لطفاً از ویدئو بشنوید.
پَـرِ پـرواز ندارم
امّا
دلی دارم و حسرتِ دُرنـاها
و به هنگامی که مرغانِ مهاجر
در دریاچهی ماهتاب
پارو میکشند،
خوشا رهــا کردن و رفتــن!
خوابی دیگــر
به مُردابی دیگر!
خوشا ماندابی دیگر
به ساحلی دیگر
به دریایی دیگر!
خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی،
خوشا اگر نه رها زیستن، مُردن به رهایی!
آه، این پرنده
در این قفسِ تنگ
نمیخواند
احمد شاملو, آیدا: درخت و خنجر و خاطره
چراغ عمر ما برای همیشه باقی و روشن نمیماند و دیر یا زود به پتپتکردن خواهد افتاد. مگر اینکه زو بگیرانیم چراغ دیگری. یعنی چه؟ یعنی با این چراغ، یک چراغ دیگر را روشن کنیم که وقتی چراغ اولی خاموش شد، دومی روشن باشد، دومی خاموش شد، سومی روشن باشد.
باد تند است و چراغم ابتری
زو بگیرانم چراغ دیگری
…
آن چراغ دیگر، چیست؟
بیان کلمه حق در برابر ستمگران است و جوانمردی و وفا
یاد نیک است و کار نیکوی ماندگاری که وقتی این چراغ خاموش شد، آن چراغ روشن باشد.
مبارز انقلابی عباس محمد رحیمی در زمره کسانی بود که چراغی تازه روشن کردند.
…
من وقت خاکسپاری، کنارش نیستم و در شستشوی بدن آن انسان بامروت، در غسل و کفن و دفن و نمازش حضور ندارم.
با توجه به روحیات و نگاه معنویای که به این دنیا داشت و به این دلیل که با جهل و خرافه و ستم کنار نمیآمد و تا آخرین لحظات عمرش آوای زندگی سر داد و به این خاطر که از قاتلین زندانیان سیاسی و شرعیاتشان بیزار بیزار بود. با افتخار برایش نماز میت میخوانم و ابایی هم ندارم که کژاندیشان چه قضاوتی یا چه نظری دارند…
تمام مطلب اینجا نیست. لطفاً از ویدئو بشنوید.
در همین رابطه:
طوطی جون می خوام برات قصه بگم
عباس رحیمی با غم ها و طوطی اش
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=60
…
عباس رحیمی و رنجهایش
چرا به جای آنکه اصلاً هیچ چیزی نباشد چیزی وجود دارد؟
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=340
سایت همنشین بهار
http://www.hamneshinbahar.net
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.