خوش برقصد روز نو بر کامتان
شعر و شادی و شراب بر جامتان
خنده شیرین و اشگ شوق و عشق
آورد این نو بهار بر بامتان

 

به یاد ندارم در این سالهای زندگی هیچ نوروزی را بدون سبز کردن سبزه و چیدن سفره هفت سین و لباس نو و عکس یادگاری برگزار کرده باشم؛ در روزها و سالهایی که گاها تنها نیز بوده  و در  زمان هایی که حتا احساس تلخ و غم انگیز از دست دادن عزیزی را هم در عمق وجودم  داشته ام. ولی باز هم این عید نوروز  بود و هوای بهار و امید و زندگی نو، که تو را با امیدواری به وجد می آورد. امسال ولی احساس به نوروز بسیار  پر درد است. نه ریختن سبزه و نه تهیه وسایل سفره هفت سین ونه دل و دماغ و خوشحالی برای رسیدن  بهار و نوروز باستانی درد را تسکین نمی دهند. شاید تعجب کنید اگر بگویم که من از نظر احساس درونی و انگیزه برای ادامه زندگی نیز تاکنون چنین حال خوبی را نداشته ام.

چرا پس امسال احساس من به نوروز پیروز که همواره مانند ققنوس از دل خاکستر خویش و از دل تاریخ پر التهابش بر خاسته است و بر خواهد خاست، چنین است؟

سال گذشته را که مرور می کنم و وجود کمر شکن گرانی و فقر عمومی، خشکسالی،  تحریم های بیرحمانه، تورم و بیکاری، کمبود های پزشکی، همه گیری ویروس کرونا و مرگ و میرهای ناشی از آن …،احتمالا می توانند علل آن باشند.

شاید بهتر است امسال هم  با برگزاری جشنی ساده و شاد در خانه بمانیم و هزینه مسافرت را صرف حمایت از کسانی که در اطراف خود می شناسیم و بیش از هر زمانی در تنگنای مالی قرار گرفته اند، بنماییم.

من ایران را مام وطن را بیش از هر چیز ودر ورای همه چیز  دوست دارم و هم اینکه خود را در غم و رنج هم وطنانم شریک می دانم.

نوروز پیشاپیش بر یکایک شما مردم صبور و خردمند مبارک باد. 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)