آنری میشو به فارسی
چهلسال از نخستین و تنها ترجمهی مجموعهای از آنری میشو، نویسنده و شاعر و منتقد و نقاش بلژیکی به زبان فارسی میگذرد: «ساحت جوانی» با ترجمهی «بیژن الاهی» که نخستین بار در ۱۳۵۳ چاپ شد. اما اکنون ترجمهی دیگری از آنری میشو از اثر او به نام «یکپلوم نامی» (یا بهشکل نادقیق، «آقای پلوم») در سایت عصبسنج منتشر شدهاست. این اثر مجموعهای است مربوط به دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، از داستانهای بسیار کوتاه میشو حول شخصیتی به نام «پلوم» که موخرهی فلسفی نویسنده را به دنبال دارد. میشو این موخره را چندین سال پس از نوشتن داستانکها به اثر اضافه کرد.
آنری میشو که در زمینههای هنری و ادبی زیادی به فعالیت پرداخت، یکی از غریبترین چهرههای ادبی بلژیک است که به فرانسه مینوشت. آثار او که گسترهی گوناگونی از جمله سفرنامه، شعر، داستان، نقد ادبی، نقاشی و غیره را دربر میگیرند، عموماً بهشدت سهلوممتنع بودند. او با سبکی بهنظر بسیار آسان، اما در عین حال بهلحاظ تفسیری بسیار پیچیده مینوشت و آثارش تحت تاثیر مواد مخدر مورد استفادهاش و سفرهای او به هند، چین، ژاپن قرار داشت.
<یک پلومنامی / آنری میشو>
نمیخواستم که بخواهم. بهنظرم میرسد که علیه خودم خواستم چون هیچ میلی به خواستن نداشتم و با وجود این، خواستم. من در مقام یک جمعیت راهم را حول جمعیتِ در حرکتِ خویش یافتم. چراکه هر چیز، هر اندیشه، و هر لحظه جمعیت است. هر گذشته، هر عدمانقطاع، هر استحاله، هر چیز چیزی دیگر است. هیچچیز، هر آنچه محدودیتپذیر است، هرگز حدود قطعی برای همهچیز تعیین نکرده. نیتهایش، شورهایش، لیبیدوی سلطهجویش، دروغگوییِ بیاختیارش، عصبیتش، میلش به برحقبودن، برندهشدن، اغواکردن، غافلگیرکردن، باورکردن و باوراندن آرزوهایش به دیگران، فریفتن، پنهانشدن ــ او بیخبر است از همسازشدنِ علایق و بیزاریهایش، گرهها و سرتاسر زندگیاش با اندامها، غدد ترشحی، و زندگی مخفی بدنش با نواقص جسمانیاش. او از همهچیز بیخبر است. هر پیشرفت، هر مشاهدهی نو، هر اندیشه، هر آفرینش، انگار منطقهای از تاریکی را (همزمان با نور) میآفریند. اندیشه کماهمیتتر از چشماندازی است که اندیشه در آن ظاهر میشود. اگر آدم ده صفحه از تائوـتهـچینگِ لائوتسه را خوب بخواند، باید بتواند در آن چرخدستی، باروت، وبای آسیایی، و سون یات سن را هم پیدا کند، و دریابد که ژاپن بهزودی شکست خواهد خورد یا نه. هر دانشْ جهلی تازه میآفریند. هر آگاهی یک ناآگاهی تازه. هر دستاوردِ جدید یک هیچِ جدید خلق میکند. پس ای خواننده، تو مثل اغلب اوقات کتابی در دست گرفتهای که مؤلف آن را ننوشته، هرچند جهانی در نوشتنش مشارکت کرده است. و اصلاً چرا چنین چیزی باید اهمیت داشته باشد؟ مؤلف بین آنها، بیآنکه آرام نشیند، زندگیاش را رشد داده است
متن کامل داستان را اینجا بخوانید
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.