باورکردنش برایم کمی مشکل است، ولی چهل سال از ساختن فیلم راننده تاکسی میگذرد. چهل سال پیش، با یکی از دوستانم در محلۀ پیکادلی لندن قدم میزدیم و دنبال یک فیلم خوب بودیم که ببینیم. جلوی سینما پلازا که رسیدیم، نگاهم به پوستر راننده تاکسی افتاد. اسم مارتین اسکورسزی حتی به گوشم نخورده بود. با اینکه پدرخوانده قسمت دوم را دیده بودم، هنوز آشنایی چندانی با رابرت دنیرو نداشتم. پوستر فیلم هم چندان چشمگیر نبود، ولی چیزی که توجهام را جلب کرد چند کلمه روی پوستر بود: برندۀ نخل طلا از جشنوارۀ کن. دوستم اصلاً حاضر به دیدن این فیلم نبود و پس از اصرار زیاد من راضی شد و رفتیم در سالن سینما نشستیم.
مدتی بعد چراغها خاموش شد، و تاکسی زرد از میان مه و غبار با موسیقی سحرانگیز برنارد هرمن ظاهر شد. پس از حدود دو ساعت که چراغها روشن شدند، هردومان بهتزده نمیتوانستیم از صندلیمان تکان بخوریم. میخکوبشده از سینما بیرون آمدیم و تا چند هفته جملۀ «داری با من حرف میزنی؟» رابرت دنیرو تکیهکلاممان شده بود. به عقیدۀ من راننده تاکسی هنوز هم، پس از گذشت چهل سال، بهترین کار اسکورسزی و دنیرو است. هرکس که مزۀ تنهایی در یک شهر بزرگ مانند نیویورک، لندن، یا تهران را چشیده، به خوبی میتواند با تراویس بیکل، شخصیتی که رابرت دنیرو نقشاش را بازی میکند، همدردی کند.
من به این تئوری که همهکارۀ یک فیلم کارگردان آن است، اعتقادی ندارم؛ با اینکه کارگردان مهمترین نقش را در ساختن یک فیلم دارد، اغلب فیلمهای ماندگار محصول همکاری و همراهی یک تیم خوب است ــ راننده تاکسی هم از این قاعده مجزا نیست.
فیلمنامۀ راننده تاکسی را پل شریدر، که بعدها خودش هم کارگردان مطرحی شد، نوشت. یک روز که او داشت با برایان دی پالما شطرنج بازی میکرد، به او گفت که فیلمنامهای دربارۀ یک رانندۀ تاکسی در نیویورک نوشته؛ دی پالما فیلمنامه را خواند و با وجود اینکه بسیار خوشش آمد، ولی فکر کرد که از پس ساختن آن برنمیآید. فیلمنامه پس از مدتی به دست اسکورسزی رسید و او فوراً سراغ شریدر رفت و از او خواست که اجازه دهد فیلمنامه را بسازد. از آنجا که اسکورسزی در آنوقت تنها فیلم بلندش، فیلم درجه دو باکسکار برتا بود، شریدر، که تازه فیلمنامۀ یاکوزا را به قیمت گزافی به استودیوی برادران وارنر در هالیوود فروخته بود و داشت اسمورسمی برای خودش میساخت، درخواست اسکورسزی را رد کرد. پس از چند سال که اسکورسزی با ساختن فیلمهای خیابانهای بیرحم و آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند، اعتباری کسب کرده بود، شریدر حاضر شد تا فیلمنامه را به او بدهد. به جز راننده تاکسی، شریدر دو فیلمنامۀ دیگر هم برای اسکورسزی نوشت: گاو خشمگین و آخرین وسوسۀ مسیح. اگر با من همعقیده هستید که این سه فیلم از برجستهترین کارهای اسکورسزی است، آنوقت اهمیت همکاری شریدر آشکار میشود.
از همان نخستین تصویر فیلم که تاکسی زرد از میان مه و غبار بیرون میآید، واضح است که با فیلمبرداری متمایز سروکار داریم؛ مایکل چپمن در دو فیلم با اسکورسزی همکاری داشت: راننده تاکسی و گاو خشمگین. آیا هیچیک از فیلمهای دیگر اسکورسزی، فیلمبرداریشان به درخشانی و ماندگاری این دو فیلم بوده؟ راننده تاکسی با بودجۀ بسیار کمی ساخته شد، و چپمن با گذاشتن یک باطری در صندوق عقب تاکسی و به دست گرفتن دوربین یا بستن دوربین روی ماشین، با اسکورسزی و دنیرو در تاکسی تمام شب دور نیویورک رانندگی میکردند و فیلم میگرفتند. اسکورسزی روی صندلی عقب چمباته میزد و دنیرو را راهنمایی میکرد. چپمن تعریف کرده که یک شب دنیرو آنقدر خسته شد که پشت فرمان خوابش برد و زد به ماشین جلویی! اسکورسزی پس از این دو فیلم از مایکل بلهاوس، فیلمبردار همیشگی فزبندر، کارگردان مشهور آلمانی که خیلی زود از دنیا رفت، برای فیلمهای آیندهاش استفاده کرد، چون بلهاوس معروف به این بود که علاوه بر مهارتش در فیلمبرداری، خیلی سریع کار میکند و این باعث صرفهجویی در بودجۀ فیلم هم میشد.
وقتی که تصویر تاکسی زرد را که شبها در خیابانهای نیویورک میگردد به خاطر میآوریم، آن تصویر با موسیقی جادویی برنارد هرمن و نوای آن ساکسفون سحرآمیز انگیخته است. هرمن بدون شک یکی از بزرگترین آهنگسازان هنر سینما به شمار میآید؛ او با ساختن موسیقی فیلم همشهری کین آهنگسازی برای فیلم را شروع کرد و تأثیر موسیقی او در شاهکارهای آلفرد هیچکاک، مانند روانی و به خصوص سرگیجه، انکارناپذیر است. اسکورسزی بسیار زحمت کشید تا توانست هرمن را راضی کند برای راننده تاکسی موسیقی بسازد. هرمن به او جواب داده بود که من برای فیلمی که دربارۀ یک راننده تاکسی است نمیتوانم آهنگ بسازم! پس از اصرارهای مداوم اسکورسزی، هرمن راضی به ساختن موسیقی این فیلم شد. وقتی نوشتن موسیقی را تمام کرد، خودش ارکستری را رهبری کرد که آهنگ فیلم را اجرا کردند. روز بعد از ضبط آهنگ فیلم، هرمن درگذشت. بسیاری موسیقی راننده تاکسی را برجستهترین کار هرمن میدانند.
آیا میتوانیم هنرپیشۀ دیگری را در نقش راننده تاکسی تصور کنیم؟ تراویس بیکل یکی از بهیادماندنیترین کارهای رابرت دنیرو است. وقتی که اسکورسزی این نقش را به او پیشنهاد کرد، دنیرو قراردادی برای بازی در فیلم ١٩٠٠ برناردو برتولوچی بسته بود. دنیرو موفق به دریافت گواهینامه تاکسیرانی شد و در طول مدت فیلمبرداری فیلم برتولوچی در رم، دو روز آخر هفته که فیلمبرداری انجام نمیشد، به نیویورک پرواز میکرد و تاکسیرانی میکرد! کاملاً در نقش خود فرو رفته بود و در طول فیلمبرداری راننده تاکسی رفتارش با دیگر هنرپیشهها طوری بود که شخصیت تراویس بیکل با شخصیتی که آنها در فیلم بازی میکردند باید میداشت. سهم و کمک دنیرو به فیلم بسیار فراتر از این بود؛ او وقت زیادی برای جودی فاستر، که هنگام ساختن فیلم فقط دوازده سال داشت، گذاشت تا او را برای نقش مهمی که داشت آماده کند. فاستر برای این فیلم نامزد اسکار بهترین نقش مکمل زن شد. اسکورسزی به دنیرو آزادی زیادی برای بداههپردازی داد؛ یکی از بهیادماندنیترین بداههپردازیهای دنیرو صحنهای است که جلوی آینه ایستاده و میگوید: «داری با من حرف میزنی؟» شریدر در فیلمنامهاش برای این صحنه نوشته بود که «تراویس بیکل جلوی آینه میایستد و با خودش حرف میزند». دیالوگ بهخاطرماندنی این صحنه کار رابرت دنیرو بود.
و البته بیشترین سهم را در راننده تاکسی، مارتین اسکورسزی دارد. او تمام صحنههای فیلم را خودش به صورت استوری برد کشیده بود و راهنمایی دقیق او به اعضای کلیدی فیلم، مانند مایکل چپمن و هنرپیشگان، از دلایل اصلی موفقیت فیلم است. اسکورسزی دانش دایرهالمعارفی دربارۀ سینما دارد و برای صحنههای مختلف راننده تاکسی از فیلمهایی مانند جویندگان جان فورد و جیببر روبر برسون الهام گرفت. او هنگام ساختن راننده تاکسی به شدت تحت تأثیر فیلمسازان موج نوی فرانسه بود، و حتی یک صحنه از فیلم دو سه تا چیز که دربارۀ او میدانم ژان لوک گدار را در راننده تاکسی تکرار کرده که در آن تراویس بیکل یک قرص را در لیوان آب میاندازد و به حل شدن آن خیره میشود. مارتین اسکورسزی، مانند هیچکاک، در صحنهای که تراویس وارد محل کار شخصیتی که سیبل شپرد در فیلم دارد میشود، کنار دیوار ایستاده و لحظهای دیده میشود. قرار بود که فقط در این صحنۀ یکی دو ثانیهای در فیلم باشد. ولی وقتی هنرپیشۀ نقش یک مسافر تاکسی، که شوهر حسود و تا حدودی روانی به نظر میآید، در آخرین لحظه نتوانست در فیلم شرکت کند، خود اسکورسزی این نقش را بازی کرد و این یکی از صحنههای بهخاطرماندنی فیلم شد. راننده تاکسی همانند یک کابوس است که شب در خواب به سراغمان میآید و تاکسی زرد مانند جانوری میشود که شبهنگام برای یافتن طعمه در خیابانها پرسه میزند.
و حرف آخر دربارۀ جوایز اسکار سال ١٩٧۶: اسکار بهترین فیلم نصیب راکی شد. در رشتۀ بهترین هنرپیشۀ مرد، رابرت دنیرو به پیتر فینچ برای بازیاش در فیلم شبکه باخت. اسکار بهترین موسیقی فیلم از آنِ طالع نحس گردید. مارتین اسکورسزی، پل شریدر، و مایکل چپمن برای جوایز اسکار کارگردانی، فیلمنامۀ اریژینال، و فیلمبرداری حتی جزو پنج نامزد نهایی هم نشدند!
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.