از استاد ملکیان پرسیدم وضعیت اخلاقی نهاد ازدواج از منظر شما چگونه است؟
استاد مصطفی ملکیان گفتند: به پنچ جهت، ازدواج را خلاف اخلاق می دانم. بارها گفته ام و از این سخن تحاشی ندارم. منتها می دانم که نه تنها من، بلکه اگر بزرگترین متفکران جهان هم همین مطلب را بگویند باز وضع به همین منوال ادامه پیدا خواهد کرد. همه ی آدمیان، اخلاقی نیستند که وقتی یک منظر اخلاقی برایشان روشن شد به مقتضایش عمل کنند.
۱- جهت اول اینکه معتقدم ازدواج قِوامش به احساسات و عواطف و هیجانات است و احساسات و عواطف و هیجانات، غیر اختیاری ترین بخش وجود ما هستند. آن وقت در نهاد ازدواج می خواهیم غیر اختیاری ترین بخش وجود ما زیرِ مهمیزِ قانون و تبصره و ماده در بیاید و این خیلی بی معناست و نتائج اخلاقی منفی خواهد داشت.
۲- نکته ی دوم اینکه در ازدواج چون فرض بر این است که اخلاقاً با عشق باید ازدواج صورت بگیرد و عشق امری ذوطرفین است بنابراین اگر ویژگی ای در من عوض شود یا ویژگی ای در معشوق من عوض شود یا در هر دوی مان عوض شود بی شک عشق شدت و ضعف پیدا می کند. قوام عشق به طرفین است. جایی که شدت پیدا می کند مشکلی پیدا نمی شود، اما جایی که ضعف پیدا می کند باعث می شود که شما در ازدواج اگر به وفاداری که وظیفه ی اخلاقی تان هست عمل کنید، باید با این شخص زندگی تان را ادامه دهید اما این با “صرافتِ طبع” ناسازگاری دارد که آن هم وظیفه ی اخلاقی ماست. چرا باید اصلاً نهادی درست کنیم که میان دو تا وظیفه ی اخلاقی ما تعارض ایجاد کند؟ و من هر کدام از این دو را انتخاب کنم مشکل دارم. پس از اول این تعارض را بین این دو درست نکنیم.
۳- نکته ی سوم این است که شما به همان دلیلی که عاشق این فرد شده اید ممکن است در آینده عاشق فرد دیگری هم بشوید و ممکن است آن عشق شدت بگیرد بر این عشق. بعد با چه استدلالی می شود حق شما را از زندگی با آن فرد گرفت؟ چرا باید کاری کنیم که تعهد نسبت به همسر سابق با عشق نسبت به فرد دیگری تعارض پیدا کند؟ اصلا نهادی درست نکنیم که این مشکل را ایجاد کند. همیشه نباید گفت که هنگام تعارض چه کار باید بکنیم. اصلا چرا باید دست به کاری بزنیم که موجب به وجود آمدن تعارض شود.
۴- نکته ی چهارم اینکه سلامت روان آدم که تأمینش وظیفه ی اخلاقی آدمی است نیازمند حریم خصوصی است و ازدواج حریم خصوصی را از شما می گیرد. یعنی شما برای سلامت روانی تان نیاز دارید که حریم خصوصی برای خودتان داشته باشید. حریم خصوصی این است که من یک آناتی یک لحظاتی باید آنچنان که می خواهم در تنهایی به سر ببرم و این وانهادگی و تنهایی در زندگی زناشویی همیشه سلب می شود. البته اینکه ازدواج این حریم خصوصی را از آدم می گیرد از جامعه به جامعه فرق می کند ولی هیچ جامعه ای نیست که در آن ازدواج این حریم خصوصی را اصلاً نگیرد و شما دیگر آن حریم خصوصی را ندارید و این مضر است برای سلامت روان ما.
۵- نکته ی پنجم این مسئله است که شما و طرف مقابل تان فقط در عاشقی و معشوقی مشترکید اما در بقیه ی ویژگی ها اختلاف دارید. حال اگر این اختلاف در مقام عمل جلوه کرد چه باید کرد؟ فرض کنیدکه شما سینما را دوست دارید و از تئاتر نفرت دارید و همسرتان تئاتر را دوست دارد و از سینما نفرت دارد و شما می خواهید با هم بروید بیرون؛ اینجا کار آسان است و اگر بخواهید خیلی عاقل باشید و بخواهید اخلاقی عمل کنید می گویید تو برو تئاتر خودت را و من می روم سینمای خودم را. تا اینجا مشکلی نیست اما اگر در یک مسئله ای بود که نشود گفت من می روم راه خودم را و تو برو راه خودت را چه؟ مثلا می خواهیم خانه بخریم. من می خواهم خانه ای را بخرم که در محله ای باشد که هوای سالمی دارد ولی پرستیژ اجتماعی ندارد ولی همسرم می خواهد در محله ای خانه داشته باشد که پرستیژ اجتماعی دارد ولی هوای بسیار آلوده ای دارد. آیا اینجا می شود گفت که تو خانه ی خودت را بخر و من خانه ی خودم را می خرم؟ مشکل دقیقاً این است که اگر بخواهم حق همسرم را حفظ کنم باید حق خودم را ضایع کنم و اگر بخواهم حق خودم را حفظ کنم باید حق همسرم را ضایع کنم. فرض کنیم در خرید خانه هم ماجرا را اینگونه فیصله دادیم که بیا در خانه خریدن تو حرف من را گوش کن منتها در اتومبیل خریدن من حرف تو را گوش می کنم. اما اینجا درست است به لحاظ اخلاقی، نزاع فیصله پیدا کرده است اما آهسته آهسته شما به لحاظ روانی به این نتیجه می رسید که من عشق این فرد را به هزینه ی بالایی دارم می خرم. هزینه اش این است که من از خواسته های خودم صرف نظر کنم.
آیا نمی شود عشق وجود داشته باشد و شخص از این دست هزینه ها ندهد؟
بله ممکن است وآن وقتی است که عشق در قالَب ازدواج نباشد. من معتقدم زندگی اصیل خیلی زندگی مهمتری است. من توصیه ی اخلاقی می کنم که این دست زندگی ها فسخ شود. نهاد ازدواج یک نهاد غیراخلاقی است ونباید واردش شد اگر واردش شدید و به این تعارضات اخلاقی برخوردید باید فسخ کنید. منتها باید تمام هزینه های فسخ را بپردازید. در علوم انسانی باید ببینیم که در اعمِّ اغلب موارد چگونه است ونمی توان به معدود ازدواج های متفاوتی که فاقد این تعارضات است اعتنا کرد. النادرُکالمعدومِ
—————————
وضعیت اخلاقی فرزندآوری
استاد مصطفی ملکیان می گفتند: ( از روی حافظه و با اندکی دستکاری نقل می کنم) به سه دلیل، فرزند آوری اخلاقاً ناروا است:
۱- یکی اینکه به نظر میرسد دنیایی که ما در آن هستیم مِن حیث المجموع رنج ها و دردهایش بر لذات و خوشی هایش غلبه دارد و می چربد و به نظر می رسد که هر چه پیشتر می رویم بر حجم و تراکم رنج ها افزوده می شود.( وقتی پرسیدم چرا؟ افزودند) یکی به دلیل وضع وخامت بار و رو به تباهی محیط زیست که به طرز ناگواری به سمت استهلاک هرچه تمام تر می رود و جنگ و کشمکش آتی بشر، نه جنگ بر سر نفت که جنگ بر سر آب است. و چون آب از ضروریات زندگی است و از تجملات نیست که بتوان برسرش نزاع نکرد لذا جنگ بشر بر سرِ آب، جنگی تباهی آور و گریز ناپذیر خواهد بود. دیگر آنکه توانایی و امکانی که برای بشر امروز در راستای تخریب و تباهی فراهم است در هیچ عصر و زمانی نظیر نداشته است. چنگیز خان که سالها خونریزی و سفاکی کرد نهایتاً دوملیون کشته بر جای گذاشت، اما بشر امروز با امکانات تخریبی ای که در اختیار دارد می تواند فاجعه ای به مراتب زیانبارتر و وخامت بارتر و در زمانی بس کوتاه تر بر جای گذارد. و هیچ تضمینی نیست که انسان امروز، از این امکان و توان خود استفاده نکند. بنابراین به نظر می رسد دنیای ما دنیای چندان دلخواه و مطلوبی نیست که حال بخواهیم دیگرانی را نیز بدان دعوت کنیم و به این میهمانی فراخوانیم.
۲- دلیل دوم اینکه به نظر می رسد اندیشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت، هنوز در الفبای تعلیم و تربیت مانده اند و نتوانسته اند نسخه ای درخور برای تربیت فرزندان بپیچند. آن وقت ما به چه امیدی صاحب فرزند شویم و با چه متکایی می خواهیم به تربیت آنان بپردازیم در حالی که دستان عالمان تربیت چنین خالی و تنک مایه است. آن وقت باید تنها چشم به راه بخت و خوش اقبالی بود تا فرزندانمان از آینده و رویه ی مناسب و دلخواهی بهره مند شوند.
۳- سه دیگر آنکه چرا باید دست به عملی بزنیم که در آتیه، بین وظایفی که در رابطه با خود داریم و وظائفی که دررابطه با فرزندمان داریم دچار تعارض و بلاتکلیفی شویم. مثلاً از سویی نسبت به خود وظیفه داریم که موجبات رشد و بالندگی خود را فراهم کنیم اما از سویی وظایف ناظر به فرزندمان چه بسا سدّ راه این مهم گردد. از سویی لازمه ی خیرخواهی این است که به مصلحت و نفع دراز مدت فرزندمان نظر کنیم و مثلاً در ایام تحصیل آنها را از استغراق در بازی و تماشای تلویزیون باز داریم به این امید که در آینده وضع بهتری داشته باشد. اما از کجا معلوم که چنین وضع بهتری در آینده به آنان دست دهد و یا اصلاً از کجا معلوم که آنان زنده بماند تا بتوانند آن خیر برتر و مصلحت فراگیر را دریابند. اکنون ما او را از خوشایند آنی و فوری خویش محروم می کنیم به بهانه ی مصلحتی که معلوم نیست فراچنگ آورد ویا اصلاً عمرش وفا کند که به دست آورد یا نه. چرا باید خود را در موقعیتی قرار دهیم که به ناچار، خوشایند و دلخواه کسی را ازو سلب کنیم و چه تضمینی هست که در پی سلب این امر دلخواه، او به منافع عظیم تر در آینده دست یابد.
منبع : وبلاگ صدای پای اب
——————————–
بنده جسارت کرده و در ذیل بیانات استاد ملکیان نازنین چیزهایی اضافه میکنم .
دلایل من برای اخلاقی نبودن فرزنداوری:
۱- عدم وجود معنایی متعالی برای زیستن : فرض کنید بنده صاحب فرزندی شوم و فرزند بنده کمابیش کاراکتری شبیه من داشته باشد و دلخوشیهای عوامانه او را ارضاء نکند و از من بپرسد برای چه باعث ایجاد من شدی ؟ بنده چه جوابی دارم بدهم ؟ !!!! به بیان دیگر تا وقتی کسی جوابی برای پاسخ به معنای زندگی و فلسفه زندگی ندارد ، فرزنداوری یک جنایت است . من باور دارم ( و بلکه یقین دارم) اگر شما ازتک تک مردم دنیا سوال کنید ایا دوست داشتی هیچگاه به عرصه وجود پا نمیگذاشتی ؟ پاسخ هشتاد درصد ( حداقل) انان مثبت خواهد بود .
۲- هنوز علم بجایی نرسیده است که بتواند با قطعیت ثابت کند فرزند احتمالی شما ناقص بدنیا خواهد امد یا در سلامت کامل . اینهمه کودک معلول و ناقص و کور و کرولال و …… حاصل عدم اختیار و عدم اگاهی و عدم خواست والدین انها به نتیجه بوده است . حتا اگر این مسئله را هم در نظر نگیریم بنده ( یا هر شخص فرضی دیگر ) از کجا میتواند مطمئن باشد که فرزندش در اینده دچار معلولیت و مشکلات احتمالی دیگر نخواهد شد ؟ از کجا میتواند مطمئن باشد که فرزندش بجرم ازادیخواهی عمرش را در سیاهچالهای یک حکومت توتالیتر نگذراند ؟ از کجا معلوم به علتی از علل بنده ( یا هر شخص فرضی دیگر ) بدلیل مشکلات اقتصادی نتوانم امکانات اقتصادی کافی را برای خانواده ام فراهم کنم ؟ از کجا معلوم فرزند من ( یا هر شخص فرضی دیگر ) یکی از قربانیان خفاش شب وکودک ازاران دیگر نباشد ( کشیشها و همتیان انها هم که قربانش بروم متخصص کودک ازاری هستند ) از کجا معلوم ……. قس علیهذا ..
۳- حتا اگر نکات بالا را که مو لای درزش نمیرود در نظر نگیریم اظهر من الشمس است که فرزند اوری در کشور خودمان و با توجه به شرایط گل و بلبل ان قطعا غیر اخلاقی است .
۴- به حصر عقلی انگیزه مردم برای فرزنداوری یا بجهت خودشان است و یا بجهت فرزندشان . و من به ضرس قاطع میگویم مردم به خاطر خودشان ( از سر خودخواهی ) فرزند میاورند . یکی اینکه بچه نمک زندگی است . در شیرینی بچه جای انکار و یا نیاز به استدلال و اینها نیست . حتا توله سگ و توله گربه و …..هم شیرین و بانمک و مایه فرح هستند . دوم اینکه مردم بخاطر چشم و همچشمی بچه میاورند و ارزو دارند عروسی بچه اشان و دکتر شدنش و کوفتی های دیگر را ببینند . لب کلام اینکه کسی فی سبیل الله و از سر ایثار و … بچه نمیاورد ، بلکه به خودخواهی های مسخره خودشان جامه عمل میپوشانند .
——–
به نظر می رسد دنیای ما دنیای چندان دلخواه و مطلوبی نیست که حال بخواهیم دیگرانی را نیز بدان دعوت کنیم و به این میهمانی فراخوانیم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
من فکر میکنم این اقا مشکلات روحی روانی شدید دارند
چون براساس این نظریات نباید یک دوست هم داشته باشیننمی تونیم در برابرش گذشت داشته باشیم ومانند حیوان که فقط بدنبال براورده کردن نیازهای خودش هست زندگی کنیم واین با خلقت انسان که براساس عقل عشق منافات داره
چهارشنبه, ۲۰ام دی, ۱۳۹۱
به نظر من حتی با داشتن وسع مالی در یک کشور اروپایی، بچه آوردن چندان مطلوب نیست، چون خانواده از نهادهای باقیمانده از فرهنگ فئودالی است و بچه محکوم به خانواده خواهد بود، و من خانواده ای ندیده ام که نسل قبل و بعدش همدیگر را درک کنند، در نتیجه نسل جدید استقلال خود را نخواهد داشت، چراکه باید آنطور که خانواده می خواهد “رشد” کند تا گلیم خود را در جامعه بالا بکشد، هر چه باشد پدر و مادر برای بزرگ شدن او زحمت کشیده اند و وی باید “حداقل” با سرکوب میل خود به روش آن ها زندگی کند تا ایثار آن ها را بازپرداخت کند! این سناریو برای بهترین خانواده ممکن است، که در کل جهان سوم و بخشی از جهان مدرن ممکن نیست.
اخلاقی نبودن تولید مثل به خاطر وضعیت جامعه بشری و شیوه زندگی بشر است، ولی با تمام این احوال بشر تولید مثل خواهد کرد و عقب مانده ترین بشر بیشترین تولید مثل را خواهد داشت، در حالی که افراد متفکر یا میل به فرزند کمتر دارند و یا از نهاد خانواده بیزارند.
پنجشنبه, ۲۱ام دی, ۱۳۹۱
خوب ما اینجا با یک بیمار روانی روبرو هستیم و این حرف ها هزیان ها و دری وری محسوب می شوند…
پنجشنبه, ۲۱ام دی, ۱۳۹۱
با سلام. گفتگویی که درفضای مجازی در باب دیدگاه استاد ملکیان راجع به ازدواج و فرزندآوری نشر یافت، دستپختِ من (صدیق قطبی) بود. این گفتگو به صورت شفاهی صورت گرفت و استاد به شکل مختصر و به نحوی شدیداً اجمالی دیدگاه خود را عنوان داشت. بخش مربوط به ازدواج تقریباً عیناً انعکاس یافت اما بخش مربوط به فرزندآوری را پس از اتمام گفتگو وبا اتکا به حافظه نقل کردم که بعدها متوجه شدم در تقریر یکی از دلائل استاد به خطا رفتهام(چیزی که آقای دباغ اینگونه تقریر کرده: پدیده فرزندآوری می تواند تعارض اخلاقی به همراه خود آورد. چرا که مانع رشد و شکوفایی پدر و مادر می شود.) این سوء برداشت من از سخن استاد بود.
نشر این گفتگو که بدون اجازه از استاد بود، خبط و خطایی بزرگ بود که بدان اعتراف میکنم و از همگی عذرخواهم. اما در شگفتم از دوستان اهل فکر و فرهنگ که چرا این گفتگو را مبنای نقد و ارزیابی خود قرار دادند. من در همان وقت انتشار هم تذکر داده بودم که این گفتگو را نقل به مضمون میکنم و طبعاً دقت کافی در آن ملحوظ نبوده. اینکه چنین گفتگوی نامعتبر و اجمالی و غیرمتقنی را مبنای نقد و نظر خود قرار دادهاند واقعا محلّ ایراد و اشکال است. استاد ملکیان اصلا در پی بیان و تقریر تفصیلی و دقیق نظرگاه خود نبوده و نقد این گفتگو دور از انصاف و ادب نقد است.
سه شنبه, ۲۰ام فروردین, ۱۳۹۲
خواندم و خوشم آمد. دلایل منع ازدواج جز مورد چهارم به نظرم بیسار منطقی اند. به نظرم آدم نسبتن باهوش تنها پس از عشقی بادوام ممکن است هوس ازدواج کند و به نظرم لازمه عشق مستدام (نه صرفن لدت جسمانی) شباهت فردی زیاد است که آدم های متفاوت سوهان روح هم می شوند.
چرا جنگ اتمی این قدر نابهنجار است؟ چرا نابودی زمین این قدر وحشتناک است؟ گمان ام همه در ناخودآگاه مان می ترسیم انسان یه کلی از هستی پاک شود. بقای نسل گونه متکی به غریزه ی موجود زنده گمان ام علت فرزندآوری است. می شود بحث کرد که امر طبیعی الزامن اخلاقی نیست یا بحث کرد که حفظ گونه ی انسان در این حیات باید ِاخلاقی نیست. البته به لطف جمعیت رو به رشد زمین فعلن از این بحث ها بی نیاز ایم . ژنتیک می گوید در شرایط بحرانی هر موجود زنده ای براای بقای گونه اش تلاش می کند.
سه شنبه, ۲۰ام فروردین, ۱۳۹۲
کاملا موافقم
پنجشنبه, ۲۲ام فروردین, ۱۳۹۲
ازدواج و تولید مثل هم یک پارادایم است آنهم از نوع بسیار عمیقش و عجیبش که حتی عقلا و فلاسفه عصر حاضر هم به پارادایم بودن آن وقوف حاصل نکرده اند .
میتوان این پارادایم را اصلاح کرد اما زمان میخواهد و عزم راسخ . البته بعید است بدلیل شیرینی ازدواج و لذت جنسی و کودک خرد سال و … بتوان به توفیقی دست یافت.
پنجشنبه, ۲۹ام فروردین, ۱۳۹۲
ظاهرن نقد مستند بر مصاحبهای با خود ملکیان نیست که مبتنی بر نقل یکی از شاگردان ایشان در وبلاگ شخصیاش است. ناگفته پیداست که نقدِ یک نقل، آنهم از آدمی با حواشی مصطفی ملکیان، آنهم از سوی یک دانشجوی دکتری فلسفه اخلاق، تا چه حد اخلاقن نارواست اما…
سه شنبه, ۳ام اردیبهشت, ۱۳۹۲
آقای محترم
امکان دارد هی استاد استاد نکنید؟! استاد استاد کردن اصولا عملی اخلاقی است که شما با عنوان استاد کسی را، فکر کسی را وجاهت و اعتبار ببخشید؟ چرا آقای ملکیان مانع شما برای این همه استاد استاد گفتن نمی شوند؟
اما در مورد بحثها: همیشه نومسلمانان تندروتر از مسلمانزاده ها هستند به همین قیاس نومدرنها، نو از دین و آیین برگشتگان، نو ساختارشکنها و نوگرایان نوکیسه هم افراطی ترند. حرف های آقای ملکیان نه عمق تئوریک داشت و نه در ارائهی مصداق و مثال ژرفایی. بهتر است اصلا ایشان اخلاق را از نظرگاه خودشان تعریف کنند چون به نظر میرسد با هرآنچه فلاسفه اخلاق گفته اند تعریف ایشان متفاوت باشد. به هر حال ایشان در بیان خود موفق به خلق پدیدهای موسوم به اخلاق شده اند که امروزه به نام آن به ضرورت آن و به اقتضای آن باید کاری کرد یا نکرد. خودکامگی اخلاق.
پنجشنبه, ۲۶ام اردیبهشت, ۱۳۹۲
بیا شروع شد دکان دستگاه دیگه خوراک شریعتمداری که بیارتشون تو چتر اصلاحاتی ها و …
دوشنبه, ۱۱ام آذر, ۱۳۹۲
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
شنبه, ۲۸ام دی, ۱۳۹۲
با اخلاقی نبودن فرزند آوری کاملا موافقم. مضاف بر اینکه اغلب اوقات خود والدین نیز دلیل منطقی برای فرزند آوری ندارند و بدلایلی نظیر سرگرم شدن و درواقع نیاز به یک وسیله بازی و سرگرمی یا بدتر از آن بخاطر درخواستهای مکرر اطرافیان بچه داار میشوند
دوشنبه, ۱۲ام اسفند, ۱۳۹۲
مطلب شایان توجه بود و شایسته نقد و مباحثه و مصاحبه…
چنانچه مقدور زمان و مکان هست بیشتر از نظریات ایشان در این باب درج فرمایید تا سهولت فهم و تعمق درک حاصل شود. با سپاس
جمعه, ۲۶ام اردیبهشت, ۱۳۹۳
نظریه نسل برتر نظریه ای درباب فرزنداوری:
http://mastertheory.blogfa.com/
یکشنبه, ۳۰ام آذر, ۱۳۹۳