داعش، ایران و امنیت منطقه

بمب گذارى و قتل صدها نفر در پاریس و ضاحیه بیروت آخرین مورد از اقدامات بیشمار تروریستى داعش است که جهان را در برابر عمل انجام شده مبهوت کرده است. در واقع داعش نه مشکل یک کشور یا معتقدین به یک دین که بیشتر مشکل همه جهان است و باید همه جهان در برابر این بربریت محض متحد باشند تا بتوانند آنرا از میان بردارند.اما واقعیت این است که فقط حذف فیزیکى و مکانیکى داعش نمى تواند بهترین راهکار در مقابله با داعش باشد، گو اینکه داعش بیشتر استقرار یافته بر ایده خاصى است که این ایده نیاز به جنگى ایدولوژیک دارد و بالاتر آن بسترى که عامل و باعث رشد داعش شده است را باید شناخت، حتى در صورت حذف داعش بدون شناخت و حذف این بسترها، باز در آینده بازتولید داعش و یا جریانى خطرناکتر از داعش قابل پیش بینى است. داعش که قبلاً بعنوان تشکیلات القاعده در عراق مشهور بود پایه اش بر ایده سلفى گرى بنا شده است که قائل به زدودن دین از خرافات و از تحریفات است، به زعم سلفى گرى در این تحریفات شیعیان که مشهور به رافضى هستند، نقش اساسى را بازى مى کنند. واقعیت این است که بدون وجود شیعه گرى جریان سلفى شانس زیادى براى گسترش نداشت.البته ذکر این نکته لازم است که سلفى گرى منهاى داعش و القاعده جریانى فرهنگى است و مثلاً جریانهایى مثل اخوان المسلمین که بر پایه سلفی ایسم بنا شده اند و مى شود گفت که بانى سلفى گرى در دوران معاصر هستند اعتقادى به جهاد و تکفیر که اصلى ترین اصول القاعده و داعش است را ندارند و بهمین خاطر آنها هم از طرف داعش دورغگو و تحریف گر اسلام، همتراز با رافضیان شیعه معرفى مى شوند. در واقع سلفى گرى هر چند که بُن مایه ایدولوژى داعش و القاعده است، اما اکثر سفلى ها بیشتر بر زدودن ناخالصى هاى دین از طریق فرهنگى تاکید دارند و حتى یکى از دلایل جدایى داعش و القاعده بیشتر بر تاکید فرهنگ سازى و هدایت افکار از طرف القاعده و رد این مسله و تاکید بر خشونت محض از طرف داعش بود.اما امروز من بیشتر مى خواهم نقش مذهب شیعه و ایران در شکل گیرى داعش را بررسى کنم و اختلاف القاعده و داعش در این زمینه را که منجر به انعشابشان شد را یاداورى کنم.

ابومصعب زرقاوی بعنوان یکى از بنیان گذاران داعش نقشى کلیدى در ایده پردازى و ساخت داعش بازى کرد، درست است که در زمان مـرگ زرقاوی داعش بوجود نیامده بود و تا زمان مـرگ زرقاوی تشکیلات تحت رهبرى زرقاوی بعنوان شوراى مجاهدین و یا إمارات اسلامى عراق و شام، شعبه اى از القاعده جهانى در عراق بود. اما نکته مهم در شخصیت و افکار زرقاوی این بود که بخاطر افکار آنتى شیعه و خیلى خشن زرقاوی از زمان تشکیل کمپ هرات در سال ١٩٩٩ و در عراق تا سال ٢٠٠۴ از بیعت و اطاعت از اسامه بن لادن و القاعده سرباز مى زند و اصولاً روابطى پرتنش بین بن لادن و زرقاوی برقرار بود که همیشه با وساطت المقدسى یکى از اساتید سابق زرقاوى این روابط خصمانه، تعدیل مى شد. حتى یکى از دوستان زرقاوى در مصاحبه اى گفته است که اصولاً بن لادن در ملاقات اول خود در سال ١٩٩٩ با زرقاوى در قندهار بخاطر خالکوبى و سخنان کم مایه شیعه ستیز زرقاوى به او آشکارا بى توجهى کرد.حتى بعد از بیعت زرقاوى در سال ٢٠٠۴ با سازمان جهانى القاعده این روابط همیشه پرتنش بود.در نامه اى که در سال ٢٠٠۴ زرقاوى به بن لادن مى فرستد از شیعیان بعنوان “فرقه اى حیله گر و خیانت پیشه، مارى در کمین، عقربى بدخواه و شیاد” نام مى برد (١)که دشمن اصلى مسلمانان هستند و تاکید مى کند که امریکا روزى مجبور به ترک سرزمین مسلمین خواهد شد اما دشمن اصلى که از پشت ضربه مى زند شیعیان هستند که باید نابودشان کرد.در همین نامه براى توصیف ایران از ارتش صفوى نام مى برد که مانند زمانى که عثمانى ها به پشت دروازه وین رسیده بودند از پشت به عثمانى ها و خلافت اسلامى ضربه زدند و باعث شکست اسلام و عدم تفوق اسلام بر غرب شدند.در جهان بینى زرقاوى “ایران صفوى” دشمن اول مسلمین و بالخص سنى ها هستند که با اجیر کردن و همکارى شیعیان بومى و البته امریکا ،در حق سنى ها و مسلمانان ظلم و تبعیض روا مى دارد و زنان مسلمانان را بى آبرو مى کند.بهمین خاطر است که زرقاوى بیشتر هدفهایش را از غیر نظامیان شیعه و أماکن مذهبى مقدس شیعان انتخاب مى کند تا به زعم زرقاوى شیعیان دندان مسلمانان را در سینه هاى خود احساس بکنند. که این کار با واکنش سخت القاعده روبرو مى شود و در سال ٢٠٠۵ أیمن الظواهرى نامه اى براى بازخواست وى مى فرستد و در آن از هدف قرار دادن مردم عادى شیعه و شدت عمل به کار رفته توسط زرقاوى شدیداً انتقاد مى کند و حمله زرقاوى به ایران را در حالى که القاعده و ایران هدف مشترک امریکا هستند را غیر منطقى قلمداد مى کند(٢). حتى شش ماه قبل از مـرگ زرقاوى، به اشاره بن لادن جزوه اى در رد زرقاوى توسط یکى از اصلى ترین ایدولوگ ها القاعده “عطیه ابن رحمان” نوشته شد که حتى به زرقاوى کناره گیرى موقت از امور را به خاطر خشونت بیش از حد بکار گرفته شده توسط او را مى کند و به او شدیداً توصیه مى کند که هر چه زودتر با مرکز القاعده ارتباط برقرار کند(٣).
در اینجا اگر بطور اجمالى نگاه القاعده جهانى و القاعده عراق و داعش کنونى را به عنصر شیعه و ایران میتوانیم اینطورى مقایسه کنیم.از نظر القاعده باور شیعه انحراف در دین اسلام است و باید نسبت به اصلاح این انحراف اقدامى اساسى کرد،این اقدام اساسى هر چند کشتن رهبران مذهبى را در بعضى مواقع استثنائی جایز مى داند،اما کشتار مردم عادى شیعه را شدیداً غیرضرورى مى داند و بیشتر معتقد به این است که باید شیعیان را از راه اشتباه و غلط به راه راست هدایت کرد. در مقابل القاعده عراق و داعش کنونى شیعیان را “شیطان بشریت” خطاب مى کنند که به جز کشتن اش هیچ کارى با آن نمى توان کرد،در واقع شیعه خوب شیعه مرده است.القاعده دشمن اصلى را امریکا و اسرائیل و غرب مى داند در حالى که القاعده عراق و داعش کنونى دشمن اصلى را در خانه مى داند که از پشت به مسلمانان ضربه وار مى کنند،در واقع آنان معتقد بر این هستند که اول باید خانه را تمیز کرد و بعداً به امور بیرون از خانه پرداخت.ایران بعنوان کشورى که هر چند شیعه ولى بخاطر مواضع ضدامریکایى اش براى القاعده تحمل پذیر است و شاید با کمى مسامحت بتواند متحد آینده اش شود در حالى القاعده عراق و داعش کنونى ایران را یادآور همکارى با لشکر مغول و انهدام خلافت عباسى و امپراطورى صفویان تضعیف کننده خلافت عثمانى مى دانند که حالا هم با سیاستهاى خود در فکر بسط و گسترش امپراطورى شیعه صفوى با عوامل بومى اش و به انحراف کشیدن دین اصلى اسلام مى باشد.القاعده راه حل نهایى تمام این امور را موکول به زمانى مى کند اولاً همه مسلمانان توجیه شده اند و دوماً زمانى که قدرت بتمامى کسب شده باشد!اما به زعم داعش راه حل نهایى را از روز اول باید اجرا شود،در واقع تکلیف به آینده موکول نمى شود.القاعده تا حدى به هدایت و راهنمایى مسلمانان اعتقاد دارد و خشونت را انتخاب آخر خود مى داند که معتقد است که استفاده از خشونت باید مشرعیت مردمى داشته باشد و بدون مشروعیت مردمى این خشونت بضرر تشکیلات است و مغایر با شرع اسلام است در حالى که اولین،دومین و آخرین انتخاب القاعده عراق و داعش کنونى خشونت، خشونت و خشونت بیشتر است.
هر چند که مـرگ زرقاوى مقارن با افول قدرت القاعده عراق بخاطر همراهى قبایل عربى سنى با دولت مرکزى حول برنامه ابن سهوه براى مقابله با گروهاى جهادى و شکست سنگین این گروهها، القاعده عراق مجبور به أطاعت ظاهرى از سازمان مرکزى شد.و با شکست و ضعف داعش فعلى یا القاعده عراق سابق در سالهاى ٢٠٠٧ مالکى احساس قدرت کرد و حتى محدودیت هاى بیشترى بر قبیله هایى که با کمک آنها دولت اسلامى را شکست داده بود تحمیل کرد و بعنوان دولت شیعه طرفدار ایران محدویتهای بیشترى را بر علیه شهروندان سنى عراقی تحمیل کرد. بهمین خاطر است که باز هم افکار ضد شیعى و خشن زرقاوى بعنوان تفکر مسلط تشکیلات مورد استفاده قرار مى گیرد و أطاعت از القاعده بیشتر در پوسته است و حتى در عالم واقعیت هیچ گونه ارتباطى هم باهم برقرار نمى کنند. چنانچه در نقشه راه و اصول کلى منتشر شده توسط أبوعمر البغدادى که تا الان هم بعنوان رئوس کلى داعش مورد قبول است،سه اولویت اول تشکیلات براى مقابله با رافضى ها و شرک که در مورد شیعه ها کاربرد دارد اولویت بندى شده است و مستقل از القاعده جهانى سیاستهاى خود را به پیش مى برند(Bunzel 40 (هر چند که در ظاهر نافرمانى نمى کنند. حتى الظواهرى در سال ٢٠٠٧ و ٢٠٠٨ از اینکه هیچ ارتباطى با عراق ندارد و خبرها را مانند مردم عادى از اخبار مى شنود اظهار نارضایتى و شگفتى مى کند و در دو نامه فوراً درخواست مى کند که با او و سازمان مرکزى ارتباط ایجاد شود تا نسبت به اشکالات و انتقادات سازمان جهانى القاعده رفع شبهه بشود.(۴) با روى کار آمدن ابوبکر البغدادى در سال ٢٠١٠ که مقارن با حوادث سوریه و دخالت هاى مستقیم ایران و شبه نظامیان شیعه عراقی، ایرانى، لبنانى و افغانى در قالب حفاظت از حرم زینب در سرکوب اعتراضات توده مردم، باعث رشد جهشى افکار ضد شیعى و ضد ایرانى توده هاى سنى شد که داعش با مدیریت و جذب این افراد برنده اصلى این درگیرى ها شد و حتى خود را بالاتر از القاعده تصور کرد! چنانچه در سلسله بحث هایى که در هنگام جدایى نهایى القاعده و دولت اسلامى شام و عراق در سال ٢٠١۴ اتفاق افتاد، عدنانی سخنگوى داعش و از معاونین ابوبکر البغدادى در نامه اى عمومى خطاب به الظواهرى تاکید کرد که از زمان تاسیس حکومت اسلامى عراق و شام رابطه بین دو تشکیلات بر پایه دستور و پیروى نبوده و بیشتر بر پایه احترام متقابل دو سازمان مستقل بوده است و خاطرنشان مى کند که آنها همیشه اختلاف داشتند و دولت اسلامى هیچ وقت از اصول اعتقادى خود با وجود انتقادهاى القاعده عدول نکرده است، او بطور مشخص مثال مى زند که با وجود مخالفت القاعده با کشتار و هدف دادن شیعیان عادى،آنها همیشه عموم و توده شیعیان را هدف قرار داده اند و فقط در خارج از شام و عراق همکاریهاى انجام داده اند و مشخصاً توافق کرده اند که علیرغم میل خود منافع ایران را بخاطر اینکه راه ارتباطى و مراسلاتى القاعده به خطر نیفتد، مورد حمله قرار ندهند و این را محبت و فداکارى تشکیلات متبوع خود نسبت به القاعده توصیف کرده است .(۵)
وزیر خارجه بحرین در همایشى امنیتى در منامه گفت:” خطر ایران از داعش کمتر نیست.”(۶) در واقع امروز در هر کجایى که اقلیتى یا اکثریت شیعه دارد جمهورى اسلامى ایران در جلد فعالیتهاى فرهنگى و خیریه سازمانها و تشکیلات وابسته به خود را ایجاد کرده است که اکثراً بر علیه کشور متبوع و منطبق با منافع ایران فعالیت یا به زعم میزبانان جاسوسى ایران را مى کنند، مشخصاً شبه نظامیان وابسته به ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن فقط نوک کوه یخى است که فقط قله اش بیرون از آب زده است و عمده اش زیر آب است، حتى متحد اصلى ایران در آفریقا “عمر البشیر” هم فعالیت تمام سازمانهاى فرهنگى ایران را به جرم فعالیت مخرب و تبلیغ شیعه گرى قدغن کرده است و به حمله ائتلاف منطقه اى به رهبرى عربستان به شبه نظامیان حوثى مورد حمایت ایران پیوسته است. در واقع فاجعه امروز در عراق و سوریه که مى تواند به لبنان هم کشیده شود ریشه در فقه سنى و شیعه دارد، این اختلاف فقهى هزاران سال است که وجود دارد. افراطیان در هر دو طرف دیگرى را منحط و تحریف کننده دین مى پندارند، اما واقعیت این است که با همه این امور کشتن یکدیگر را اکثراً بنابه ملاحظاتى مباح نمى دانند. مثلاً در ایران بعنوان قلب افراط گرایى شیعه، هر چند که به مسلمانان سنى محرومیت و تبعیض تحمیل مى شود و مسلماً با فعالین حقوق سنى ها هم برخورد مى شود اما عموم مردم سنى قتل و عام نمى شوند و یا در عربستان بعنوان قلب افراط گرایى سنى که صاحب امتیاز نوع منحصربفرد سلفى گرى خود “وهابیت” است با وجود تبعیض علیه شهروندان شیعه خود در جنوب شرقى کشور بر خوردى قتل عام گونه با عموم مردم شیعه نکرده است. در واقع دخالتهاست روزمره ایران در کشورهاى اسلامى- سنى بویژه سوریه و عراق که همراه با تبعیض و احساس ترس از آینده کشور شده است، باعث بوجود آمدن نوعى شیعه هراسى و ایران هراسى با باز تولید خاطره تسخیر بغداد و سقوط خلافت عباسیان با همکارى شیعیان ایرانى و تفوق صفویان بر خلافت عثمانى شده است که در نبود قدرتهاى محافظ کننده سکولار و مقتدر، توده مردم و یا قسمت قابل توجهى از مردمان سنى را به طرف داعش و گروهاى افراطى سوق مى دهد. جامعه جهانى یا افکار عمومى شاید بخاطر عمق فاجعه امروز منطقه، ایران را در حمله به داعش متفق بحساب آورد. اما نباید از خاطر برد که در این معادله ایران خود یکى علل الوجود بوجود آمدن این مشکل است و دخالت بیشتر آن فقط مى تواند به تحریک توده مردم سنى و سوق دادن آنها به طرف افکار و گروهاى افراط گرا بیانجامد. هر چند که نمیتوان اعمال گروه هایى مثل داعش را فقط با کسانى که آنها را تحریک مى کنند توجیه کرد و مسلماً داعش در بستر افراط گرایى سنى بوجود آمده است که در مقاطعى براى مقابله با خطر سرخ مورد حمایت غرب قرار گرفته است و مسلماً اِشکال اصلى در اَشکال مختلف افراط گرایى موجود در دین اسلام است که این موارد در کوتاه مدت با نابودى فیزیکى و لشکر کشى حل نخواهد شد، هر چند که بخاطر خطرى که در بیخ گوش انسانیت و جامعه جهانى است این جامعه را ناگزیر به عمل فیزیکى خواهد کرد اما دخالت بیشتر ایران در نهایت بسود داعش خواهد بود ولو اینکه داعش نابود بشود ولى این قابلیت را خواهد داشت که از گروهى مسلح به ایدولوژوى ماندگار تبدیل شود که هر لحظه امکان تجدید حیاتش ممکن خواهد بود. بهترین عمل ایران در مقابل داعش در شرایط موجود پرهیز از دخالت در امور کشورهاى منطقه و البته عدم حمایت از گروهاى شبه نظامى شیعه است تا براى آتش سوزان داعش هیزم فراهم نکند. دخالت بیشتر ایران در امور کشورهاى منطقه بالاتر از اینکه باعث استمرار جنگ و جدال خواهد شد، اثرى ماندگارتر هم خواهد گذاشت و آن تبدیل اختلاف فقهى شیعه و سنى به جنگ شیعه و سنى است. این مسله هر چند که مدتى است شروع شده است، اما واقعیت این است که هنوز به مرحله شدیداً بحرانى نرسیده است و اقلیت کمى از اتباع کشورهاى منطقه طرفدار جریانات نفرت پراکن و تکفیری هستند، حتى محبوبیت ایران در کشورهاى منطقه اگر اتباع شیعه را کسر کنیم بیشتر از داعش نیست (٧). این به معنى این است که ایران هم با اینکه با داعش مقابله مى کند اما محبوبیتى همسطح داعش دارد و در واقع مى توان گفت براى اتباع سنى، چنانچه وزیر خارجه بحرین هم تاکید کرده است ایران هم تهدیدى همسطح داعش است و دخالت بیشتر ایران همراه با حمایت اش از شبه نظامیان شیعه مى تواند نسبت به تحریک مردم به گرایش افراطى نقش بارزى داشته باشد. خاطر نشان کردن این نقطه را لازم مى دانم که عمیق تر شدن این شکافها در نهایت به ضرر اقلیت هاى شیعه موجود در کشورهاى منطقه و مطمعناً به سود رژیم و سیستم هاى استبدادى تمام خواهد شد، چونکه براستى امنیت انتخاب اول شهروندان منطقه خواهد بود و تاریخ به راستى ثابت کرده است که اکثراً به بهانه ایجاد امنیت، مردان آهنین پرطرفدارتر و ریشه هاى استبداد قویتر تر شده است.
اضافه کردن این نقطه را لازم مى دانم که حمله داعش به غرب را مى توان در کنتکس رقابت با القاعده هم قرار داد،چونکه غرب اولویت اول داعش نیست.این در حالى است که اعضاى پخته القاعده، داعشیان جوان را منحرف شده از مسیر مبارزه تبلیغ مى کند که مسیر مبارزه را گم کرده اند و باعث درگیرى و خونریزى در بین مسلمانان شده اند، داعش مى خواهد ثابت کند که او در هر دو جبهه قادر به جنگ است، هم در مقابل رافضیان که خطر اصلى و عامل غرب هستند و هم در مقابل خود غرب. احتمالاً داعش با این تاکتیک مى خواهد که بعضى از طرفداران غرب ستیز القاعده را به طرف خود جلب کند. در این جا البته گزینه دیگرى هم مى تواند روى دهد که القاعده هم براى مقابله با این تبلیغات داعش براى جلوگیرى از عدم ریزش نیروهاى خود حملات خود به شیعیان را تشدید کنند.

در آخر لازم به ذکر مى دانم که در ایران بسیارى از تحلیل گران در این جنگ خانمانسوز فقط ارتجاع سنى را مقصر مى دانند و هیچ مسولیتى براى ایران و ارتجاع سنى ستیز شیعه قایل نیستند، و واقعیت هم این است که امروز ایران و ارتجاع شیعه در برابر خطر داعش کم خطر و قابل تحمل تر است اما این نقطه را نباید فراموش کرد که ارتجاع شیعه بعنوان کاتالیزور و تحریک کننده ارتجاع سنى براى داعش نیرو، قدرت و مشروعیت جمع آورى مى کند. در واقع در خفا در هر خون ریخته شده اى و در هر جنایت کسب شده اى دست ایران و ارتجاع شیعه هم دیده مى شود، هر چند که این جنایت به دست داعش یا ارتجاع سنى انجام بگیرد. ایران، امروز راه حل براى صلح منطقه اى نیست، بلکه خود مشکلى در سر راه پیدا کردن راه حل براى این صلح است.

قهرمان قنبرى

١- نامه الزرقاوى به بن لادن

٢- ” target=”_blank”>نامه الظواهرى به ابومصعب زرقاوى

“>٣- نامه عطیه ابن رحمان به زرقاوى

۴- “> نامه الظواهرى به ابوایوب المصرى که اصل نامه منتشر نشده است.

۵- ” target=”_blank”>نامه عدنانی به الظواهرى

۶-” target=”_blank”>اظهارات وزیر خارجه بحرین درباره ایران

٧- نظرسنجى درباره محبوبیت و احساس خطر اتباع کشورهاى سنى درباره ایران،حزب الله و داعش

٧Cole Bunzel,The ideology of the Islamic State,2015

ابوبکر البغدادى

ابوبکر البغدادى

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com