فراموش کنیم هشتاد ضربه شلاقمان میزنند!
سفیران مـرگ و نگهبانان تاریکی با خود عهد بستهاند هر تلاشی برای شادی و بزم را در نطفه خفه کنند. بسیاری اینان را دشمنان آزادی نام مینهند اما آیا اینان هیچگونه درکی از آزادی دارند که دشمنش باشند؟ این تحقیر آزادی نیست که سفیران مـرگ را دشمنش بنامیم؟ اما بیشک اینان خصم تاریخی شادی و شادیخواری هستند، محمد رضا نیکفر از إلاهیات شکنجه سخنی بِسَزا گفته بود، اما نباید از پایه اصلی إلاهیات شکنجه غافل بود که همانا غم و بر سر کوفتن، جامه سیاه، عزاداری و دشمنی با شادی است. اینکه “محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است” سوای از سفاهت گویندهاش سخنی بسیار بِسزا و بِجا است.
درد خماری شراب در صبحگاهی سَر را میآزارد و با جرعهای آب برطرف میشود. اما زخم شلاق بعد از بیست سال تلاش برای فراموشیاش، ناخواسته کابوس شبهایت میشود و خواب را از چشمانت میرباید. زخم شلاق بر تن برهنه ات هر چند بر زیر پوست خون دلمه کند بعد از زمانی کوتاه یا دراز بهبود مییابد اما آیا زخم شلاق بر روح و روان بهبود مییابد؟
قدحی شراب مینوشیم تا لحظهای شاد باشیم اما لحظه شاد بودن یا منجر به تحمل حد شرعی میشود و یا از چشم نگهبانان دوزخ پنهان مانده و جان سالم بدر میبریم! اما در هر دو صورت ما احساس ارتکاب جرم میکنیم، یا با نوشیدن جرعهای شراب تا پایان عمر سوءسابقهای بر پرونده قضاییمان افزوده میشود و باید عطای استخدام و بسیار مزایای اقتصادی که هشتاد درصدش حکومتی است را به لوایشان بخشید و رسماً میشویم شهروند درجه دوم با سابقه محکومیت حد شرعی و یا جان سالم به در میبریم و بهقول معروف قِسِر در میرویم که در نهان وجدان خود احساس مجرمیت میکنیم و بعد از مدت زمانی کوتاه قبح جرم بهصورت عام در وجدانمان فرو میریزد و به خود میگوییم آب که از سر گذشت یا یک وجب یا صد وجب. و این چنین است که امروز همه ما بنوعی مجرمان و دزدان را زرنگ میپنداریم و در دل بنوعی آنان را تحسین میکنیم، حتی دزدان و قاتلان حکومت هم امروز بخاطر دزدیهایشان در نهان دلها تحسین میشود چونکه سقف جرم آنقدر پایین آمده که ما همه بنوعی در زندگی روزمره مرتکب جرمی میشویم، حالا با جرعهای شراب یا با پوشیدن لباسی آستین کوتاه به رنگ روشن.
“کامو” سالها پیش در “داستان راستان” از زبان کالیایف گفت که «شراب مینوشیم چون تحقیر میشویم چون خجالت میکشیم، وقتی عدالت برپا شد و همه باهم برادر شدیم کسی مشروب نمینوشد»!
البته پزشکان و دانشمندان تغذیه هم نظرات مختلفی پیرامون نوشیدن شراب دارند، گروهی توصیه به رعایت اعتدال میکنند و گروهی به پرهیز از نوشیدنش توصیه میکنند و ما مسلماً به سودمان است که قدر و ارزش نظراتشان را پاس بداریم. اما هیچ دانشمند و پزشکی نوشیدن شراب تا آن حد مضر نیافته که به “خود قافلهسالاران بهشت” توصیه کند که از نوشیدن شراب با شلاق و مـرگ و محرومیت اجتماعی پیشگیری کنید.
در اینجا این سوال پیش میآید که مضرات یک لیوان شراب بیشتر است و یا مضرات هشتاد ضربه شلاق بر تن برهنه و حکم قتل فاعل عمل در صورت تکرار شرب خمر برای بار سوم؟ سالها پیش هلن بروان جملهای معروف به این مضمون گفته بود که “دختران خوب به بهشت میروند و دختران بد به هر کجا که دلشان میخواهد”! حالا حکایت ما و این در اصل قافلهسالاران جهنم که خود را قافله سالار بهشت میپندارند چنین است که میخواهند در آخرت به زور راهمان را به سوی بهشت کج کنند البته شرط اصلیشان و یا بهای اصلیاش که صورتحسابش به حساب ماست جهنم کردن دنیایمان است! حال در این میان اگر ما نخواستیم به بهشت ادعایی اینان برویم و هر کجا که خود دلمان خواست برویم تکلیفمان چیست؟
قهرمان قنبری
————————————-
١- کربروس: (سگ نگهبان جهنم در أساطیر یونان)
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.