امیر جوادی فر در کنار “ندا” وُ “سهراب” وُ “سینا”و”امیر ارشد”از تبارِ آب وُ آینه ست که شعرِ سپیدِ عشق
را با زبانی سرخ سروده اند.”نامشان زمزمه ی نیمه شبِ مستان باد”.

شهر غمگینِ بارانیِ من !

amir…………………..
از تو دورم، من از تو چه دورم
شهر ِغمگینِ بارانیِ من !
گرچه، ای همنشینِ همیشه !
واژگانِ درختانِ سیب ات
در کنارِ انارِ دلم نیست
مثلِ لبخنده ی یک شقایق
عاشقِ لحظه های صبورم .
با دل از رمز وُ رازِ تو گفتم
با تو در کوچه باغت شکفتم
یک صدا، یک صدای صمیمی
از غزلواژه های تو گفته ست .
با بُلندایِ آواز هایش
جانِ ما را به دریا سپرده ست .
پیک وُ پیغام ِ« چمخاله» یی تو !
آتشِ هر نی وُ ناله یی تو !
تو منی، من تو ام ،تلخ وُ غمگین .
روی گلدانِ ایوانِ جانت
یادگارِ دلِ ما نوشته ست .
دستِ شوریده ی سبزِ نقاش
آهِ ما را چه آبی، کشیده ست .
این همان، آبی ی عاشقان است .
رنگِ آهنگِ زیبای جان است .
شهرِ من ! شهرِ رنج وُ برنجم !
یک صدا، یک صدای صمیمی
درشبِ شوم ِ دنباله دارت
از بُلندایِ مِهرش فروریخت .
تا که با جانِ باران، نشیند
با صدای «ندا » یش در آمیخت .
این صدا همصدای غزل بود
با من وُ آرزو های من زیست .
کیست اینک نداند، نخوانَد :

این صدا از برای غزل بود .
شهرِ غمگینِ بارانیِ من !
این تو وُ این غزلخوانیِ من .

………….
کُلن . خرداد، ۸۹

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com