دو سه سالی میشود که ساکت بود. بعد از پایان ریاست جمهوری به غیر از انجام مصاحبههای با پاسخهای زورکی و تمثیلی و حضور خاموش در جلسات و مراسمات، احمدینژاد هیچ کار شگفتآوری که مخصوص خودش بود، نکرد. شاید سکوت تنها سلاح باقی مانده هشت سال رئیس جمهوری بود که میخواست بعد از خداحافظی موقت با سیاست، ژست مظلومنمایانه بگیرد. حالا با آمدن بهار ۹۵ دوباره نامش بر سر زبانها افتاده و ظاهرا روزه سکوت خود را شکسته است.
همه آنهایی که نام محمود احمدینژاد را شنیدهاند و رفتار او را میشناسند باید بدانند که احمدینژاد یک انسان عادی نیست. احمدینژادیسم یک سبک زندگی ویژه در قرن بیستویکم است که اگر آن را جدی نگرفت همانند داعش دو روزه نصف خاک یک کشور را تصرف خواهد کرد. روزی که دولت اسلامی عراق و شام بر دو کشور اسلامی سوریه و عراق تاخت، نظامیان این دو کشور گفتند در عرض دو سال این گروه تروریستی را هلاک خواهیم کرد. حالا سه سال از سالگرد تشکیل حکومت داعش میگذرد و به غیر از آزادسازی چند شهر، کار قابل توجهی انجام نشده است. صدای بمبهای انتحاری داعش تا قلب پاریس و بروکسل اروپا هم رسید و برخی کماکان گوش و چشم خود را در برابر واقعیات بستهاند. این مثال و نمونه کوچک ماجرا و افرادی بود که نمیخواستند یک جریان ویژهای مانند داعش را جدی بگیرند و حالا نامش ترس را در هر انسانی که در هر جای از کره زمین است به لرزه در میآورد.
به نظرم واکنش جامعه ایران با محمود احمدینژاد بعد از هشت سال ریاست جمهوری پر حرفوحدیث قابل پیشبینی بود. شناخت من از رفتار جامعه ایرانی به من میگوید؛ ایرانیان، اتفاقات تلخ گذشته خود را برای رهایی از شر افکار منفی از ذهن خود از ریشه حذف میکنند. تبری جُستن از گذشتهی ناخوشایند و آدمهای نکبتباری که عامل آن گذشته بودند جزئی از فرهنگ رفتاری جامعه ایران است. بازبینی خاطرات تلخ گذشته ذهن و روان نه تنها یک ایرانی بلکه میتواند هر کسی را شدید آزار دهد. اما این خصلت بیشتر در مورد ایرانیان نمود میکند.
جامعه ایرانی نمیخواهد به اشتباهی که خود مرتکب آن شده، پی ببرد. مسئولیتپذیری در رفتار جامعه امروز ایرانی روزبهروز کمتر میشود. مردان ایرانی میگویند ازدواج نمیکنیم چون وقتی نمیتوانیم خرج خودمان را تامین کنیم چگونه میتوان مسئولیت مالی فرد دیگری را بر عهده گرفت که حالا انتظار دارد بهترینها را برایش خرید و او را خوشبخت کرد؟ خبرگزاریها، خبرنگاران خود را بیمه نمیکنند و تعهدی حقوقی نسبت به سلامت جسمی آنها نمیدهند. بازاریها همان اول به کارگران خود میگویند که هر اتفاقی افتاد مسئولیتش با خودتان است و ضمانتی اداری در قبال سلامت آنها ارائه نمیدهند. اینها چند نمونه ساده فرار از مسئولیت و عدم مسئولیتپذیری در جامعه امروز ایرانی است. اما در بخش سیاسی باز وضع به همین شکل است.
من قبل از انتخابات اسفند ۹۴ با انتشار مطلبی تحت عنوان «من از این همه احساس تکلیف متحیرم!» مفصل درمورد رفتار سیاسی و سیاستمدارن حکومتی برخواسته از جامعه صحبت کردم. گفتم که نماینده مجلس، نماینده مردم است. بعد از انتخابات این حرف بیشتر به حقیقت تبدیل شد. نادر قاضیپور با موضعهای سطحی و سرسری تنها یک فرد نبود که به زنان توهین کرد، دویست هزار نفری که به قاضیپور رای دادند با او در این عمل شنیع همراهی کردند. در فیلمی که از او منتشر شده، بعد از اینکه به زنان توهین میکند مورد تشویق افراد حاضر در آنجا قرار میگیرد و این یک پیام شفاف دارد؛ اگر نگویم همه، بلکه بخشی از جامعه ایرانی «مردسالار» است و هنوز این جامعه نمیخواهد حضور زنان در عرصههای مهم سیاسی را بپذیرد. اگرچه در فضای مجازی برای چند روزی صحبتهای او مورد نکوهش کاربران ایرانی قرار گرفت و حتی کمپینی علیه او در تلگرام به راه انداخته شد، اما به صورت قانونی با او برخورد نشد. حکومت و شورای نگهبان و نهادهای مرتبط هم به او اخطار و هشدار جدی متناسب با اظهاراتش را ندادند. جامعه مجازی و کاربران شبکههای اجتماعی هم بعد معذرتخواهی دستوپاشکسته (آیا میتوان صحبتهای که او کرد را اصلا معذرت خواهی نامید؟) الان این رفتار احتمال تکرار شدنی توسط فردی دیگر را فراموش کردند.
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ اصلاحطلبان معتقد بودند که در انتخابات تقلب شده. آنها میگفتند که آنچه درمورد آن صحبت میکنیم تخلف در حد یکی دو حوزه انتخابیه نیست، تخلف گستردهتر از آن است که تصورش را میکردیم. آرایش سیاسی رایدهندگان در تهران و دیگر استانها و شهرستانها تقریبا شبیه به انتخابات اسفند ۹۴ بود. تهرانیها به میانهروها و اکثر شهرستانیها به محافظهکاران رای دادند. اگر تقلبی صورت گرفته پس در همه انتخابات بوده است یا هیچ انتخاباتی. در سال ۸۴ که احمدینژاد رئیس جمهور شد هم تقلب شد؟ در انتخابات مجلس شورای اسلامی سال ۹۰ هم تقلب شد؟ در سال ۱۳۶۰ که آیتالله خامنهای به رئیس جمهوری رسید چطور؟ آنجا هم تقلب شده بود؟ در سال ۵۷ چطور؟ اصلاحطلبان و یا همه آنهایی که اعتقاد دارند در انتخابات تقلب شده، تفسیر دقیقشان از تقلب چیست؟ و یا اگر اینگونه است پس برای چه در انتخاباتی که میگویند در آن تخلف گسترده شکل میگیرد شرکت میکنند؟
شرایط سیاسی و اجتماعی و رفتارهای کاندیداها در جامعههای مانند ایران در برهههای مختلف و شرایط حساس در رای شهروندان تاثیرگذار است. من پیش از انتخابات ۹۴ بخش اعظمی از ساعات روزانهام را صرف مطالعه تحلیل، بررسی، گزارش و یادداشت درمورد پیشبینی انتخابات اسفند ۹۴ میکردم. با قاطعیت تمام میگویم هیچکس حتی یک نفر نگفت که احتمال دارد مردم تهران تمام ۳۰ نماینده را از اصلاحطلبان و اعتدالگرایان انتخاب کنند و لیستی رای بدهند. اما این اتفاق افتاد.
مسئله تقلب در انتخابات ۸۸ و عدم تطبیق نماینده بودن محمود احمدینژاد از مردم درست نبود. هیچ حکومتی توانایی و انجام ریسک چنین عملی مانند تقلب را نمیپذیرد. احمدینژاد بازتاب جامعه امروز ایرانی است. اگر با جامعه فعلی ایران همچنان ارتباط دارید متوجه میشوید که رفتارهای احمدینژاد و ذهن جنگ طلب او برخاسته از جامعهای است که او در آن پرورش یافته. در ذهن هر مغازهدار، راننده تاکسی تا استاد دانشگاه این جامعه یک احمدینژاد خوابیده است. آنهایی که میگویند او بد است و هیچ شباهتی با جامعه ایرانی ندارد برای چه هراس دارند دوباره احمدینژاد در انتخابات شرکت کند؟ اگر باور دارند که مردم از دست او و کارهایش خسته شدهاند مخالفانش اجازه دهند یک بار دیگر در انتخابات شرکت کند و ببینند که آیا رای میآورد یا نه! درست است که گاه رفتارهای خشونتآمیز از او سر میزند اما حتی همین آنارشیستی بودن هم خصلت مردم ایران است. لطفا احساسات و هیجانات خود و حس وطنپرستی را حداقل تا پایان این مطلب کنترل کنید. گاه شهروندان یک جامعه به دلایل مختلف و مشکلات اجتماعی دچار این معضل میشود. دونالد ترامپ هم رفتارهای شبیه احمدینژاد دارد. اتفاقا ترامپ در امریکا هم محبوب است. اما طرفدارن خاص بیشماری هم دارد و احتمال رئیس جمهور شدنش در امریکا بسیار زیاد است. پس اگر با زاویه نگاه اصلاحطلبان به این مسئله بخواهیم نگاه کنیم در صورتی که ترامپ رئیس جمهور امریکا بشود در امریکا هم تقلب شده است! اما واقعیت این چنین است؟
احمدینژاد میخواهد برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ نامزد بشود. وعده او آنطور که سایت انتخاب گفته اعطای ۲۵۰ هزار تومان یارانه به مردم است. این وعده چه از نظر دفتر آقای احمدینژاد شانتاژ خبری باشد یا نباشد، محقق شدنش کمی دور از ذهن میرسد. دولت فعلی، امسال یارانه ۲۴ میلیون نفر را حذف خواهد کرد. حکومت هم علاقه ندارد چیزی به نام یارانه یا شبیه به آن به مردم داده شود یا این روند ادامه داشته باشد. به نظر میرسد هم آخرین کار مجلس شورای اسلامی فعلی تصویب حذف یارانه سه دهک یعنی ۲۴ میلیون ایرانی است. اما اگر حذف آهسته آهستهی یارانه حداقل تا پایان دولت روحانی پیگیری نشود و احمدینژاد هم صلاحیتش توسط شورای نگهبان احراز شود او یک برگه برنده دارد. مردم ایران برای تعمیر وضعیت معیشت اقتصادی خود حتی با این پیشنهاد وسوسهانگیز هم احمدینژاد را قبول خواهند کرد. گرچه مشخص نیست که اصلا شورای نگهبان محمود احمدینژاد را رد صلاحیت نکند. قهر یازدهروزه با رهبری و تقابل با شخص اول مملکت هنوز از خاطر بعضی از مریدان آیت الله خامنهای فراموش نشده است. در مقابل جریان اصولگرایی و به خصوص در انتخابات اسفند ۹۴ بدون او دچار ضعف شدید شده و حالا نیازش بیشتر در این جریان محافظهکار احساس میشود.
احمدینژاد را نمیشود و نباید حذف کرد. چه بخواهیم و چه نخواهیم او بخشی از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است. نگوید احمدینژاد مخالفانش را خس و خاشاک نامید. روحانی اعتدالگرا مخالفانش را بدتر از این واژهها توصیف کرد؛ ترسو، بزدل، بیسواد و غیره. احمدینژاد همانند سردر باید در جلوی چشمان جامعه ایرانی باشد تا جامعهای که خود با انگشت اشارهاش آن را انتخاب کرد بداند چه بلایی سرش آورد و آیندگان و تاریخ بهتر از هر کسی دیگر درمورد او و کارهایش قضاوت خواهند کرد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.