ایالات متحده، پس از جنگیدن در طولانیترین مبارزه در طول تاریخ خود، اکنون در آستانهی شکست خود در افغانستان قرار گرفته است. این چطور ممکن است؟ چگونه تنها ابرقدرت جهان که ۱۵ سال پیاپی در این کشور جنگیده است، ۱۰۰۰۰۰ نفر از بهترین سربازانش را به آنجا اعزام کرده است، جان ۲۲۰۰ نفر از این سربازان را قربانی کرده است، بیش از یک تریلیون دالر صرف عملیات نظامیاش کرده است، در یک رکورد بیسابقه صد میلیارد دالر دیگر را برای «ملتسازی» و «بازسازی» و کمک به تامین بودجه، تجهیز و آموزش ارتشی ۳۵۰۰۰۰ هزار نفری از متحدانش افغانستان اختصاص داده است، هنوز هم قادر نیست تا در یکی از فقیرترین کشورهای جهان صلح برقرار کند؟ چشمانداز ثبات افغانستان در سال ۲۰۱۶ آنچنان ناامیدکننده است که دولت اوباما اخیراً خروج از پیش برنامهریزیشدهی نیروهایش را متوقف کرده است و در حدود ۱۰۰۰۰ نفر از سربازان ایالات متحده برای مدتی نامحدود در افغانستان باقی خواهند ماند.
اگر قرار باشد شما گره کور معمای جنگ افغانستان را باز کنید، آنزمان متوجه میشدید که یکی از عوامل شکست آمریکا، بزرگترین پارادوکس سیاسی قرن است: گامهای فولادین نیروی نظامی عظیم و مقاومتناپذیر واشنگتن، توسط گلهایی صورتیرنگ متوقف شده است: گلهای خشخاش.
برای بیش از سه دهه، عملیاتهای نظامی واشنگتن در افغانستان تنها زمانی موفق بوده است که بهراحتی با برنامههای قاچاق غیرقانونی تریاک آسیای مرکزی هماهنگ شده است، و هر زمان که موفق به این کار نشده باشد، شکست خورده است. نخستین تهاجم ایالات متحده به افغانستان در سال ۱۹۷۹ آغاز شد. این حمله موفق بود؛ تاحدودی به این دلیل که جنگ نیابتی راهاندازیشده توسط سازمان سیا برای اخراج شورویها از این کشور، مشکلی برای استفادهی متحدان افغان آمریکا از تجارت مواد مخدر برای تامین مبارزهی طولانی خود در یک دهه ایجاد نکرد.
از سوی دیگر، در تقریباً ۱۵ سال مبارزهی مداومی که از زمان حملهی ایالات متحده به افغانستان در سال ۲۰۰۱ آغاز شد، عمدتاً به این دلیل موفق به محدودساختن شورش طالبان نشده است که ایالات متحده قادر به کنترل تجارت هروئین نیست. با افزایش ناگهانی تولید تریاک از حداقل ۱۸۰ تُن به میزان شرمآور ۸۲۰۰ تُن در طی پنج سال نخست اشغال افغانستان توسط ایالات متحده، بهنظر میآمد خاک افغانستان در وخیمترشدن اوضاع نقش دارد. هر برداشت خشخاش همراه بود با محصولی جدید از مبارزان نوجوانی برای ارتش چریکی درحالرشد طالبان.
در هر مرحله از تاریخ غمانگیز و پرآشوب افغانستان در بیش از ۴۰ سال گذشته، -جنگ نیابتی در دههی ۱۹۸۰، جنگ داخلی در دههی ۱۹۹۰، و حملهی آمریکا از سال ۲۰۰۱ تاکنون- تریاک نقش مهم و قابلتوجهی در شکلدادن به سرنوشت این کشور داشته است. در یکی از تلخترین پیچشهای سرنوشت، محیط زیست منحصربهفرد افغانستان با تکنولوژیهای نظامی آمریکا تلاقی کرد و این کشور محصور در خشکی به تولیدکنندهی اصلی مواد مخدر در جهان تبدیل شد – کشوری که تجارت غیرقانونی موادمخدر بر اقتصاد مسلط است، انتخابهای سیاسی را تعریف کرده و سرنوشت مداخلات خارجی را تعیین میکند.
جنگ نیابتی (۱۹۷۹-۱۹۹۲)
جنگ مخفی سازمان سیا علیه اشغال افغانستان توسط شوروی در طول دههی ۱۹۸۰، باعث شد تا مرز غیررسمی میان افغانستان و پاکستان تبدیل به بستری برای گسترش بیوقفهی تجارت جهانی هروئین شود. وزارت امور خارجهی ایالات متحده در سال ۱۹۸۶ گزارش داد که «در مناطق قبایلی هیچ نیروی پولیسی وجود ندارد. هیچ دادگاهی وجود ندارد. مالیات وجود ندارد. هیچ سلاحی غیرقانونی نیست… حشیش و تریاک را اغلب در همهجا میتوان دید». تا آن زمان، این روند برای مدتها در جریان بوده است. این سازمان بهجای تشکیل ائتلافی از رهبران، به سرویس اطلاعاتی پاکستان (آی.اِس.آی) و همکاران افغانش تکیه کرد که خیلی زود تبدیل به مدیران اصلی قاچاق روبهرشد موادمخدر در آن سوی مرز شدند.
جای تعجب نیست که این سازمان زمانی که تولید غیرقابلکنترل تریاک افغانستان از حدود سالانه ۱۰۰ تُن در دههی ۱۹۷۰ به سالانه ۲۰۰۰ تُن در سال ۱۹۹۱ رسید، سکوت کردند. در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰، زمانی که تلاشهای سازمان سیا درحال گسترش بود، کارخانهای برای تولید هروئین از تریاک در مرز افغانستان و پاکستان باز شده بود. این منطقه خیلی زود تبدیل به بزرگترین تولیدکنندهی هروئین جهان شد. در سال ۱۹۸۴، رقم تکاندهندهی ۶۰ درصد از بازار تریاک ایالات متحده و ۸۰ درصد از بازار اروپا از این منطقه عرضه میشد. در داخل پاکستان، تعداد معتادان به هروئین از نزدیک به صفر (بله، صفر) در سال ۱۹۷۹ به ۵۰۰۰ نفر در سال ۱۹۸۰ و ۱۳۰۰۰۰ نفر در سال ۱۹۸۵ رسید – نرخ اعتیاد آنقدر بالا بود که سازمان ملل آن را تکاندهنده خوانده بود.
براساس گزارش وزارت امور خارجه در سال ۱۹۸۶، تریاک «محصول ایدهآلی در یک کشور جنگزده است، چراکه نیاز به سرمایهگذاری اندکی دارد، بهسرعت رشد میکند و بهراحتی منتقل شده و تجارت میشود». علاوهبراین، آبوهوای افغانستان کاملاً با این محصول معتدل تناسب دارد. و محصول آن به طور متوسط، دو تا سه برابر بالاتر از مثلث طلایی جنوب شرقی آسیا -پایتخت قبلی تجارت موادمخدر- است. همزمان با اینکه جنگ بیامان میان سازمان سیا و نمایندگان جماهیر شوری منجر به آوارهشدن حداقل سه میلیون پناهجو و آسیبزدن به چرخهی تولید مواد غذایی در افغانستان شد، کشاورزان افغان «در اوج ناامیدی» به کشت و تجارت مواد مخدر روی آوردند، چراکه این محصول بهسادگی تولید میشد و «سود بالا»ی آن میتوانست هزینهی مواد غذایی را تامین کند. برطبق گزارش وزارت امور خارجه، عناصر مقاومت نیز برای «تهیهی کالاهای اساسی موردنیاز برای جمیعت تحت کنترل خود و تامین بودجه برای خرید سلاح» وارد تولید و قاچاق مواد مخدر شدند.
زمانی که در اوایل دههی ۱۹۸۰ نیروهای مجاهدین قدرت را به دست گرفتند و شروع به ایجاد مناطقی آزاد در داخل افغانستان کردند، آنها عملیاتهای خود را با جمعکردن مالیات از روستاییانی تامین میکردند که در کشت و تجارت پُرسود خشخاش دست داشتند، بهویژه در درهی حاصلخیز هلمند که زمانی بخش زیادی از محصولات غذایی جنوب افغانستان در آنجا تولید میشد. کاروانها سلاحهای سازمان سیا را برای نیروهای مقاومت به این مناطق با خود میآوردند، و با محمولههای تریاک به پاکستان بازمیگشتند – براساس گزارش «نیویورک تایمز»، این کار «اغلب اوقات با آگاهی و توافق مقامات استخباراتی پاکستانی یا آمریکایی که از مقاومت حمایت میکردند» انجام میشد.
تریاکهایی که از آن سوی مرزها توسط جنگجویان مجاهدین به ارمغان آورده میشد، به کارگاههای تولید هروئین پاکستان در ولایت مرزی شمال غربی این کشور به فروش میرسید– منطقهای جنگی که توسط متحد نزدیک سازمان سیا، جنرال فضلالحق کنترل میشد. در سال ۱۹۸۸، تنها در ولایت خیبر درحدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ کارگاه تولید هروئین وجود داشت. علاوه بر آن، در منطقهی جنوبی کوه سلطان ایالات بلوچستان، گلبدین حکمتیار، متحد افغان موردعلاقهی سازمان سیا، سه پالایشگاه هروئین را کنترل میکرد که بخش زیادی از محصول تریاک درهی هلمند را تبدیل به هروئین میکرد. کامیونهای لوجستیکی ارتش ملی پاکستان با جعبههای سلاحهای سازمان سیا از بند کراچی به این مناطق میرسیدند و با محمولههای هروئین این مناطق را به سمت بندرگاهها و فرودگاهها ترک میکردند که از آنجا این محمولهها به بازارهای جهانی صادر میشد.
در ماه می ۱۹۹۰، زمانی که این جنگ درحال پایانیافتن بود، «واشنگتن پست» گزارش داد که مهمترین عنصر سازمان سیا، گلبدین حکمتیار، یکی از رهبران اصلی قاچاق هروئین بوده است. «واشنگتن پست» ادعا کرد که مقامات آمریکایی و همچنین «آی.اِس.آی» پاکستان، مدتها از بررسی اتهامات خریدوفروش هروئین توسط حکمتیار طفره میرفتند و این امر تاحدزیادی «به این دلیل بوده است که سیاست ایالات متحده دررابطه با موادمخدر در افغانستان، نسبت به جنگ علیه نفوذ شوروی در آن کشور در مرحلهی ثانوی قرار داشت».
درحقیقت، چارلز کوگان مدیر عملیاتی سابق سازمان سیا در افغانستان، بعدها با صراحت دررابطه با این انتخابهای سازمان صحبت کرد. او در سال ۱۹۹۵ به تلویزیون استرالیا گفت: «ما واقعاً منابع یا زمان نداشتیم تا به تحقیقاتی درمورد تجارت مواد مخدر بپردازیم. و به نظر من، نیازی نیست برای این مسئله از کسی عذرخواهی کنیم… بله، درست است است که پیامدهایی وجود داشت در تجارت مواد مخدر، اما هدف اصلی ما تامین شد. شورویها افغانستان را ترک کردند».
جنگ داخلی افغانستان و ظهور طالبان (۱۹۸۹-۲۰۰۱)
در درازمدت، این مداخلهی «پنهانی» (که آشکارا از آن نوشته شده و حتا دررابطه با آن فخرفروشی میکنند) منجر به تولید سیاهچالهای از بیثباتی ژئوپولیتیکی شد که هرگز نه بسته شد و نه درمان یافت.
افغانستان، کمباران و بیآبوعلف، در منطقهای قرار گرفته است که ابرهای بارانزا اکنون خشک شدهاند و این کشور هرگز از ویرانی بیسابقهای که در سالهای نخستین تهاجم آمریکا دچار آن شده بود، بهبود نیافت. بهجز مناطق پر آبی مانند درهی هلمند، ارتفاعت نیمهخشک این کشور در همان زمان نیز اکوسیستم شکنندهای برای تامین جمیعت قابلتوجه آن در زمان نخستین تهاجم در سال ۱۹۷۹ داشت. زمانی که آتش جنگ در سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ کاهش یافت، اتحاد بهرهبری واشنگتن، این کشور را ترک کرد، و هم در حمایت از صلح و هم در زمینهی بازسازی ساختار مالی آن ناکام ماند.
واشنگتن، بهسادگی از این کشور که با ۱.۵ میلیون کشته، ۳ میلیون پناهنده، اقتصادی ویران و دستهای بزرگ از جنگسالاران مسلحی که بر سر قدرت میجنگیدند درگیر جنگهای داخلی تخریبکننده شد، رو برگرداند. درطول سالهای جنگ ویرانگر داخلی که پس از خروج آمریکا اتفاق افتاد، کشاورزان افغان شروع به کشت تنها محصولی کردند که سود فوری آن تضمینشده بود: خشخاش. کشت تریاک، که در دوران جنگهای دههی ۱۹۸۰ چندین برابر شده و به ۲۰۰۰ تُن در سال میرسید، در طول جنگهای داخلی دو برابر شد.
در این دوران هرجومرج، صعود تریاک را باید بهعنوان پاسخی به آسیبهای شدیدی درنظرگرفت که در نتیجهی دو دهه جنگ بر این کشور تحمیل شد. با بازگشت آن سه میلیون پناهنده به این سرزمین جنگزده، مزارع خشخاش نعمتی خداداده بود. آنها برای کشت این میزان گندم، که محصول سنتی این مناطق بود، نیازمند کارگران بیشتری بودند. علاوهبراین، تاجران تریاک بهتنهایی قادر بودند تا با سرعت کافی به کشاورزان فقیر خشخال پول نقد بدهند. این پولها برای بقای بسیاری از آن روستاییان فقیر حیاتی بود.
در نخستین دورهی جنگهای داخلی از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴، جنگسالاران محلی بیرحم، سلاح و موادمخدر را در کنار هم برای پیروزی در جنگی که در سراسر کشور برای قدرت به راه افتاده بود، استفاده کردند. پاکستان که مصمم بود تا متحدان پشتون خود را در کابل، پایتخت افغانستان، به قدرت بگمارد، از طریق آی.اِس.آی به مهمترین متحد خود، گلبدین حکمتیار، سلاح و بودجه ارسال میکرد. در آن زمان، او نخستوزیر ائتلافی لگامگسیخته بود که نیروهایش دو سال را صرف بمباران و موشکانداختن به کابل کردند. در طی آن دوران، کابل تبدیل به ویرانشهری شد و درحدود ۵۰۰۰۰ نفر جان خود را از دست دادند. زمانی که او در بهدستآوردن کنترل پایتخت شکست خورد، پاکستان حمایت خود را به نیروی پشتون تازهنفسی که اخیراً شکل گرفته بود، منتقل کرد: طالبان، جنبشی بنیادگرا که از مدارس اسلامی شبهنظامیان برخاسته بود.
رژیم طالبان، پس از تصرف کابل در سال ۱۹۹۶ و بهدستگرفتن کنترل بیشتر مناطق کشور، کشاورزان محلی را تشویق به کشت تریاک کردند. دولت طالبان از تجارت صادراتی حمایت کرده و از درآمدهای مالیاتی بر تولید تریاک و هروئین بسیار بیش از حد نیاز خود دریافت میکرد. یکی از بررسیهای سازمان ملل دررابطه با مواد مخدر نشان داد که طالبان در طی سه سال اولی که قدرت را به دست گرفته بودند، محصول تریاک این کشور را به ۴۵۰۰ تُن یا ۷۵% از تولید جهانی تریاک در آن زمان افزایش داده بودند.
بااینهمه، در ماه جولای سال ۲۰۰۰، درحالیکه خشکسالی ویرانگر وارد سال دوم شده و فقر و گرسنگی گسترده کشور را فرا گرفته بود، دولت طالبان ناگهان کشت تریاک را بهطور کامل ممنوع اعلام کرد. ظاهرا آنها درپی بهرسمیت شناختهشدن از سوی جامعهی بینالمللی و دریافت کمک بودند. بررسی بعدی سازمان ملل متحد که در ۱۰۰۳۰ روستا انجام گرفت، نشان داد که این ممنوعیت کشت تریاک را ۹۴% کاهش داده و به ۱۸۵ تُن رسانده بود.
سه ماه بعد، طالبان هیئتی را به نمایندگی معاون وزیر امور خارجهی خود، عبدالرحمان زاهد، به دفتر سازمان ملل متحد در نیویورک فرستادند تا بر سر ادامهی ممنوعیت مواد مخدر در ازای بهرسمیت شناختهشدن دیپلماتیک معامله کنند. اما این سازمان به جای پذیرش خواستهی طالبان، تحریمهای جدیدی را به دلیل حمایت از اسامه بن لادن بر این گروه تحمیل کردند. از سوی دیگر، ایالات متحده اگرچه انتقاد سازمان ملل متحد نسبت به حضور بن لادن را تایید کرد، اما با پرداخت ۴۳ میلیون دالر بهعنوان کمکهای انساندوستانه، درواقع به طالبان پاداش داد. وزیر امور خارجه، کالین پاول، که این کمک را در ماه می ۲۰۰۱ اعلام کرد، گفت «ما از تصمیم طالبان برای ممنوعیت کشت خشخاش استقبال میکنیم» و از این رژیم درخواست کرد تا «روی تعدادی از مسایل اساسی که ما را از هم جدا میکند کار کنند: حمایت آنها از تروریسم؛ نقض موازین شناختهشدهی بینالمللی حقوق بشر، بهویژه رفتار آنها با زنان و دختران».
جنگ علیه تروریسم (۲۰۰۱-۲۰۱۶)
واشنگتن، پس از یک دهه نادیدهگرفتن افغانستان، بار دیگر به هدف انتقام حملات ۱۱ سپتامبر متوجه این کشور شد. تنها چند هفته بعد در ماه اکتوبر ۲۰۰۱، ایالات متحده شروع به بمبافکنی در آن کشور و پس از آن راهاندازی حملهای به رهبری جنگسالاران محلی کرد. رژیم طالبان سقوط کرد، و به گفتهی خبرنگار کهنهکار «نیویورک تایمز» آر.دبلیو اَپل، با سرعتی «بهحدی ناگهانی و غیرمنتظره که مقامات دولت و تفسیرگران استراتژی… برایشان دشوار است چگونگی آن را توضیح بدهند». اگرچه حملات هوایی ایالات متحده آسیبهای روانی و فیزیکی قابلتوجهی وارد آورد، اما بسیاری از جوامع دیگر در برابر بمبارانهایی بهمراتب گستردهتر دوام آوردند و به این شکل سقوط نکردند. با نگاهی به گذشته، به نظر میرسید که احتمالاً ممنوعیت تریاک از لحاظ اقتصادی طالبان را آسیبپذیر کرده بوده است و یک پوستهی توخالی از حکومت دینی آنها برجا گذاشته بود که با اولین بمبافکنیهای آمریکایی در هم شکست.
برای دو دههی گذشته، افغانستان بیشترین میزان منابع خود –زمین، آب و نیروی کار- را به تولید تریاک و هروئین اختصاص داده بود. در زمانی که طالبان کشت خشخاش را ممنوع کردند، این کشور از لحاظ کشاورزی چیزی بیش از سرزمین کشت تریاک نبود. درآمدهای مالیاتی، درآمد حاصل از صادرات و اشتغالزایی که از کشت و تجارت مواد مخدر بهدست میآمد، اهمیت زیادی برای آنها داشت. در این زمینه، ریشهکنسازی مواد مخدر درواقع یک خودکشی اقتصادی بود که یک جامعهی درحالحاضر ضعیف را به آستانهی سقوط کشاند. درحقیقت، مطالعهی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۱ نشان داد که این ممنوعیت «منجر به ازدستدادن عمدهی درآمد برای تقریباً حدود ۳.۳ میلیون نفر» شد که ۱۵% جمعیت را تشکیل میدادند: ازجمله ۸۰۰۰۰ کشاورز، ۴۸۰۰۰۰ کارگر، و میلیونها نفر از وابستگان آنها.
درحالیکه بمبافکنیهای آمریکا در سراسر ماه اکتوبر سال ۲۰۰۱ ادامه داشتند، سازمان سیا ۷۰ میلیون پول نقد که مستقیماً به آنجا فرستاده شده بود، را برای بسیج ائتلاف قدیمی خود از جنگسالاران قبیلهای صرف کرد که طالبان را سرنگون کنند؛ هزینهای که رییسجمهور جورج دبلیو بوش بعدها بزرگترین «معامله»ی تاریخ نامید. سازمان سیا برای تصرف کابل و سایر شهرهای کلیدی، پول خود را برای حمایت از رهبران اتحاد شمال اختصاص داد که طالبان هرگز کاملاً موفق به شکست آنها نشده بودند. آنها نیز به نوبهی خود مدتها قاچاق مواد مخدر در مناطق شمال شرقی افغانستان را که در سالهای حکومت طالبان تحت تسلط خود داشتند کنترل میکردند. درعینحال، سازمان سیا همچنین به سراغ گروهی از جنگسالاران پشتونی رفت که در جنوب شرقی این کشور بهعنوان قاچاقچیان مواد مخدر فعال بودهاند. درنتیجه، زمانی که طالبان سرنگون شدند، زمینه برای از سرگیری تریاک و تجارت مواد مخدر در مقیاس بزرگی آماده شده بود.
زمانی که کابل و مراکز ولایتها پس گرفته شدند، سازمان سیا به سرعت کنترل عملیاتی را به نیروهای نظامی متحد و مقامات غیرنظامی سپرد که برنامههای بیمنطق آنها برای سرکوب مواد مخدر در سالهای آینده، درنهایت سود روبهرشد قاچاق هروئین را در ابتدا به جنگسالاران و در سالهای بعد، تا حد زیادی به چریکهای طالبان منتقل کرد. در اولین سال اشغال افغانستان توسط ایالات متحده، حتا پیش از آنکه جنبش طالبان خود را بازسازی کرده باشد، برداشت تریاک به ۳۴۰۰ تُن افزایش یافت. قاچاق مواد مخدر در رشدی بیسابقه در طول تاریخ، تاثیر زیادی بر افزایش ۶۲ درصدی تولید ناخلص ملی این کشور در سال ۲۰۰۳ داشت. در سالهای نخست، دونالد رامسفلد وزیر دفاع ایالات متحده «هرگونه شواهدی بر اینکه پول مواد مخدر به جیب طالبان سرازیر میشود را رد کرد»، درحالیکه سازمان سیا و ارتش آمریکا «چشم خود را بر فعالیتهای مرتبط با مخدری که توسط جنگسالاران بزرگ انجام میشد بسته بودند».
در اواخر سال ۲۰۰۴، پس از تقریباً دو سال که کاخ سفید هیچ علاقهای به این موضوع از خود نشان نداده و کنترل تریاک را به متحدان بریتانیایی و آموزش پولیس را به آلمانها سپرده بود، ناگهان اطلاعات تکاندهندهی سازمان سیا را منتشر کرد، مبنی بر اینکه افزایش تجارت مواد مخدر نقش مهمی در احیای طالبان داشته است. وزیر امور خارجه، پاول، یک استراتژی تهاجمی مبارزه با مواد مخدر را درخواست کرد که توسط رییسجمهور بوش حمایت شد، ازجمله تخریب کشتزارها در مناطق روستایی افغانستان. اما سفیر ایالات متحده، زلمی خلیلی زاد، با این رویکرد مخالفت کرد و وزیر اقتصاد افغانستان در آن زمان (که اکنون رییسجمهور کشور است) اشرف غنی نیز نظر او را تایید کرد. او هشدار داده بود که چنین برنامهای برای ریشهکنی مواد مخدر، بدون ۲۰ میلیارد دالر کمکهای خارجی برای کمک به ایجاد «راههای واقعی جایگزین برای امرارمعاش» بهمعنای «فقر گسترده» در کشور خواهد بود.
واشنگتن در پاسخی فوری کار را به پیمانکاران خصوصی مانند دین کورپ سپرد تا تیمهای ریشهکنسازی افغان را آموزش دهند. بااینحال، به گفتهی خبرنگار «نیویورک تایمز» کارلوتا گال، این رویکرد تبدیل به نوعی شوخی شد! دو سال بعد، زمانی که شورش طالبان و کشت تریاک هر دو گسترش یافته بودند، سفارت آمریکا بار دیگر کابل را تحت فشار سنگینی برای قبول برنامههای آمریکا برای ریشهکنسازی قرار داد. رییسجمهور کرزی پیشنهاد آمریکا را رد کرد و این مشکل جدی را حلناشده باقی گذاشت.
بررسی سازمان ملل در سال ۲۰۰۷ دررابطه با کشت تریاک در افغانستان نشان داد که برداشت سالانه ۲۴% افزایش یافته و به رکورد ۸۲۰۰ تُن رسیده است که این رقم بهمعنای ۵۳% از تولید ناخالص داخلی کشور و ۹۳% از عرضهی غیرقانونی هروئین در جهان بود. سازمان ملل متحد بیان داشت که گروه طالبان «نیازهای اقتصادی خود از مواد مخدر تامین میکنند تا بتوانند سلاحها، تدارکات و هزینههای شبهنظامیان را پرداخت کنند». تحقیق انجامشده توسط موسسهی صلح ایالات متحده به این نتیجه رسید که در سال ۲۰۰۸، این جنبش ۵۰ پالایشگاه تولید هروئین در قلمروی خود داشت و ۹۸% مزارع خشخاش تریاک را کنترل میکرد. در آن سال، طالبان براساس گزارشها ۴۲۵ میلیون دالر از «مالیات» وضعشده بر تریاک جمعآوری کردند و با هر برداشت محصول، بودجهی موردنیاز برای جذب و استخدام یک گروه جدید از مبارزان جوان در روستاها را بهدست میآوردند. هرکدام از این جوانانی که قرار بود در آینده چریک شوند، ماهانه ۳۰۰ دالر دریافت میکردند، بسیار بیشتر از آنچه میتوانستند بهعنوان کارگران مزرعه بهدست بیاورند.
در اواسط سال ۲۰۰۸، واشنگتن برای جلوگیری از گسترش شورش تصمیم گرفت تا ۴۰۰۰۰ سرباز جنگی آمریکا را به این کشور بفرستد، و نیروهای ائتلاف را به ۷۰۰۰۰ نفر افزایش داد. همچنین باتوجه به نقش مهم درآمد تریاک در شیوهی جذب و استخدام طالبان، وزارت خزانهداری ایالات متحده، واحد تهدیدات مالی افغانستان را تشکیل داد و ۶۰ نفر از تحلیلگران خود را در آن واحد جنگی قرار داد که مسئولیت تمام حملات استراتژیک علیه تجارت مواد مخدر را به عهده داشتند.
به گفتهی یکی از تحلیلگران، این گروه کارشناسان غیرنظامی بااستفاده از روشهای کمی از «تجزیه و تحلیل شبکههای اجتماعی» و «مدلسازی نفوذ»، «به حوالهداران بهعنوان عنصری حیاتی در شبکهی این گروه شورشی اشاره کردند». این مسئله باعث شد تا سربازان آمریکایی «اقداماتی دینامیک و فعال را روی دست بگیرند – به معنای واقعی کلمه، خرابکردن درهای دفاتر حواله و متوقفکردن کار آنها». چنین اقدامات «بهشدت بحثبرانگیزی» میتوانست «بهطور موقت شبکههای مالی این گروه شورشی را دچار مشکل بسازد» اما این دستاوردها «به هزینهی سنگین ناراضیکردن تمام افراد روستاها» بهدست میآمدند که زندگیهایشان وابسته به وامهایی بود که «بخش مهمی از کسب و کار این حوالهداران را تشکیل میداد». به این شکل، یک بار دیگر، حمایت از طالبان افزایش مییافت.
در سال ۲۰۰۹، شورشیان با چنان سرعتی درحال گسترش بودند که دولت جدید اوباما در تلاشی برای فلجساختن طالبان، تصمیم به افزایش نیروهای نظامی ایالات متحده تا ۱۰۲۰۰۰ نفر گرفت. پس از ماهها افزایش نیروهای مستقر در افغانستان، استراتژی جنگی جدید رییسجمهور اوباما رسماً در تاریخ ۱۳ فبروری سال ۲۰۱۰، در مارجه، شهری در ولایت هلمند، آغاز شد. همچنان که دستههای هلیکوپتر در حومهی آن شهر فرود آمده و گردوغبار بلند میکردند، صدهانفر از تفنگداران ارتش ایالات متحده از زمینهایی پر از جوانههای خشخاش به دیوارهای گلی شهر حمله کردند. هرچند هدف آنها شبهنظامیان طالبان بودند، اما تفنگداران درحقیقت مرکز تجارت هروئین جهانی را تصرف میکردند. چهل درصد از تریاک غیرقانونی جهان در این مناطق رشد میکرد و بخش بیشتر آن محصولات در مارجه دادوستد میشدند.
یک هفته بعد، فرماندهی ایالات متحده، جنرال استنلی مک کریستال، همراه با کریم خلیلی، معاون رییسجمهور افغانستان، با هلیکوپتر برای اعلام استراتژی جدید ضد شورش به این شهر رفتند. او به خبرنگاران گفت که این استراتژی برای آرامساختن روستاهایی مانند مارجه قطعی و مطمئن بوده است. اما هرگز چنین نشد، چراکه تجارت مواد مخدر همیشه بر سر راه قرار میگرفت. یک زن بیوهی افغان درمیان هیاهویی که کشاورزان دیگر راه انداخته بودند گفت: «آنها مجبورند از روی من رد شوند و مرا بکشند قبل از آنکه بتوانند مزارع خشخاش مرا از بین ببرند». یکی از مقامات سفارت آمریکا که ازطریق تلفن ماهوارهای از مناطق تولید تریاک با من صحبت میکرد، گفت: «امکان پیروزی در این جنگ بدون حل کردن مسئلهی تولید مواد مخدر در ولایت هلمند وجود ندارد».
شش سال قبل، بعد از تمام این اتفاقها، من مقالهای برای «TomDispatch» نوشتم و نسبت به شکستی قابلپیشبینی هشدار دادم. آن زمان من نوشته بودم: «خُب، انتخاب به اندازهی کافی روشن است. ما میتوانیم همچنان این خاک خونآلود را در جنگی بیرحمانه با نتیجهای نامشخص با خون بیشتری سرشار کنیم… یا میتوانیم به بازسازی این سرزمین باستانی و بیآب وعلف کمک کنیم، با دوباره کاشتن باغستانها، دوباره پرکردن آغل حیوانات، و بازسازی زمینهای کشاورزی که درطول چندین دهه جنگ از بین رفتهاند… تا زمانی که محصولات غذایی تبدیل به جایگزین قابل اعتماد برای تریاک شوند. به بیان سادهتر، آنقدر ساده که حتا واشنگتن هم شاید بتواند آن را بفهمد، ما تنها زمانی میتوانیم سرزمین مواد مخدر را آرام بسازیم که آنجا دیگر سرزمین مواد مخدر نباشد».
طرح اوباما، حمله به شبهنظامیان و نادیدهگرفتن کشت تریاک، خیلی زود دچار شکست قابلپیشبینی شد. درآمد حاصل از مزارع تریاک هر ساله بودجهی حملات شورشیان را در فصل مبارزات تامین میکرد. براساس گزارش «نیویورک تایمز»، در پایان سال ۲۰۱۲، شورشیان «از بزرگترین حملهی ائتلاف به رهبری آمریکا جان سالم به در بردند». درمیان عقبنشینی سریع نیروهای ائتلاف برای هماهنگشدن با برنامهی زمانی اوباما تا ماه دسامبر سال ۲۰۱۴ با هدف «پایاندادن» به عملیات جنگی آمریکا، کاهش حملات هوایی بیش از همه فرصتی برای طالبان فراهم ساخت تا حملاتی بزرگ را در شمال، شمالشرقی و جنوب کشور راهاندازی کرده و تعداد بیسابقهای از نیروهای ارتش و پولیس افغانستان را به قتل برسانند.
در آن زمان، بازرس ویژهی ایالات متحده برای افغانستان، جان ساپکو، توضیح روشنی دررابطه با دلیل بقای طالبان ارائه کرد. او چنین نتیجهگیری کرده بود که علیرغم هزینههای سرسامآوری درحدود ۷.۶ میلیارد دالر برای برنامههای «ریشهکنساختن موادمخدر» در طی دههی گذشته، «ما با هر مقیاسی که حساب کنیم شکست خوردهایم. کشت و تولید همچنان در سطح بالایی وجود دارند و ممنوعیت و ریشهکنساختن به کندی پیش میرود، حمایتهای مالی شورشیان افزایش یافته، و اعتیاد و سوءاستفاده در سطح بیسابقهای در افغانستان وجود دارد».
درحقیقت، کشت تریاک در سال ۲۰۱۳ میزان بیسابقهی ۲۰۹۰۰۰ هکتار زمین را پوشش میداد که برداشت را با ۵۰% افزایش، به ۵۵۰۰ تُن رسانده بود. این برداشت گسترده درحدود ۳ میلیارد دالر درآمد غیرقانونی تولید کرد که درحدود ۳۲۰ میلیون دالر آن از درآمدهای مالیاتی طالبان بود. سفارت آمریکا این ارزیابی را تایید کرد و این درآمدهای غیرقانونی را «ثروتی بادآورده برای شورشیان» خواند که «تقریباً در هر مرحلهای از تجارت مواد مخدر سود میبرند».
با برداشت محصول تریاک در سال ۲۰۱۴، ارقام سازمان ملل نشاندهندهی ادامهی این روند بودند. مناطق زیر کشت به ۲۲۴۰۰۰ هکتار افزایش یافته و تولید به ۶۴۰۰ تُن رسیده بود که یک رکورد بیسابقه بود. در ماه می سال ۲۰۱۵، با سیلی از مواد مخدر که به بازارهای جهانی وارد میشدند و افزایش هزینهی مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده به سطح ۸.۴ میلیارد دالر، سوپکو گفت: «درحدود ۵۰۰۰۰۰ جریب یا ۷۸۰ مایل مربع زمین در افغانستان به کشت خشخاش اختصاص داده شده است که معادل با بیش از ۴۰۰۰۰۰ زمین فوتبال آمریکایی است – شامل مناطق پایان زمین».
در فصل جنگ سال ۲۰۱۵، طالبان بهطور کامل کنترل مبارزات را بهدست گرفتند و به نظر میرسید مواد مخدر نقش گستردهتری در عملیاتهای آنها دارد. «نیویوک تایمز» گزارش داد که رهبر جدید جنبش، ملا اختر منصور، «از اولین مقامات اصلی طالبان بود که درگیر تجارت مواد مخدر شد… او بعدها مسئول اصلی جمعآوری مالیات طالبان برای این تجارت بود – که سود فراوانی را بههمراه داشت». پس از ماهها فشار بیوقفه بر نیروهای دولتی در سه ولایت شمالی، نخستین عملیات عمدهی این گروه تحت فرماندهی ملا منصور، تصرف دو هفتهای ولایت قندوز بود؛ شهری که درست در «پرمنفعتترین جادهی تجارت مواد مخدر کشور قرار داشت… مسیر انتقال تریاک از ولایتهای حاصلخیز خشخاش در جنوب، به تاجیکستان… و روسیه و اروپا». واشنگتن به این نتیجه رسید که باید به سرعت طرح خروج برنامهریزیشدهی نیروهای جنگیاش را متوقف کند.
سازمان ملل، همزمان با تخلیهی سریع دفاتر منطقهایاش در ولایتهای شمالی که زیر تهدید قرار داشتند، نقشهای را در ماه اکتوبر منتشر ساخت که نشان میداد طالبان کنترلی «بالا» یا «شدید» بر بیش از نیمی از مناطق روستایی کشور اعمال میکنند، ازجمله بسیاری از مناطقی که آنها در گذشته حضور قابلتوجهی نداشتهاند. در طی یک ماه، طالبان حملاتی را با هدف تصرف و کنترل مناطقی در سراسر کشور به راه انداخته، پایگاههای نظامی را در ولایت شمالی فاریاب مورد تهدید قرار دادند و مناطقی را در هرات محاصره کردند.
جای تعجب نیست که قدرتمندترین حملات آنها در ولایت هلمند که مرکز کشت خشخاش بود انجام شد؛ جایی که نیمی از محصول کشور در آن رشد میکند و به گفتهی «نیویورک تایمز»، «تجارت پرسود تریاک آن را برای طرحهای اقتصادی شورشیان ضروری کرده است». در اواسط ماه دسامبر، شورشیان پس از تسخیر ایستهای بازرسی بار دیگر بخشهای زیادی از این ولایت را به کنترل درآوردند و با عقبراندن نیروهای دولتی، به تسخیر کامل قلب تجارت هروئین، شهر مارجه، نزدیک شدند. اگر نیروهای عملیات ویژه و نیروهای هوایی ایالات متحده برای کمک به رهاسازی نیروهای افغان مداخله نکرده بودند، این ولایت و این شهر بدون شک سقوطی می کرد. براساس گزارشها، در اوایل سال ۲۰۱۶ بیشاز ۱۴ سال پس از آنکه افغانستان در نتیجهی تهاجم ایالات متحده «آزاد شد» و با شکست برگشتناپذیر سیاستهای دولت اوباما، ایالات متحده «صدها» نیروی جدید آمریکایی را برای تقویت نیروهای متزلزل دولتی و جلوگیری از دستیابی «جایزهی اقتصادی» که میتوانستند از حاصلخیزترین مزارع خشخاش بهدست بیاورند، اعزام کردند.
پس از یک فصل جنگی فاجعهبار در سال ۲۰۱۵، که به گفتهی مقامات ایالات متحده تلفاتی «تحملناپذیر» در ارتش افغانستان تحمیل کرد و در آنچه سازمان ملل باتوجه به آمار تلفات غیرنظامیان، «وحشت حقیقی» نامید، زمستان طولانی و سخت نیز آرامشی همراه داشت. اگرچه سرما و برف جنگ را کاهش داد، طالبان عملیاتهای خود را به شهرها منتقل کردند. آنها پنج بمبگذاری عظیم در کابل و سایر شهرهای کلیدی در ماه جنوری انجام دادند که با حملهی انتحاری به مجتمع پولیس دنبال شد که ۲۰ کشته بر جا گذاشت.
در عین حال، با پایان برداشت محصول در سال ۲۰۱۵، بعد از شش سال رشد پایدار، کشت تریاک ۱۸% کاهش پیدا کرد و محصول آن به ۳۳۰۰ تُن رسید. اگرچه مقامات ایالات متحده بخش زیادی از این کاهش را به خشکسالی و گسترش قارچهای خشخاش نسبت میداد و این شرایط ممکن است در سال ۲۰۱۶ ادامه پیدا نکند، در بلندمدت اخبار ترکیب نامشخصی از اخبار مثبت و منفی هستند. آمار قابلتوجهی درمیان تودهای از اطلاعات منتشرشده در گزارشهای سازمان ملل متحد دررابطه با مواد مخدر وجود دارد: با رشد اقتصاد افغانستان درنتیجهی سالها کمکهای بینالمللی، سهم تریاک در تولید ناخالص داخلی، از رقم نگرانکنندهی ۶۳% به رقم قابلکنترلتر ۱۳% در سال ۲۰۱۴ رسید. بااینوجود سازمان ملل اعلام کرد: «وابستگی به اقتصاد مواد مخدر در جوامع روستایی هنوز بالا است».
«نیویورک تایمز» اخیراً گزارش داده است که در ولایت هلمند، «مقامات محلی دولت افغانستان نیز بهطور مستقیم در تجارت مواد مخدر درگیر هستند». آنها «رقابت خود را با طالبان بر جنگی بر کنترل قاچاق مواد مخدر» توسعه دادهاند و بخشی از سود غیرقانونی خود را «به بالای این زنجیره، به مقامات ارشد در کابل میفرستند».
همزمان، تحقیقات اخیر شورای امنیت سازمان ملل دریافته است که طالبان بهشکلی سیستماتیک از هر مرحلهی تجارت مواد مخدر سود میبردند: جمعآوری ۱۰% مالیات از کشت تریاک در هلمند، جنگیدن بر سر کنترل پالایشگاههای هروئین، و ایفای نقش بهعنوان «تضمینکنندهی اصلی قاچاق تریاک خام و هروئین به بیرون از افغانستان». طالبان دیگر تنها از قاچاق مواد مخدر مالیات نمیگیرند، بلکه اکنون مستقیماً و بهشکل گسترده درگیر این تجارت هستند. بر همین اساس، «نیویورک تایمز» اضافه میکند، «تمایزدادن این گروه از یک سازمان اختصاص دادهشده به مواد مخدر دشوار شده است». اما وضعیت هرطور پیش برود، برای آیندهای قابلپیشبینی تریاک همچنان با اقتصاد روستایی، شورش طالبان و فساد در دولت که مجموع آنها معمای افغانستان را تشکیل میدهد، گره خورده باقی میماند.
طالبان با کسب درآمد کافی از محصولات زمینهای خشخاش، بدون شک برای فصل جدید مبارزات که با آغاز فصل بهار خواهد آمد، آماده هستند. با آبشدن برف دامنهی کوهها، سربرآوردن شاخههای بهاری خشخاش، همچنان که در طول ۴۰ سال گذشته اتفاق افتاده است، دستهای جدید از نوجوانان تازه استخدامشده برای پیوستن به مبارزات نیروهای شورشی وجود خواهد داشت.
حل معمای بغرنج افغانستان
فعالیتهای اقتصادی، تولید و مبادلهی کالاها، در رابطهی میان دولت و مردم در بسیاری از مردم جهان بخش مهمی هستند، همانگونه که در سکهها و ارزهایی با نشانههای دولتی که هرکسی با خود همراه دارد روشن است. اما زمانی که مهمترین کانالهای اقتصادی کشور غیرقانونی باشند، وفاداریهای سیاسی طبیعتاً تغییر کرده و به شبکههای مختلفی منتقل میشوند که این محصولات را با امنیت از زمینها به بازارهای خارجی میفرستند و در هر مرحلهای از این کار، پول، وام، و شغل فراهم میکنند. جان سوپکو توضیح میدهد: «تجارت مواد مخدر اقتصاد افغانستان را آلوده کرده است و برای اقتصاد غیرقانونی درحالرشد آن سوخت فراهم میکند. این امر به نوبهی خود مشروعیت دولت افغانستان را با تقویت فساد، تغذیهی شبکههای جنایتکار و فراهمآوردن حمایت مالی قابل توجهی برای طالبان و دیگر گروههای شورشی تضعیف میکند».
پس از ۱۵ سال از جنگ مداوم در افغانستان، واشنگتن با همان انتخابی مواجه است که پنج سال قبل در برابرش بود؛ زمانی که جنرالهای اوباما تفنگداران را در طرح افزایش نیروها با هلیکوپتر به مارجه منتقل کردند. ایالات متحده، مانند پانزده سال گذشته میتوانند در چرخهای مشابه و بیپایان گرفتار بمانند، با دستههای جدید جنگجویانی که بهنظر میآید هر سال مسلح به تجهیزات کامل جنگی از مزارع خشخاش ظهور میکنند، مبارزه کنند. اکنون، تاریخ به ما چنین میگوید: در این سرزمین، دستههای جدیدی از شبهنظامیان وجود خواهند داشت، امسال، سال آینده و سال پس از آن.
بااینحال، حتا در افغانستان جنگزده جایگزینهایی وجود دارد که در مجموع میتوانند این گره کور را حل کنند. بهعنوان اولین و اساسیترین گام، زمان آن فرا رسیده است که گفتوگو از قدمهای بعدی رییسجمهور اوباما برای تکمیل طرح خروج برنامهریزیشدهی نیروهای نظامیاش متوقف شود.
در قدم بعدی، سرمایهگذاری حداقل بخش کوچکی از بودجهی نظامی عظیم در مناطق روستایی افغانستان، میتوانند جایگزینهای اقتصادی برای میلیونها نفر از کشاورزانی فراهم کنند که اشتغال آنها به تولیدات تریاک بستگی دارد. چنین میتواند به بازسازی باغهای تخریب شده، گلههای حیوانات از بینرفته، و سیستمهای آبرسانی کمک کند که قبل از تمام دهههای جنگ کشاورزی متنوعی را حفظ میکردند. اگر جامعهی بینالمللی بتواند برای قطع وابستگی این کشور از تجارت غیرقانونی تریاک، و سهم ۱۳ درصدی آن از تولید ناخالص داخلی از طریق توسعهی پایدار روستایی کاهش یابد، احتمالاً افغانستان دیگر سرزمینی نخواهد بود که تجارت مواد مخدر را در جهان رهبری میکند و این چرخه ممکن است بعد از سالهای طولانی شکسته شود.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.