رژیم جمهوری اسلامی شیرازه مدنیت جامعه ایران را از هم پاشانده است. در ابتدای عروج جریان پان اسلامیستی در ایران، سران اسلامیستها مترصد این بودند تا در برابر شکست انواع رژیمهای پرو غرب و تعقیب مدل توسعه کاپیتالیسم غربی، در کشورهای “جهان سوم”، یک بدیل اسلامی نه فقط در ایران که عمدتا در منطقه خاورمیانه ایجاد کندد. اولین نقطه حرکت اسلامیون، اما، میبایست به هر نشانه ای از مقاومت و ایستادگی در رابطه با تحکیم قدرت در سطح جامعه ایران، در بیرحمانه ترین شکل ممکن پایان دهند. در اوائل و تا مقطع خرداد سال ۱۳۶۰، سران اسلام سیاسی، گرچه توانسته بودند در متن انقلاب سال ۵۷ چنین نشان بدهند که این مردم “مسلمان ایران” بودند که جمهوری اسلامی را، به قدرت رساندند، اما هنوز یکدست نبودند. بخش زیادی از اپوزیسیون چپ و شبه سوسیالیست تا حد زیادی به معنی دقیق کلمه به این توهم دچار شدند که آری قدرتگیری اسلام سیاسی، واقعا پیروزی “ملت اسلامی” بر امپریالیسم و تحقق رویای “استقلال” و نوستالژیهای ایام مشروطه بود.

با اینحال در فاصله بین روزهای پس از قیام تا خرداد ۶۰ اسلام سیاسی با چندین عامل بازدارنده مواجه بود. از طرفی مقاومت به شکل مسلحانه و در ابعاد وسیع در کردستان بر پا شده بود و از سوی دیگر اعتراضات و تجمعات، از جمله اعتصابات کارگری، و فعالیت در دانشگاهها حول شعارهای غیر اسلامی جریانات سوسیالیسم خلقی، نفس برگشت ناپذیر بودن قدرت گیری جریان اسلامی را زیر علامت سوال قرار داده بود.عامل دیگر، تنش ها و سهم خواهی های گرایشات مختلف موسوم به “لیبرال” و نیز جریان اسلامی مدعی اما خارج از طیف قدرت، یعنی مجاهدین خلق بودند. طی این سالها، در لشکرکشیها به کردستان و نیز تصفیه جناح های “لیبرال”، که علاوه بر بازرگان، بنی صدر را هم در بر گرفت، در مقطع کشتارهای خرداد ۶۰، اسلامیون قدرت را یک کاسه کردند. معضل و مشکل “اسلامیزه” کردن جامعه ایران، اما، کماکان برای اینها فیصله نیافت. از این نظر، برای اینکه نشان بدهند که نوع پان اسلامیستی حکومت، یک بدیل پایدار و نوعی آلترناتیو قابل اتکاء در مقایسه با آلترناتیوهای به بحران خورده، صدامی، سلطنتی، جونتاهای نظامی دورهای پیشین است، که هم میتواند با برقراری یک اختناق متکی به حمایت “امم اسلامی”، “امنیت” سرمایه را تضمین کند و هم یک نیروی جدید فرامرزی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت و لاجرم رویای سلطه سیاسی بر “بازار” وسیعتری را در سر دارد، به تحرکات و قدرت نفوذ خود در خاورمیانه، از جمله در لبنان و فلسطین، رجعت داد.

از این نظر که سیر تحولات در ایران و تغییراتی را که اسلام سیاسی و پان اسلامیسم از سر گذرانده است، مفصل و به شیوه های مختلف مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفته اند، توضیح بیشتر را ضروری نمیدانم. در یک کلام رژیم جمهوری اسلامی در نشان دادن یک بدیل ماوراء مرزی و منطقه ای، به عنوان نیروئی که میتواند به عنوان شکلی از حکومت  معتبر و قابل اتکاء و “مستقر” که میشود تحت سیطره آن، سیر انباشت سرمایه داری را در ایران و منطقه از سر گرفت، شکست خورد.

سوال اکنون دیگر این نیست که نوع اسلامی حکومت اختناق، تثبیت شده است و بنابراین پروسه از سرگیری انباشت سرمایه، میتواند نه تحت رژیم سلطنت، که متزلزل شده و ساقط شده بود، بلکه در هماهنگی با اسلام سیاسی در ایران، انجام یابد.

رژیم اسلامی، نه تنها شیرازه اقتصادی نوعی “توسعه” اقتصادی را زیر و رو کرده است، بلکه فراتر از آن به عنوان یک رژیم، “دایر” بودنش از سوی جامعه بشدت زیر سوال رفته است. و فقط این نیست. گسترش فقر و فلاکت که اخیرا با “قحطی نان” خطر یک طغیان اجتماعی را بالای سر رژیم اسلامی گرفته است، چنان زمخت “شکاف” طبقاتی را به صحنه وارد کرده است، که رژیم اسلامی برای تسکین مردم حتی حاضر است جگرگوشه های جنبش اسلامی را قربانی کند.

ماجرای سفر همسر، دختر و داماد قالیباف به ترکیه و آنچه رسانه های رژیم اسلامی آن را “سیسمونی گیت” نامیده اند، فقط گوشه نمایان این دست و پا زدنهای  مذبوحانه مشتی لومپن اسلامی در آستانه سقوط و فروپاشی است.

همسر، دختر و داماد”سردار” قالیباف، رئیس مجلس اسلامی، در این دوره قحطی و گرانی، که معترضان به جیره بندی و قحطی نان را به گلوله میبندند و کارگر برای حقوق “معوقه” اعتصاب میکند و معلم و بازنشسته امنیت اقتصادی ندارند، از سفر ترکیه بازمیگردند که طی آن سفر نه تنها  سفارش “سیسمونی”- وسائل نوزاد- دختر قالیباف از سویس، که خرید دو واحد آپارتمان لوکس در برجی گران‌قیمت در استانبول را نیز انجام داده بودند.

انتشار تصویر چمدان های “سوغاتی” در بازگشت به فرودگاه تهران، چنان این تناقض بین زندگی مردم قحطی زده و زندگی وحوش و جنایتکاران اسلامی را آشکار کرد، که مهره های اطلاعاتی رژیم تصمیم گرفتند با قربانی کردن کسانی و تصویر سازی از اطرافیان «رئیسی» به عنوان «همراهان محرومین»، وارد میدان شوند. «مهدی طائب» فرمانده قرار گاه «عمار» و برادر حسین طائب «رئیس اطلاعات سپاه پاسداران»، در یک فایل صوتی غیر علنی و خصوصی، گفته است که آن کسی که ماجرای سفر خانواده قالیباف به ترکیه را افشا کرد، «میثم نیلی» برادر داماد جنایتکار و قاتل اعدامهای سال ۶۷، یعنی جناب ابراهیم رئیسی بوده است.

جالب است که بدانید که آن فایل در جلسه خصوصی، ظاهرا بطور باورنکردنی و انگار “تصادفی” بدست بخش فارسی بی.بی سی «رسانده» شده بود!

به نظر میرسد هم روسای اصلی بخش فارسی بی. بی .سی و هم جناحهائی از رژیم اسلامی در تصویر سازیها از جنایتکارترین عناصر به عنوان «دلسوز جامعه» همزمان با دست نشان کردن قوچ های قربانی در لحظات سرازیری رژیم، کاملا سناریوهای کار شده و پنهانی را تعقیب میکنند. میدانند و آگاه اند، که جامعه نه تنها اسلام و قوانین اسلامی را از این تبه کاران، علیرغم همه کشتار ها و جنایات نپذیرفته اند، بلکه فراتر از آن این شکاف زمخت بین فقر و قحطی و فلاکت؛ با زندگی نوکیسه های اسلامی، خطر یک انقلاب غیر قابل کنترل را کلید زده است. بحث بنابراین بسیار فراتر از فراهم کردن از سر گیری سیر انباشت سرمایه در ایران است. بحث، دورنمای انقلابی دیگر است که با هیچ «من هم صدای انقلاب شما را شنیدم» و معماری یک «ناجی» از جنایتکارترین عنصر اسلامی، قابل کنترل نیست. اینها وحشت کرده اند از اینکه دوران «سفر هایزر» به ایران و «کنفرانس گوادلوپ» در مواجهه با مردمی که آگاه تر، پخته و آبدیده تر شده اند، دستکم از دوران خیزش سال ۱۳۸۸ و ادامه و تکامل آن در اعتراضات و طغیانهای سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸، به سر رسیده است.

اینها دارند، بار دیگر سعی میکنند که از «خیر اقتصاد» و «سیر انباشت سرمایه» فعلا و موقتا به نفع «ثبات» سیاسی صرفنظر کنند. چه، در صورتی که دوایر مهندسی افکار غرب و لایه هائی از جمهوری اسلامی در سپاه و اطلاعات و ارتش قادر نباشند شکل مردم پسندی از «استحاله» رژیم فعلی را طوری سازمان بدهند و مهره هائی از خود رژیم را در این راستا قربانی کنند که این مردم عاصی را راضی و یا دستکم در «انتظار» نگهدارند، آن جامعه راه دیگری چه از نظر فرم سیاسی و یا اقتصادی که خواستها و مطالبات و آرزوهایشان را تامین و تضمین کند، در پیش خواهند گرفت. شاید اینکه برخی آیت اله ها از هم اکنون گفته اند، که: «اوضاعی در پیش است که هر آخوند باید یک سیانور در دهانش باشد»،  گوشه ای از این سناریو است. خارج کردن سپاه پاسداران از لیست تحریمهای آمریکا، گوشه دیگری از سناریوهای پشت پرده است.

اما سوال این است که وقتی این گوسفندهای قربانی حتی در ابعادی وسیع قرص سیانور را نشخوار خواهند کرد، خدای سرمایه به «ابراهیم» فعلی گوسفندی عطا خواهد کرد که ناظر از حدقه درآمدن چشمان اسماعیل ها نباشد؟ من نه از این نظر که به ماوراء طبیعت و اباطیل مذهبی باور ندارم، که از این جهت که به نیروی قدرتمند مردم روی زمین و «اعجاز» آن در روزهای سرنوشت ساز اعتماد دارم، به تکرار دگر باره “یوم اله” پرتاب شدن یک عنصر ارتجاعی و در حاشیه تاریخ و جامعه به مرکز قدرت، جدا تردید دارم.

بحث مهمتر این است که آیا نیروی انقلابی و سوسیالیست میتواند با در دست گرفتن ادبیات و تئوری انقلابی، که مدون و متکوب و مستند در دسترس است، حزب و نیروی سیاسی و اهرم تحول جامعه ایران را به یک جامعه مدرن، مترقی و پیشرفته از لحاظ اقتصادی در جهت رفاه و آسایش شهروندان، خود را در دسترس این مردم بپاخاسته و مقاومت و مبارزه آنان طی چهل سال آزگار، قرار بدهد؟

 

دهم مه ۲۲۰۲

iraj.farzad@gmail.com

www.iraj-farzad.com

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)