«کاری کنید که برفهای کابل آب شوند» جمله معروفی است که از زبان حمیدگل برای تهییج طالبان، برای عملیات زمستانی، نقل قول شده است. او هرچند بعدها این اظهارات را رد کرد و گفت: «برای چه من کابل را به آتش بکشم؟ من افغانها را دوست دارم. اتفاقاً آنها از معدود انسانهای روی زمیناند که به حمایت نیاز دارند، بهخصوص آنهایی که قیام میکنند و مبارزه میکنند.» اما او هرگز حمایت خودش را از طالبان پنهان نکرده و در مصاحبه با شبکه الجزیره، در فبروری سال ۲۰۱۰ آشکارا از حمایتش از این گروه دفاع میکند: «در مورد طالبان، من به خاطر مقاومت آنها از آنها حمایت میکنم. من از آنها حمایت اخلاقی میکنم، چرا که با آنها در گذشته ارتباطات گسترده داشتم. اتفاقاً من با هردو طرف ارتباطات خودم را حفظ کردهام. بسیاری از مقامات حکومت افغانستان دوستان بسیار خوب مناند؛ اما از آنجا که طالبان از روحیه مقاومت ملت افغانستان نمایندگی میکنند، من حمایت خود را از آنها اعلام کردهام. آمریکاییها مرا در لیست تحریمهای سازمان ملل قرار داده بودند تا مرا در لیست تروریستان بینالمللی قرار دهند، اما آنها ناکام ماندند؛ چرا که چینیها حقیقت را میدانستند و جلو این حرکت را گرفتند». او در بخش دیگر این مصاحبه میگوید: «من از ترور در کل حمایت نمیکنم، اما وقتی ملتی مورد ستم قرار میگیرد، جهاد حق ماست. بر اساس منشور ملل متحد، مقاومت ملی برای آزادی یک حق است. ما آن را جهاد مینامیم.»
جنرال حمیدگل، همانگونه که در سیاستهای داخلی پاکستان نامی آشناست، از آغاز جنگهای داخلی افغانستان در سال ۱۹۷۸ نام او همواره بر سر زبانها بوده است. او که به لحاظ تباری متعلق به قبیله مومند پشتونهاست، بیش از هرپاکستانی دیگر در جنگهای داخلی افغانستان نقش داشته و بازیگر پشت صحنه و در مواردی روی صحنه تحولات افغانستان بوده است. حمیدگل، اصالتاً از ایالت سرحدی خیبرپختونخواه است، اما در سرگودای ایالت پنجاب به دنیا آمده است. در ارتش پاکستان نقشهای مهمی را بر عهده داشته است که مهمترین آن ریاست سازمان استخباراتی پاکستان ISI (Inter-Services Intelligence) از سال ۱۹۷۸ تا سال ۱۹۸۹ بوده است. او از دوستان نزدیک جنرال ضیاءالحق، حاکم نظامی پاکستان بوده و در بهثمرنشاندن کودتای ضیاءالحق نقش جدی داشته است. با کشتهشدن ضیاءالحق و بهقدرترسیدن بینظیر بوتو، رهبر حزب مردم پاکستان، حمیدگل ریاست ISI را از دست داد؛ اما هرگز تمایلش به فعالیتهای سیاسی و حمایت از گروههای اسلامگرا، چه در داخل پاکستان و چه در افغانستان، فروکش نکرد. همزمانی ریاست او بر ISI و جنگ داخلی در افغانستان، بستر همواری را برای ورود مستقیم او به تحولات افغانستان باز کرد. او بهعنوان فرد معتمد عربستان سعودی، در میان گروههای جهادی در حمایت از گلبدین حکمتیار و عبدالرب رسول سیاف سنگ تمام گذاشت. آخرین فعالیت مستقیم او در جنگهای داخلی افغانستان، در دوره موسوم به جهاد، طراحی عملیات بزرگ جلالآباد در بهار ۱۹۸۹ برای به زانو درآوردن رژیم دکتر نجیبالله پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان است. این عملیات با مقاومت سرسختانه نیروهای دولتی مواجه شد و شکست خورد. حمیدگل هرچند با تحمل این شکست سخت مورد عتاب قرار گرفت، اما علاقهاش را برای مدیریت جنگ در افغانستان هرگز از دست نداد. با کناررفتنش از ریاست ISI در همان سال، هرچند نقش او کمرنگ شد، اما ارتباط منظمش را با مجاهدین و رهبران آنها حفظ کرد. با فروپاشی شوروی و دستبرداشتن غرب از حمایت مجاهدین، رابطه حمیدگل با آمریکاییها خراب شد. آنقدر موضع ضدغربی و آمریکایی اتخاذ کرد که آشکارا اعلام کرد: «جهان اسلام باید متحدانه در برابر ایالات متحده آمریکا قیام کند.» او حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ را سناریوی خود آمریکاییها و اسراییل خواند. با اسامه بن لادن نیز رابطه نزدیکی داشت و از دیدارهای شخصی خودش با اسامه بن لادن در رسانهها آشکارا صحبت کرده است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.