اشتباه خواهد بود اگر فکر کنیم تأثیراتِ کربنی که در جو منتشر میکنیم به چند دهه یا قرن محدود خواهد شد. مسئولیتِ بینِنسلیِ۱ ما شاملِ آیندهای بَسدورتر میشود که ممکن است به دهها یا صدها هزار سال برسد. این نوشته به مناسبتِ برگزاریِ کنفرانسِ تغییرِ اقلیم در پارس منتشر میشود.۲
در این دورانِ جدید که آنرا «آنتروپوسن» (Anthropocene) یا «عصرِ انسان»۳ مینامیم، جمعیتِ ما بسیار زیاد، فنآوریهایمان بسیار توانمند، و زندگیهایمان بسیار به هم متصل گشته است؛ تا حدی که ما به یکی از نیروهایِ طبیعت در مقیاسِ زمینشناسیک بدل گشتهایم. ما تمدنمان را بر اساسِ سوختهایِ فسیلی بنیاد گذاشتهایم و به این ترتیب اقلیمهایی نابود و ایجاد میکنیم که نوادگانِ ما دهها و صدها هزارسال در آن زندگی خواهند کرد.
اتمهایِ کربن پس از احتراق و تبدیل شدن به گازکربنیک ناپدید نمیشوند. مطالعاتِ ردیابیِ ایزوتوپیک۴ نشان میدهد که این اتمها به مبناییترین لایههایِ حیات راه مییابند. برخی واردِ زنجیرههایِ غذایی میشوند: از جو به گیاهان به جانوران و به سفرهی شامِ ما. تقریباً یک هشتم کربنی که در بافتها، مو و استخوانهایمان داریم اخیراً از دودکشها خارج شده است. ما نه تنها منبعِ آلودگیِ هوا هستیم، بلکه آلودگیِ هوا «هستیم» و پسماندهایِ دودیمان در بدنِ نوادگانمان تنیده خواهد شد.
این ذخیرهی خنثایِ کربن فسیلی موجود در ما هیچ اثری رویِ سلامتیمان نمیگذارد. اما جیوه و سایرِ آلایندههایی که اغلب آنرا در انتشاراتِ صنعتی و موتوری همراهی میکنند ممکن است به ما آسیب برسانند. اغلبِ کربنِ هوابُرد نهایتاً در اقیانوسها حل میشود؛ ولی بخشِ قابلِ توجهی از آن در جو باقی میماند تا نهایتاً با کانیهایِ کربناتی و سیلیکاتیِ موجود در صخرهها و رسوبات ترکیب شود.
این خبرِ خوبی است.
اما خبرِ بد این است که تمیزکاریِ طبیعیِ گندی که به بار آوردهایم بسیار آهسته انجام میشود. تحقیقاتِ دیوید آرچر۵، اقیانوسشناس و اقلیمشناسِ دانشگاهِ شیکاگو، و دیگران، نشان داده که تمیزکاریِ جو، حتی اگر به سرعت به انرژیهای تجدیدپذیر رو بیاوریم، دهها هزار سال طول خواهد کشید. وقتی که چرخهی آهستهی زمین، به دنبالِ نوساناتِ مداریِ نامتعارفش، حدودِ ۵۰ هزار سال بعد دورانِ سرمایشِ عمدهی دیگری را رقم بزند، آنقدر کربنِ جاذبِ گرما در جو باقی مانده که زمین را گرم نگاه دارد و مانع از سرد شدنِ شدیدِ آن شود. به عبارتِ دیگر، تأثیرِ ما بر اقلیمِ جهانی آنچنان عمیق است که عصرِ یخبندانِ بعدی را لغو کردهایم.
دیگر برایِ متوقف کردنِ کاملِ روندِ گرمایشِ ناشی از فعالیتِ انسان دیر است. حتی اگر طیِ دهههای آتی به کلی سوختهایِ فسیلی را کنار بگذاریم، نوادگانِ ما تا هزاران سالِ دیگر دماهایی به مراتب بالاتر از آنچه امروز شاهدِ آن هستیم را تجربه خواهند کرد. اما این نکته دلیلی برایِ تأخیر یا ناامیدی نیست. اگر تغییرِ مذکور را به سرعت انجام ندهیم، نوادگانِ ما به واسطهی پایان یافتنِ منابعِ محدود، گرمتر شدنِ زمین و نابودیِ گونههایِ زیستی، زیستگاهها و شیوههایِ مختلف زندگی، باید چنین کاری را به اجبار و طیِ بیش از هزار نسل انجام دهند.
اما زندگی در جهانی گرمتر چگونه است؟ تاریخِ زمینشناسی نمونههایِ متعددی از دورانهایِ طبیعیِ گرم را به ما نشان میدهد. این میتواند راهنمایِ ما باشد. اول، اجازه دهید به یک سناریویِ ملایم بپردازیم.
اگر به سرعت از سوختهایِ فسیلی دست بکشیم، اقلیمها احتمالاً مشابهِ دورانهایِ گرمِ میانیخچالی۶ خواهند بود. این دورهها، عصرهایِ یخبندان را طیِ دو میلیون سالِ اخیر قطع کردهاند. طیِ آخرین دورهی میانیخچالی، که حدودً ۱۳۰ هزار سال پیش آغاز شد و حدود ۱۳ تا ۱۵ هزار سال طول کشید، میانگینِ دمایِ جهان بینِ ۲ تا ۵ درجهی فارنهایت (حدود یک و نیم درجهی سانتیگراد) گرمتر از امروز بود. در آن دوران، یخهایِ گرینلند و قطبِ جنوب به اندازهای ذوب شده بودند که سطحِ دریاها حدودِ ۲۰ فوت (حدود ۶ متر) بالا رفته بود. با اینحال بخشِ اعظمِ یخهایِ قطبی ذوب نشدند. طوفانهایِ موسمیِ۷ نیرومند، صحرای آفریقا را سبز و مرطوب کرده بود، در حالی که خشکسالیِ شدید آمریکایِ جنوبِ غربی۸ را چروکانده بود.
تعدادِ زیادی از گونهها و اکوسیستمها از طریقِ مهاجرت به سویِ قطبها خود را با تغییراتی که مطلوبشان نبود وفق دادند. خرسهایِ قطبی زنده ماندند، احتمالاً به این دلیل که به اندازهی کافی پناهگاههایِ یخی در مناطقِ قطبیتر باقی مانده بود. گرما باعث شد جنگلهایِ بلوط گردوییِ۹ آپالاچیِ جنوبی۱۰ به شمالِ ایالتِ نیویورک و اسبهایِ آبی، فیلها و سایرِ حیواناتِ آفریقایی از طریقِ اروپا به شمال کشانیده شوند.
متأسفانه، شهرها، جادهها، مزرعهها و حصارهایِ آنتروپوسنیِ ما، مسیرهایِ مهاجرتِ آینده را بسته است. همینطور که مازادِ گازکربنیکِ ما جذبِ اقیانوسها میشود و در نتیجه آبِ دریا روز به روز اسیدیتر میشود، آبزیانِ پوستهدار، که در مقابلِ آبهایِ اسیدی آسیبپذیرند، جایی برای مهاجرت کردن ندارند. علاوه بر این، گازهایِ جاذبِ گرمایی که در این خفیفترین سناریو منتشر میکنیم زمین را برایِ دورهای به مراتب طولانیتر از یک دورهی میانیخچالیِ معمولی گرم خواهند کرد: چیزی در حدود ۱۰۰ هزار سال.
اندیشیدن به همین بهترین سناریو هم آزار دهنده است، اما تاریخِ زمین به ما نشان داده که گزینههایِ دیگر غیرِقابلِ قبول هستند. اگر همهی ذخایرِ زغالِسنگ، نفت و گازِ باقیمانده را طیِ یک یا دو قرنِ آتی بسوزانیم، گرمایشی به مراتب شدیدتر و ماندگارتر ایجاد خواهیم کرد که شبیه آنچه حدودِ ۵۶ میلیون سالِ قبل رخ داد است: ماکزیممِ گرماییِ پالئوسن-ائوسن۱۱ یا مگپا.
برخلافِ دورههایِ نسبتاً ملایمِ میانیخچالی که به واسطهی نوساناتِ مداریِ زمین ایجاد میشوند، مگپا به شکلی مبنایی زمین را تغییر داد. کارشناسان علتِ شروعِ آن را فعالیتهایِ آتشفشانی در اقیانوسِ اطلس، آب شدنِ سردخاکها۱۲ یا ذوبِ شدنِ هیدراتهایِ متان۱۳ یا ترکیبی از همهی این عوامل میدانند. صرفِ نظر از عللِ بروزِ آن، مگپا تریلیونها (هزاران میلیارد) تن گازکربنیک در جو و اقیانوسها منتشر کرد. میانگینِ دمای جهانی بیش از ۱۰ درجهی سانتیگراد افزایش یافت که منجر به محوِ تمامِ گونهها و زیستبومهایِ سرددوست از عرصهی گیتی شد. غلظتِ زیادِ گازکربنیک (چندین برابر بیشتر از میزانِ معاصر) باعث افزایشِ دمایِ زمین و اسیدی شدنِ اقیانوسها شد که منجر به انقراضِ تعدادِ زیادی از گونههای جانوری عمیقزی شد و کانیها و پوستههایِ آهکیِ کفِ اقیانوس را حل کرد.
افزایشِ خیره کنندهی دمایِ زمین در مگپا چندین هزار سال ادامه داشت. اقیانوسِ منجمدِ شمالی (یا دقیقتر بگوییم، اقیانوسِ آرکتیک) به خلیجی ولرم و نیمهشور۱۴ تبدیل شد که پیرامونِ آنرا جنگلهایِ چوبسرخ۱۵ گرفته بودند. قطبِ جنوب پوشیده از جنگلهایِ راش۱۶ و آنچنان بارانخیز بود که گل و لایِ آبرفتی ناشی از روانآبها، اقیانوسهایِ اطرافِ قطبِ جنوب را کدر کرده بود. اگر ما امروز میتوانستیم تا این حد از زمین یخزدایی کنیم، میانگینِ سطحِ دریاها در جهان بیش از ۲۰۰ فوتِ عمودی (حدود ۶۰ متر) بالاتر میرفت.
با هدفِ مقایسه با شرایطِ کنونیِ زمین، اغلبِ توصیفهایی که از مگپا میشود بر مراحلِ آغازین و اوجِ آن تمرکز میکنند. اما این بخشِ اول از داستانی به مراتب طولانیتر است، چرا که آنچه بالا میرود باید روزی پایین بیاید. پروفایلِ دماییِ مگپا شبیهِ سرسرهی بازیِ کودکان است که نردبانی عمودی او را به اوج میرساند و مسیری طولانی و با شیبِ کمتر به سطح باز میگرداند. به همین ترتیب انتشارِ گازکربنیک به مراتب سریعتر از جذبِ آن توسطِ آبِ دریا، صخرهها و رسوبات انجام میگیرد. فرایندِ جذبِ گازکربنیک ناشی از مگپا بیش از ۱۰۰ هزار سال طول کشید. در اوجِ سرسره، روندِ تغییرِ دما، ناگهان از افزایشی به کاهشی تغییر کرد که نشانگرِ دورهای پرماجرا از «تازیانهی اقلیمی»۱۷ بوده است.
از نظرگاهِ نسلهایِ آینده، تازیانهی اقلیم و خنک شدنِ متعاقبِ آن، که به دنبالِ رسیدن به اوجِ دما ایجاد خواهد شد، میتواند به همان اندازهی گرمایشِ زمین چالشبرانگیز باشد. گونهها و فرهنگهایی که قرنها سعی کرده بودند خود را با افزایشِ دما، یخهایِ رو به ذوب و دریاهایِ پیشرونده سازگار کنند ناگهان با تغییراتِ محیطیِ غریبی در جهتِ عکس مواجه میشوند. به عنوانِ مثال، وقتی دمایِ جهانی شروع به کاهش کند، اقیانوسها به انبساطِ خود ادامه خواهند داد، چرا که اقلیم هنوز به اندازهی کافی گرم هست که بتواند برای هزاران سالِ دیگر یخهایِ قطبی را ذوب کند. آنها که در آن دوران زندگی میکنند شاهدِ بازهای غریب خواهند بود که در آن همزمان هم جهان سرد میشود و هم سطحِ دریاها بالا میآید.
ما نه تنها سیارهمان را گرم میکنیم، بلکه دنیاهایِ مصنوعِ آینده را میسازیم و ویران میکنیم. تکرارِ اوجِ دماییِ مگپا میتواند هزاران سال طول بکشد. این زمان آنقدر طولانی است که به فرهنگها و زیستبومهایِ آتی اجازه میدهد کهنسالتر از بابلیان شوند، و به اندازهی کافی طولانی هست که زمینِ گلخانهای را برایِ صدها نسلِ آتی محیطی عادی جلوه دهد. اما تازیانهی اقلیمی در نهایت گلیم را از زیرِ پایِ نوادگانِ ما خواهد کشید. در آن آیندهی دور، هیچ سوختِ فسیلییی باقی نمانده که بشود خانههایِ مصنوعی را گرم نگاه داشت و فقط بخشِ کوچکتر و گرمامقاومی از تنوعِ زیستی و فرهنگیِ امروز برایِ رویارویی با عصرِ سرمایشِ جهانی باقی مانده است، عصری که ممکن است نیم میلیون سال طول بکشد؛ دورانی به مراتب طولانیتر از سراسرِ تاریخِ انسانِ مدرن (از لحاظِ آناتومیک) تا امروز.
گذار از سوختهایِ محدودِ فسیلی به منابعِ انرژیِ پاکتر و تجدیدپذیر غیرِ قابلِ اجتناب است. ما فقط میتوانیم دربارهی زمان و چگونگیِ آن تصمیم بگیریم. این موضوعی است که رهبرانِ سیاسیِ جهان و قانونگذاران در کنفرانسِ تغییرِ اقلیمِ سازمانِ ملل۱۸ در پاریس با آن دست و پنجه نرم میکنند. بخشِ بزرگی از آسیبهایِ محیطیِ وارد شده تا امروز غیرِ آگاهانه بوده است، اما امروز که علم نقشِ ما را در ایجادِ آن آشکار کرده است بُعدِ اخلاقیِ جدیدی به عملکردِ ما افزوده شده است. نامهی تعالیمِ اخیرِ پاپ فرانسیس دربارهی محیطِ زیست این موضوع را به خوبی روشن میکند که ادامهی مسیرِ پرکربن گناهی علیهِ نسلهایِ آتی و کرامتِ انسانیِ ماست.
به عنوانِ پیشگامانِ آنتروپوسن، ما عاملِ بسیار نیرومندی در طبیعت هستیم که میتوانیم دستاوردهایِ بزرگی داشته باشیم. شرطِ آن این است که نه تنها از آنچه از لحاظِ علمی درست است بیاموزیم، بلکه آنچه از لحاظِ اخلاقی درست است را انجام دهیم. پاپ فرانسیس به ما میگوید «در مسئولیتِ ما برایِ دغدغهورزی به آفرینش چیزی شرافتمندانه وجود دارد»۱۹. به عنوانِ اقلیمشناسی که از اقداماتِ بینالمللی برایِ رویارویی با تغییرِ اقلیم استقبال میکند، از تهِ دل به این گفته «آمین» میگویم.

- intergenerational ↩
- Stager, C., 2015. Tales of a Warmer Planet. The New York Times. ↩
- Age of Humans ↩
- isotopic tracer ↩
- David Archer ↩
- interglacial ↩
- monsoon ↩
- American Southwest ↩
- oak-hickory-black gum forests ↩
- southern Appalachian ↩
- Paleocene-Eocene Thermal Maximum, or PETM ↩
- permafrost ↩
- methane hydrates ↩
- brakish ↩
- redwood forests ↩
- beech forests ↩
- climate whiplash ↩
- United Nations Conference on Climate Change ↩
- there is nobility in the duty to care for creation. ↩
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.