به نظرم بشود گفتمان امنیت را فراگیرترین گفتمان حکومتی دانست. این گفتمان محدود به بالادستیها نیست. فقط امریکا نیست که به بهانهٔ امنیت شهرونداناش، و چه بسا جهانیان، قصد کند دموکراسی و حقوق بشر را صادر کند، حتا به زور. بسیاری اوقات همین گفتمان امنیت برای سرکوبشدگان هم مستمسکی میشود برای هویتیابی و بهواقع هم چه سیاستِ هویتِ پُروپیمانی هم میشود بر آن سوار کرد.
بر این اساس، امنیتی که روزگاری برای مردمانی به خطر افتاده بدل میشود به امری که آن جماعت قرار است همیشهٔ تاریخْ خود را با آن تعریف کنند. و نه فقط به قصد مظلومنمایی، که برای توجیه بسیاری از سیاستورزیهای امروزشان. اسرائیل را ببینید! هویتاش را از هولوکاست میگیرد، و هنوز که هنوز است با همین توجیهْ اصحابِ دولتاش بهخطرافتادنِ امنیت اسرائیل را دستآویز آدمخواریهایشان کرده و میکنند.
ردّپای همین گفتمان را میشود در ایران هم یافت. زمانی، سال ۲۰۰۲، آن بوش مادرمرده ایران را در کنار عراق و کره شمالی محور شرارت خواند و سال بعدش هم که به عراق حمله کرد. این آخرین تاریخی است که سیاستورزی را در ایران به گفتمان امنیت «ملی» گره زده و همچنان از پُرارجاعترین مسائل در میان فعالان اجتماعی و سیاسی است. بر همین اساس، از لزوم شرکت در انتخابات سخن گفته شده تا لزوم حمایت از توافق هستهای. منطق همهٔ این فعالیتها لزوم حراست از امنیت ملی در برابر خطر حملهٔ دشمن بوده است که «اسنادش موجود است»؛ اسنادی که چهبسا بهواقع هم جایی از تاریخ تولید شده باشد، گرچه حالا مدتهاست بایگانی شدهاند.
و بیآنکه غرض و مرضی داشته باشم باید عرض کنم، چه همسوییِ غریبی است در این خصوص بین گفتمان حکومت و گفتمان غالبِ فعالان اجتماعی/سیاسی اعم از وطنی و غیروطنی.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.