مسأله نه بر سر بحران، بلکه بر سر گسست است. بحران نه اثرات سازنده بلکه تنها اثرات ویرانگر را تولید میکند. اما اکنون «چیزی از هم گسیخته است»، چون عنصری به نام «دیگری»، امر «تصادفی»، امر «خارج»، امر پشتِ پرده، و «چیزی غیرمنتظره» با شدت هرچهتمامتر به میان آمده است. بحران پیشفرض منطقی اندیشهی انتقادی باقی میماند چون همواره میتواند به موتورمحرکهی جنبش انقلابی تبدیل شود. اما «چیزی از هم گسیخته است» ــ نه فقط در واقعیت بلکه در میان ما و نیز در فلسفه «چیزی از هم گسیخته است»، همان فعالیتی که در میانهی پراتیک و مفهوم سازمانش میدهیم و اجرایش میکنیم. خود این اتفاق در تنهاییای رخ میدهد که تولید تئوری و طرح پراتیک را در آن پی خواهیم گرفت.
از این منظر، فلسفه همواره بهصورت ساده و خالص همان سیاست است. باید با نفوذ به لایههای زیرین تعریف فلسفه بهعنوان «رزمگاه» بر همهی شکلهای نامشروع ماتریالیسم چیره شد. اما تنها موضع فلسفی آن است که پرتاب هستی، پرتابشدن به هستی را همچون پرتاب تاس منحصربهفرد در نظر بگیرد. پس کمونیسم دیگر به صورت پروژه ارائه نمیشود بلکه به شکل مقاومت، به شکل قدرتِ مواجهه و تکینگی حضور دارد. کمونیسم در مرکز سیستم است («بلوکهای کمونیسم»، «حفرهها»، تفاسیر تکین از «کلینامن» در طرف گروههای مقاومت)، یا در حاشیههای سیستم است جایی که تمامیتخواهی تبعیت کاپیتالیستی جامعه هنوز در آن حضور ندارد. علیه دولت، علیه سرمایه، و علیه احزاب ضرورت دارد که بر جنبشهای انبوه تکیه کنیم، بر مسیری خلاق که این جنبشها خود را در آن تثبیت کنند (یک هماهنگی بدون سلطهی سلسلهمراتب) ــ آنها بهتنهایی میتوانند آزاد شوند و در راستای اتحادِ مقاومتهای منفرد و حاشیههای قدرتمند علیه منطق سلطه عمل کنند.
لینک پی دی اف:
http://asabsanj.com/asab/files/negri_althusser.pdf
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.