چقدر خوب که رضا دُرمیشیان توانست «لانتوری» را در سکوت خبری بسازد و نگذارد اطلاعات زیادی در موردش به رسانه‌ها درز کند. اخبار مربوط به این فیلم تا آخرین روزهای منتهی به جشنواره خلاصه می‌شد در یک گزیده داستان نه چندان توضیح‌دهنده، عکس‌هایی که عامدانه اطلاعات زیادی از قصه نمی‌دادند و گفته و شنیده‌هایی که فقط کنجکاوی‌ در مورد فیلم را زیاد می‌کردند. لانتوری قرار است مخاطب خود را درگیر شوکی غیرمنتظره‌ بکند و مطمئنا با درز اطلاعات و توضیح جزئیاتِ ماجرایش بخشی از تأثیرگذاری‌اش هم کمرنگ می‌شود. به همین دلیل در روزهای برگزاری جشنواره نباید مسیر این تأثیرگذاری آسیب ببیند و جذابیت فیلم از دست برود. مطمئن باشید هر چقدر در مورد جزئیات «لانتوری» کمتر بدانید شانس لذت بردن از آن را افزایش داده‌اید. پس لطفا در این مطلب و در جای دیگر نه دنبال معنای اسم فیلم بگردید و نه سوژه و ساختارش. اجازه دهید فیلم همانطور که فیلمساز خواسته و در فیلمنامه و تدوین برایش برنامه‌ریزی کرده شما را درگیر کند و به تأثیر دلخواهش برسد.

lantoori

فقط این را بدانید  که این‌ بار با درمیشانی طرفیم که نسبت به «بغض» و «عصبانی‌ نیستم» پخته‌تر شده. حالا فیلمساز نه دیگر در استفاده از یک فرم بصری خاص رویکرد رادیکالی دارد و فیلمنامه را نسبت به آن دست کم می‌گیرد، و نه واکنشی حساسیت‌برانگیز و دردسرساز به موضوع انتخابی‌اش نشان می‌دهد. در عوض با فیلمسازی مواجهیم که صبورتر و بالغ‌تر شده و توانسته قطعات پازل فیلمش را با حوصله بیشتری کنار هم بگذارد. ممکن است عده‌ای این صبر و بلوغ را به محافظه‌کاری متهم کنند. ممکن است بگویند درمیشیان بی‌قیدِ «بغض» یا جسورِ «عصبانی‌ نیستم» بهتر از سازنده محاسبه‌گرِ این فیلم است. اما حساب‌گری لانتوری نه تنها باعث محافظه‌کاری فیلمساز نشده بلکه لایه‌های متعددی برای فیلم خلق کرده که ما را آرام آرام و پله پله به عمق یک فاجعه می‌برد و به خاطر تلخی‌ ذاتی‌اش به شدت تأثیر‌گذار می‌شود. اتفاقا فیلم از جهاتی نسبت به بغض و عصبانی‌ نیستم جسورتر است و انتقاد‌هایش را گزنده‌تر بیان می‌کند. به خصوص وقتی بحث به نمایش تناقض‌های موجود در جامعه یا واکنش‌های احساسی مردم به حوادث اجتماعی و فرهنگی می‌کشد و با چاشنی طنز و دیالوگ‌های کوبنده و در هم برش خورده ریتم فیلم را هم جذاب نگه می‌دارد. «لانتوری» با روایت هوشمندانه‌اش می‌تواند شخصیت‌های درگیرکننده‌ای هم خلق کند و هر چه فیلم جلوتر می‌رود ما را نسبت به جزئیات ماجرا و سرانجام آن کنجکاوتر بکند. فعلا در بستر این یادداشت می‌شود به این نکته اشاره کرد که در سینمایی که فیلم‌هایی با گرایش‌های اجتماعی دمده و تاریخ مصرف‌گذشته نسبت به جامعه ایران به شدت طرفدار دارند و مثل «چهارشنبه نوزده اردیبهشت» یا «ناهید» هم برای عده‌ای از منتقدان محبوب می‌شوند و هم در جشنواره‌ها مورد استقبال قرار می‌گیرند، ساخته شدن فیلمی مثل «لانتوری» یک نعمت بزرگ است؛ فیلمی که سازنده‌اش می‌داند اگر قرار است به مضمون یا محتوایی اجتماعی هم بها بدهد چاره‌ای جز انتخاب یک روایت داستانی جذاب و فرم بصری حساب‌َشده ندارد و با کمک همین تمهیدها می‌تواند مخاطبِ دلزده از ساختارهای تکراری و بسترهای کلیشه‌ای را  سر ذوق بیاورد.

«لانتوری» از طرف دیگر از آن جنس‌هایی فیلم‌هایی است که به خاطر جسارت و بداعتش می‌تواند اعتبار جشنواره‌ای مثل فجر را  هم بالا ببرد. البته نه با این دید که جشنواره قرار است در تعبیری نادرست به ویترینی برای سینمای ایران تبدیل شود و چشم‌اندازی از همه آثار آن ارائه بدهد. جشنواره فجر مثل همه جشنواره‌های معتبر دنیا به فیلم‌هایی گزینش‌شده نیاز دارد که به بستری برای انتقال نگاه تازه فیلمساز و جسارت‌ها و خلاقیت‌های او تبدیل شده‌اند. مثل «لانتوری» که این ویژگی‌ها علاوه بر کارگردان در سایر عوامل و بازیگران هم مشهود است و کاملا به چشم می‌آید. حضور تحسین‌برانگیز مریم پالیزبان در نقشی دشوار که کاملا برازنده‌‌اش است از دیگر برگ برنده‌های فیلم است که نمی‌شود آن را نادیده گرفت. به خصوص که کمال‌گرایی و دقت او در انتخاب نقش‌های انگشت‌شمارش این بار نتیجه‌بخش بوده و باید امیدوار بود از چشم هیئت داوران هم دور نماند. نقش او در فیلم با جواب مثبت هر بازیگر زنی مواجه نمی‌شده و البته هر کسی هم از عهده‌اش برنمی‌آمده. نتیجه فعلی اما تا حد زیادی احترام‌برانگیز است و به همین دلیل چهره پالیزبان در این فیلم هم به دلایل متنی و هم به دلایل فرامتنی حتما یکی از ماندگارترین چهره‌های این دوره جشنواره فجر می‌شود. سینمای ایران به جای چهره‌های تکراری و امتحان‌پس‌داده که شاید دیگر نه انگیزه‌ای برای به چشم آمدن داشته باشند و نه حتی دیگر از کارشان لذت ببرند به افرادی مثل درمیشیان و پالیزبان بیشتر نیاز دارد. افرادی که در ساختار متعارف و بی‌خطر سینمای ایران انگار یک جور لانتوری‌اند و همیشه به چشم موجوداتی مزاحم به آنها نگاه می‌شود!

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com