مبنای دین اسلام بر قرآن است. اگر استدلال مسلمانان را بپذیریم که قرآن کلام خداست، پس چنانچه فقط یک ادعای نادرست یا دروغ درآن مشاهده شود، تمام آن کتاب از درجه ی اعتبار ساقط میشود. چون قرار نیست الله ای که بر کلیه ی کائنات آگاه وعالِم است، به ادعای نادرست ودروغپردازی هم دست بزند.
من دراینجا به دو مورد دروغپردازی در قرآن اشاره میکنم:
– قرآن در آیه های ۱۲۷ از سوره ی بقره، ۹۶ از سوره ی آل عمران، ۳۷ از سوره ی ابراهیم و ۲۶ از سوره ی حج ادعا میکند که خانه ی کعبه توسط حضرت ابراهیم وپسرش اسماعیل پایه گذاری شده اند.
آیه ۱۲۷ از سوره بقره چنین میگوید:
وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم و اسماعیل، پایههاى خانه (کعبه) را بالا مىبردند، (و مىگفتند:) «پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایى
آیه ۹۶ از سوره آل عمران:
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِینَ
نخستین خانهاى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است
آیه ۳۷ از سوره ابراهیم:
مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ
پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بىآب و علفى، در کنار خانهاى که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند; تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز; و از ثمرات به آنها روزى ده; شاید آنان شکر تو را بجاى آورند
آیه ۲۶ از سوره حج:
وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لَّا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ
(به خاطر بیاور) زمانى را که جاى خانه (کعبه) را براى ابراهیم آماده ساختیم (تا خانه را بنا کند; و به او گفتیم:) چیزى را همتاى من قرار مده! و خانهام را براى طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوعکنندگان و سجودکنندگان (از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى) پاک ساز
توضیح آنکه، برای برگرداندن آیه های قرآن، از ترجمۀ آیت الله مکارم شیرازی استفاده شده است.
لازم به تذکر است که ابراهیم یکی از پیامبران قوم یهود بوده که در باره ی او در فصل ۱۷:۵ کتاب آفرینش عهد عتیق چنین میگوید: “…وقتی ابرام نود و نه ساله بود، خداوند براو ظاهرشد وفرمود: « من خدای قادر مطلق هستم. از من اطاعت کن و آنچه راست است بجا آور. من با تو عهد می بندم که نسل ترا زیاد کنم. ابرام به خاک افتاد وخدا به وی گفت عهد می بندم قومهای بسیار از تو به وجودآورم. ازاین پس نام تو ابرام نخواهد بود، بلکه ابراهیم؛ زیرا من تورا پدر قومهای بسیارمیسازم” براساس برآورد کتاب دینی قوم یهود، ابراهیم ۱۷۵ سال عمرکرد. برمبنای برآورد خاخامهای یهودی، وی حدود ۲۰۸۰ سال قبل از ظهورعیسی میزیسته است.
با توجه به اینکه برطبق ادعاهای تورات وانجیل که قبل از قرآن وجودداشته اند، ابراهیم حدود ۲۰۸۰ سال قبل از میلاد مسیح زندگی میکرده و پدر موسی معرفی شده وعیسی زاده ی پنجاه وهشتم از نسل ابراهیم معرفی شده است، بنابراین باتوجه به این که اسلام ادیان یهودی ومسیحی را نیز برحق میداند، پس کتب دینی آنها نیزمورد قبول اسلام ومسلمانان است. برهمین اساس، پیغمبران این دو دین نیزازجانب اسلام ومسلمالنان برسمیت شناخته شده اند. نتیجه آنکه خانۀ کعبه که در قرآن ادعا شده که توسط ابراهیم پایه گذاری وازسوی فرزند او اسماعیل تکمیل شده وشهری بنام مکه که درجوارآن ایجادشده است، میبایست قدمتی حدود ۲۱ قرن قبل از میلاد مسیح را داشته باشند. در این صورت، با توجه به ظهور اسلام در اواسط قرن هفتم بعداز میلاد، این شهر دربدو ظهور اسلام باید شهری دو هزارو هفتصد ساله وپرجمعیت باشد. ولی در یافته های باستانشناسی دوران کهن درعربستان و مصر وحبشه و یمن واردن وسوریه و ایران وعراق وکشورهای جنوب خلیج فارس وکشورهای شمال آفریقا، نامی ونشانی از شهری بنام مکه مشاهده نمیشود. در صورتی که در کتیبه های بجا مانده، سکه ها، سنگ نوشته ها ونوشته های روی ظروف بجا مانده از دورانهای بسیار کهن وباستانی شبه جزیرۀ عربستان، از شهرهای حول وحوش مکه نظیردِدان ( Dedan شهر اَلعُلاء کنونی ” Al-Ula “) و تیــمــــاء ( Tayma ) و یثرب وشهرهای یمن وحتی حکمرانان آنها وجنگها و روابط بازرگانی آنها با یکدیگر، به تفصیل یاد شده ونیز از فرمانروایان پالمیرا ونبطیه که آثار تاریخی زیادی از آنها دردست است، سخن به میان آمده ولی حتی یک کلمه، یک سطر ویا یک اثر از شهرپرجمعیت ادعائی مکه که بنا به ادعای مسلمین در مسیر کاروانهای بین شهرهای شبه جزیره ی عربستان و کشورهای جنوب خلیج فارس و دریای عمان وایران وآشور وبابل وغیره قرار داشته وکاروانیان در این مسیر بکار حمل ونقل ادویه جات وکالاهای تجارتی اشتغال داشته اند، وجود ندارد.
بنابراین ادعای قرآن مبنی بر شالوده ریزی خانه ی کعبه توسط ابراهیم واسماعیل و درئتیجه ایجاد شهر پرجمعیتی بنام مکه درجوارآن، ادعائی نادرست است.
۲- ادعای دیگر قرآن درمورد ملاقات ملکه ی سِبا و حضرت سلیمان به روایت سوره ی نَمل و اسلام آوردن ملکه در حضور سلیمان است. شرح این ادعا بطورمختصراز سوی قرآن آنست که حضرت سلیمان که تمام بهائم ووحوش و جن وانس زیرفرمانش بودند، رئیس اداره ی جاسوسیش پرنده ای به نام هُدهُد (شانه به سر خودمان) بود. روزی آن حضرت متوجه میشود که مدتیست از هُدهُد خبری نیست. بسیار آشفته و خشمگین شده و تصمیم میگیرد که اگر هُدهُد پیدایش شد و دلیل موجهی از این غیبت طولانیش نتوانست ارائه بدهد، او را بکشد. تااینکه بالأخره بعداز مدتی هُدهُد سرو کله اش پیدامیشود. سلیمان با عتاب از او میپرسد که در آن مدت کجا رفته بود. هُدهُد با خوشحالی به سلیمان مژده میدهد که برای یک مأموریت جاسوسی مهمی رفته بود ویک خبردست اول برایش دارد. هُدهُد خبر میدهد که درهمسایگی کشور سلیمان، کشوری بنام سِبا (قسمتی از کشور یمن کنونی) وجود دارد که زنی برآن فرمانروائی میکند. ولی بر خلاف سلیمان و کشورش که همگی یکتاپرستند، ملکه ی سِبا ومردمش، خورشید را نیایش میکنند. از این خبر سلیمان بسیار متعجب شده و بلافاصله نامه ای خطاب به ملکه ی سِبا نوشته و او را به کشورش دعوت میکند. هُدهُد نامه را برداشته و به ملکه ی سِبا میرساند. ملکه پس از مشورت بابزرگان کشوری، به کشور سلیمان عزیمت میکند. سلیمان، ملکه ی سِبا را به قصر خود که کف آن از بلور بود میبرد. ملکه ی سِبا که از وجود کف بلورین بی اطلاع بود، از قدم گذاشتن به روی آن به گمان اینکه زیر پایش خالیست، خودداری کرده وسپس به پنداراینکه نهرآبی است، پاچه های شلوارش رابالامیزند تاخیس نشوند. سلیمان متوجه این موضوع شده و خود گام برروی کف بلورین گذاشته و ملکه را به تبعیت از خود دعوت میکند. ملکه هم چنین کرده و بلافاصله به عظمت خداوند یکتا ایمان آورده و به “دین اسلام” مشرف میشود!!
سورۀ نَمَل روایت بالا را بشرح زیرتوضیح میدهد:
آیۀ ۱۶:
وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ
و سلیمان از داوود میراث یافت و گفت اى مردم ما زبان پرندگان را تعلیم یافتهایم و از هر چیزى به ما داده شده است راستى که این همان امتیاز آشکار است
آیۀ ۲۰:
وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ
و جویاى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است که هدهد را نمىبینم یا شاید از غایبان است
آیۀ ۲۱:
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ
قطعا او را به عذابى سخت عذاب مىکنم یا سرش را مىبرم مگر آنکه دلیلى روشن براى من بیاورد
آیۀ ۲۲:
فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ
پس دیرى نپایید که [هدهد آمد و] گفت از چیزى آگاهى یافتم که از آن آگاهى نیافتهاى و براى تو از سبا گزارشى درست آوردهام
آیۀ ۲۳:
إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَهً تَمْلِکُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ
من زنى را دیدم که بر آنان حکومت مىکند، و همه چیز در اختیار دارد، و (به خصوص) تخت عظیمى دارد
آیۀ ۲۴:
وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ
او و قومش را دیدم که براى غیر خدا -خورشید- سجده مىکنند; و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته; و از این رو هدایت نمىشوند
ونهایتاٌ در آیۀ ۴۴ چنین میگوید:
قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّهً وَکَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِیرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
به او گفته شد: «داخل حیاط (قصر) شو!» هنگامى که نظر به آن افکند، پنداشت نهر آبى است و ساق پاهاى خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد); اما سلیمان گفت: «(این آب نیست،) بلکه قصرى است از بلور صاف» (ملکه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم; و (اینک) با سلیمان براى خداوندى که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم.
ترجمه وتفسیر آیه هائی از سورۀ نمل که دربالا شرح آنها رفت، از سوی آیت الله مکارم شیرازی انجام شده است.
توجه به این نکته لازمست که سلیمان یکی از پادشاهان و پیامبران قوم یهود و طبق روایت آنها، پایه گذار معبد اول در اورشلیم بوده و مطابق شواهد تاریخی، حدود ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح میزیسته است. در آن زمان که چیزی بیش از ۱۶۰۰ سال قبل از ظهور اسلام بوده، هنوز خبری و اثری از وجود دین اسلام نبوده است. تازه، شهر اورشلیم محل فرمانروائی سلیمان واقع در اسرائیل کنونی کجا و کشور سِبا در یمن فعلی کجا؟! حال جادارد تا اهل خِرَد به این معما پاسخ دهند که ملکه ی سِبا که بیش از ۱۶۰۰ سال قبل از اسلام میزیسته، چگونه یکباره با مشاهدۀ کف بلورین قصر سلیمان، عظمت دین اسلام براو آشکار گشته که بلافاصله بامشاهدۀ کف بلورین قصر سلیمان به شگفتی آمده ودرحضوریک پادشاه یهودی به دین اسلام مشرف شده بود؟!
و قابل توجه ترآنکه کلیه ی مفسرین ومترجمین فارسی قرآن که اغلبشان از جمله بزرگ آیت الله ها بوده اند، این دروغ واضح و آشکار قرآنی را سالهای سال وبه مدتهای مدید برای ایرانیان مسلمان ناآگاه تکرارکرده وهرگز به مغزهای جامداین آیت الله ها وسایرین خطور نکرده که چگونه ملکه ی سِبا بیش از ۱۶۰۰ سال پیش از ظهور اسلام و در حضور یک پادشاه وپیامبر یهودی، از وجود اسلام آگاه بوده ومسلمان شده است؟!
آیا همین دو دروغ قرآن مؤید آن نیست که قرآن کلام خدا نبوده وکتابیست که توسط بشری با ضریب هوشی پائین نوشته شده است؟ وگرنه این چگونه پروردگاریست که دروغهای به این آشکاری را در قرآن به پیروانش تحویل میدهد؟ وپیروان این جمع تاچه اندازه از جانب این نمایندگان الله برروی زمین شستشوی مغزی داده شده اند که قادرنیستند خردمندانه این واقعه را مورد تجزیه وتحلیل قرارداده و بصورت مردمانی چشم وگوش بسته این یاوه گوئیها را بپذیرند.
و آیا هنوز وقت آن نرسیده تا این جماعت آخوندها و آیت الله ها وحجج اسلام که بی شرمی وبی حیائی را بجائی رسانده اند که بخاطر گرم نگاهداشتن بازار فریب دین، ۱۴۰۰ سال است که مسلمانان ناآگاه وبخصوص مردم ما را در ناآگاهی و بی خبری نگاه داشته اند، به وجدان نداشته ی خود رجوع کرده و به این فریبکاری خود اعتراف نمایند؟ آیا هنوز وقت آن نرسیده تا این فقیهانِ وقیح از پیشگاه ملتی که ۳۶ سال است اسیر حکومتی شده است که اساس و پایه اش برناراستی وچنین کتابی استواراست، طلب بخشش کنند؟
در این میان، تکلیف نواندیشان دینی و اصلاح طلبان اسلامی نیز روشن بوده و پاسخ ادعاهای آنان اینست که “آنان برسر قبری گریه میکنند که مُرده ای درآن نیست.”
پس ای جماعتی که ادعای شرف و وجدان میکنید، بی زحمت دست از سر مردم برداشته و تا دیر نشده است دینتان را از حکومت جدا نموده و برگردید به مساجد و حجره های اسلامیتان. نبرد بی امان روشنفکران با شما برسر آنست که حکومت باید از دین جدا شود و دیگر هیچگونه درنگی در برآوردن آن جائز نیست.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
آقای علی کبیری اگر شما با شخص یا اشخاص خاصی مشکل دارید چرا با قرآن می جنگید اولا از شما دانشمند تر و تاریخ شناس تر در ایران و جهان خیلی زیاد وجود دارد که بخواهد به قول شما این دروغ ها را آشکار کند دوما شما تا حالا کجا بوده اید که به یک باره آمده اید و این ادعا ها را مینویسید خود قرآن می فرماید اگر می توانید آیه ای مانند آیه های قرآن بیاورید حال این که هیچ یک از ادیبان و نویسندگان خیلی زبر دست هم در آوردن آیه ای مانند آیات قرآن عاجزندمعلوم است شما با دلخوری از اشخاصی که شاید نتوانسته اند به خوبی اسلام را برای ما معرفی کنند مشکل دارید ولی نمی توانید به مقدسات هیچ مردمی و قومی توهین کنید بزرگ ترین قاضی عقل انسان است نمی شود گفت تمام افراد یک ملت یا امتی نادان هستند و فقط شما می فهمید که چه چیزی راست یا چه چیزی دروغ است در قرن ۲۱ مردم می توانند دروغ را از راست تشخیص دهند پس لطفا شما به جای دیگران نظر ندهید و قضاوت در مورد قرآن را به عهده ی خود مردم بگذارید و از عذاب الهی بترسید اگر خداوند یکتا را میپرستید پس نباید به کلام او توهین کنید حتی اگر به راستی قرآن شک دارید باید به اعتقادات مسلمانان احترام بگذارید و خود را مانند سلمان رشدی ملعون مورد نفرین مردم قرار ندهید و هر روز رو به درگاه خداوند سبحان بگویید اهدنا صراط المستقیم . خداوندا تمام کسانی را که گمراه شده اند به راه راست هدایت کن . آمین
جمعه, ۲۱ام فروردین, ۱۳۹۴
اقای محترم لطفا بدون مطالعه و نادانسته با فهمی کوچک درباره ی مساعل بزرگ نظر ندهید خودتون رو مسخره نکنید اگر قبل از نوشتن اون متن فقط کمی درباره ی زبان عربی مطالعه میکردید الان این متن بی من منطق رو نمی نوشتید در زبان عربی هر کلمه ریشه ای دارد ریشه ی واژه ی اسلام هم تسلیم است (به معنای کنار گذاشتن جنگ و پذیرفتن صلح) در زبان عربی از یک ریشه ی فعل میتوان چندید کلمه ساخت در اینجا واژه ی (أَسْلَمْتُ)اینگونه ترجمه میشود که تسلیم شدم. حال وقتی که ملکه صبا نزد سلیمان رفت و ان اوضاع رو دید گفت ((رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ))یعنی پروردگارا همانابه خودم ظلم کردم و اکنون تسلیم شدم یعنی تسلیم گفته های سلیمان شدم و دین اورا پذیرفتم و به دید او گراییدم نه اینکه اسلام اوردم .کمی بیشتر مطالعه کنید لطفا.
جمعه, ۲۱ام فروردین, ۱۳۹۴
متنتون خیلی مسخره و خنده دار بود الان میخواستین چی رو اثبات کنید بزرگتر از شماها هم نتونستن قرآن رو تحریف کنن و بهش دروغ ببندن چه برسد به شما که معلوم نبود چی میگفتین
جمعه, ۲۱ام فروردین, ۱۳۹۴
با سلام
درمورد نکته اول:در قدیم اسامی شهرها متفاوت از اسامی امروزی آنهاست و جمعیت شهرهای
بزرگ همانند شهرهای بزرگ امروزی چند میلیون نفر نبوده است بلکه منظور چند هزار نفر است.
اساسا در مناطق بیابانی جمعیت کمتری زندگی میکنند وحتی امروزه هم عربستان با وجود
وسعت زیاد جمعیت زیادی ندارد. فکر میکنم این اصل را شما به خوبی میدانید که اعراب در درون
خود یهودی ندارند و اینکه کسی نمیتواند یهودی باشد مگر آنکه از تبار(خون) یهودیان باشد در
حالی که اسلام و مسیحیت اینگونه نیست و یک فرد مسیحی میتواند مسلمان شود والزاما تبار
مسلمان نداشته باشد. با توجه به اسناد و سایر کتب تاریخی میتوان دید که یهودیان در این
منطقهمیزیستند حتی در زمان پیامبر هم حضور فعالی داشتند و پیامبر را هم می آزردند و بعدا به
مناطق دیگر من جمله سرزمین پارس مهاجرت کردند. پس یهودیان از نسل ابراهیم در این منطقه
حضور داشتند که کعبه را بنا نهاده باشد. در آیه شریفه ۳۷ سوره ابراهیم منظور عبادت کردن است
که یهودیان این امر را با توجه به اقتضای دین خود انجام میدهند و نه اینکه نمازی که امروزه
مسلمانان قرائت میکنند.
در مورد نکته دوم: در آیه شریفه ۴۴ سوره نمل (أَسْلَمْتُ) به معنای تسلیم شدن به درگاه خداوند
متعال است نه اینکه مسلمان شدن ملکه سبا در زمانی که اسلام وجود خارجی نداشته است.
واینکه نوشته اید سلیمان فرمانروای اورشلیم(اسراییل) بوده است کاملا درست است ولی
مسلما فرمانروایی سیلمان محدود به آن منطقه کوچک نبوده است بلکه شامل سرزمین بزرگتری
میشده است و سرزمین سبا(حوالی یمن کنونی) نیز قائدتا سرزمینی با وسعت بیشتر بوده است
که همجواری این دو سرزمین را ممکن میسازد. پرندگان اصولا اهل مهاجرت هستند پس هدهد
نیز این توانایی را داشته که به سرزمین سبا رفته و اخبار آنرا برای سلیمان بازگو نماید.
جمعه, ۲۱ام فروردین, ۱۳۹۴
از استدلال های شما معلومه که نه تنها معلومات کافی نداری بلکه از قدرت تفکر وتعمق هم برخوردار نیستی،دوستان در بالا به نکات مفیدی اشاره کردن که بد نیست حداقل یکبار بدون تعصب کورکورانه بخونیش.انشالله از خواب غفلت خودآگاه که بهش دچار شدی بیدار بشی.شما اگه با افراد خاصی مشکل داری و سعی در نفی کردن اونا داری، به خودت مربوطه ولی هرگز حق توهین کردن به هیچ دین و اعتقاداتی رو نداری.
شنبه, ۲۲ام فروردین, ۱۳۹۴
توضیح درمورد تذکر دوستان:
۱- درمورد مکه: دوستان توجه داشته باشند که باوجود چاه زمزم نمیتوان ادعاکرد که مکه به عنوان شهروجودداشته است. براین اساس در مقالۀ “مسلمانان اولیه چه کسانی بودند” با اشاره به سورۀ الطارق، خطبۀ ۲۶ از نهج البلاغه ونیز دست نویس تاریخی بجامانده از یک راهب مسیحی، به درستی این واقعیت به اثبات رسید که مکه درزمان محمد پیغمبر اسلام در اختیار تعدادی اعراب بربری بیابانی چادرنشین وبت پرست وستاره پرست وماه وخورشیدپرست بوده است. مضافاً به اینکه مکه به علت قرارگرفتن برسرراه کاروانیانی که ادویه وعطریات از یمن به فلسطین وسوریه وسایر کشورها حمل میکردند، فقط به عنوان محلی برای باراندازی کاروانیان واستراحت بوده است.
درمورد کعبه لازمست توجه داشته باشیم که محلی برای نگهداری بت های مختلف بت پرستان بوده و خویشاوندان محمد درسِمَتِ متولیان آن محل وبت ها گماشته شده بودند واز محل مستمریهای مربوطه امرارمعاش میکردند. عبداللّه پدرمحمّد که بندۀ اللّه نامیده میشد مؤید این واقعیت است که اعقاب محمّد همه بت پرست ونه “حنیف” بوده اند. در غیر این صورت، امکان نداشت که اگر اعقاب محمّد حنیف بودند، کار متولیگری خانۀ کعبه را بپذیرند.
درمورد اشارۀ دوستان به وجود یهودیان درمکه، تاانجائی که تحقیق کرده ام، بیشتر مراکز یهودیان در شهرهای یمن ودرشمال شبه جزیره و شمال حجاز و سوریه وفلسطین بوده است چون مکه فاقد زیرساختهای لازم به عنوان یک شهر نمیتوانست پاسخگوی نیاز یهودیان برای اسکان آنها به عنوان قومی باروابط پیشرفته تراز اعراب بدوی بوده باشد.
درمورد ساخت کعبه به دست ابراهیم وتکمیل آن ازسوی اسماعیل فرزند او، باید بیشتر به منابع تاریخی یهودیان عنایت کرد تا منابع مسلمانان. بیشتر وقایع مندرج درکتاب عهد عتیق یهودیان دررابطه با تاریخ و سرگذشت آنهاست که درآن از رهبران قوم خود که در برهه هائی از زمان بر سرنوشت آن قوم تأثیرگذاشته است. به همین سبب، آنها از رهبرانی که تأثیر مثبتی درآیندۀ آنهاداشته است، به عنوان پیغمبران خودیادکرده اند. البته شک نیست که کتاب عهد عتیق شامل مقادیر بسیاری از مطالب غیر واقعی نظیر حضور مکرر یهوه درمیان آن قوم و قائم باشک بازی بهوه باآنان نیز میباشد. امادرمورد ابراهیم باید یادآوری شود که اولاً- چنین شخصیتی یک شخصیت موهوم وساختگیست. ثانیاً- طبق مندرجات عهد عتیق، شخصی مانند ابراهیم که درمصر همسر زیبای خود ساره را به عنوان خواهرخودنزد مصریان قلمدادکرده وتاآنجائی پیش میرود که ساره را دودستی وباکمال میل به اطاق خواب فرعون روانه ساخته واو را درآغوش فرعون میاندازد، نمیتواند درسمت یک پیغمبر موردقبول واقع شود. ثالثاً- مقر ابراهیم در حدود فلسطین امروزی بوده (کنعان) و تنهاسفردور ودرازش به علت خشکسالی فقط به سرزمین مصر بوده است. اگر درنقشۀ منطقه دقت کنیم، در سفر ابراهیم از فلسطین (کنعان) به مصر، راه از طریق مکه که ۲۲۰۰ کیلومتر درجنوب شبه جزیره بوده واگر حتی آن راه راابراهیم انتخاب میکرد، بجای رسیدن به مصر، گذارش به یمن و حبشه میافتاد ونه مصر. به همین علت، هرگز پای ابراهیم به مکه نرسیده بود.
۲- درمورد اسلام آوردن ملکۀ سِبا، به ترجمه وتفسیر آیت اللّه مکارم شیرازی اشاره کرده ام که ملکۀ سِبا میگوید «…(اینک) با سلیمان براى خداوندى که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم.» اگر دوستان ایرادی به ترجمه وتفسیر مربوطه دارند، لازمست آن ایراد را به آیت اللّه مکارم شیرازی وارد کنند ونه من.
امادرمورد اینکه دوستمان مصطفی که میفرمایند «…(أَسْلَمْتُ) به معنای تسلیم شدن به درگاه خداوند متعال است نه اینکه مسلمان شدن ملکه سبا در زمانی که اسلام وجود خارجی نداشته است.،» باید به نظرایشان برسانم که درآن زمان نه ملکه ونه سلیمان یکتاپرست بودند. ملکۀ سِبا خورشیدپرست بود وسلیمان بت پرست (عهد عتیق، پادشاهان اول. کتاب ۱۱). پس اینکه کف بلورین قصر سلیمان ملکه را به یکتاپرستی وادارد، نمیتواند مورد قبول قراربگیرد چون پیش زمینۀ ذهنی نه در ملکه ونه درسلیمان وجودداشته است.
امادرمورد دیدن ساق پاهای ملکۀ سِبا از سوی سلیمان، ابن عباس میگوید که سلیمان بادیدن ساقهای پشم آلود ملکۀ سِبا حالش بهم خورد و بلافاصله شیطان دست بکارشده و با استفاده ازآهک داروی نظافت تهیه نموده و به ساقهای پای ملکه مالیده و آنها را ازمو ازاله نمود. سپس سلیمان ملکه را به حجله برده وماجرا به اطاق خواب سلیمان ختم میشود… البته باید یادآوری کنم که برطبق شهادت عهد عتیق، سلیمان مردی شهوتران وزنباره بوده است.
یکشنبه, ۲۳ام فروردین, ۱۳۹۴
نکته ای که در پاسخ پیشین از قلم افتاده بود، پاسخ به نظرات خانم مهتاب ودوستمان مصطفی در مورد وسعت سرزمین یمن تامرزهای فلسطین آن زمان یا وسعت سرزمین پادشاهی سلیمان تامرزهای یمن میباشد. به شهادت تاریخ، در قرن دهم پیش از میلاد که مصادف با پادشاهی سلیمان برجهودیه ( Judea ) میباشد، آشوریان بر سرزمینهائی از ایران کنونی تا فلسطین و سوریۀ کنونی وشبه جزیرۀ عرب و مصر ونوبیا (سودان کنونی) و حبشه تسلط داشتند. درآن زمان، سرزمین کنعان که مورد ادعای یهودیان است شامل دوبخش شمال وجنوب بود. درشمال قبائل اسرائیلی که به کار کشاورزی ودامداری اشتغال داشتند، ساکن بودند ودر جنوب قبائل جهودیه که افرادی کاردان وسیاستمداربوده واز قبائل اسرائیلی درسطح بالاتری از نظر دانش و مملکتداری قرارداشتند، زندگی میکردند که البته تقسیم دوبخش کنعان بین اسرائیل وجهودیه به علت همین سطح اختلاف دردانش وحکومتداری بود. به هرحال پیش از سلطنت سلیمان، آشوریها بر کنعان غلبه نموده و کلیۀ قبائل اسرائیلی را از آنجا به فلات ایران کنونی درحوالی دماوندکوچ میدهند. آثارزندگی این قبائل وگورهای آنان هم اکنون در دماوند موجودمیباشند. مورخین اینها را ۱۱ یا ۱۳ قبیلۀ گمشدۀ اسرائیلی مینامند. درمورد مرزهای زیر حکمرانی سلیمان در عهد عتیق، کتاب اول پادشاهان، از فصل ۹ به بعد، محدودۀ حکمرانی وی را به فلسطین کنونی یا جهودیه محدود میدانند. دراین دورۀ ۴۰ سالۀ سلطنت سلیمان، دولت آشور در ضعف بود ولی بلافاصله با حکمرانی پادشاهان بعدی، از ضعف به درآمده وبرسرزمینهای پیش گفته از فلات ایران کنونی تا حبشه وشبه جزیرۀ عربی، مسلط میشوند. پس این داستان هُدهُد سلیمان چیزی جز یک افسانه نیست. مضافاً به اینکه این پادشاه اصولاً فردی تجمل گرا وزنباره بوده است( بیش از ۳۰۰ زن درحرمسرا و غیره…). سلسله های بعداز آشوریها شامل نوآشوریها و نوبابِلیها میشوند که آنها نیز بر شبه جزیرۀ عربی تسلط داشتند. نبونئید (۵۳۹-۵۵۵ قبل از میلاد) از پادشاهان نوبابِلی به مدت ۱۰ سال به تیماء در استان تبوک کنونی شبه جزیرۀ عربی نقل مکان کرد تا به قلع وقمع راهزنان و سرگردنه گیران که محموله های ادویه جات وعطریات پادشاه از یمن به میانرودان را مورد دستبردقرارمیدادند، بپردازد.
یکشنبه, ۲۳ام فروردین, ۱۳۹۴
سلام به آقای کبیری
من شخصا به ترجمه وتفسیر آیت الله مکارم شیرازی کاری ندارم. بد نیست به قرآن کریم نگاهی بیاندازید که (أَسْلَمْتُ) به معنی تسلیم شدن است.
وشما باز میتونین به translator گوگل یا دیکشنری های مختلف نگاه کنی.
نکته بعدی اینه که شما میگی سلیمان بتپرست بوده؟!!!؟
سلیمان واسه چه چیزی ملکه رو دعوت کرد؟!!! دوست عزیز سلیمان از شرک و بتپرستی و …. ملکه سبا عصبانی بوده که اون رو دعوت میکنه به کاخ خودش تا ملکه رو به خدا پرستی دعوت کنه و اینکه اون همه تشریفات درست میکنه که قدرت خدا روبه ملکه نشون بده به عنوان مثال آوردن تخت ملکه سبا پیش از آمدن خودش.
دوشنبه, ۲۴ام فروردین, ۱۳۹۴
باسلام خدمت آقا مصطفای گرامی،
درمورد أسلَمَت، طبق توصیۀ شما به Google Translate مراجعه کردم وبا قراردادن أسلَمَت درآن، دو ترجمه یکی از عربی به انگلیسی که ” Convert to Islam ” جواب داد و از عربی به فارسی ” تبدیل به اسلام” بنابراین معادل ترجمۀ “أسلَمَت” به “اسلام آوردن” کاملاً صحیح است وآیت الله مکارم نیز بدرستی آنرا ترجمه کرده است. خودِ شما نیز میتوانید آنرا امتحان کنید. امیدوارم بدون تعصب بااین موضوع برخوردکنید چون دیگران نیز به مترجم گوگل دسترسی دارند.
درمورد اینکه سلیمان بت پرست بود، میتوانید به کتاب عهد عتیق یهودیان ومسیحیان که مورد قبول مسلمانان نیزهست، مراجعه فرمائید.
“عهد عتیق، پادشاهان اول: کتاب ۱۱ از ۱ تا ۱۳
علت دورشدن سلیمان از خدا: سلیمان پادشاه به غیراز دختر فرعون، دل به زنان دیگر نیز بست. اوبرخلاف دستور خداوند زنانی از سرزمین قومهای بت پرست مانند موآب، عمون، ادوم، صیدون وحیت به همسری گرفت. خداوند قوم خودرا سخت برحذر داشته وفرموده بود که با این قومهای بت پرست هرگز وصلت نکنند تا مبادا آنها قوم اسرائیل را به بت پرستی بکشانند. سلیمان هفتصد زن وسیصد کنیز برای خودگرفت. این زنها بتدریج سلیمان را ازخدا دورکردند…او به خداوند گناه ورزید. حتی روی کوهی که در شرق اورشلیم است (معبد اول. نویسنده) دو بتخانه برای آموش بت نفرت انگیز موآب ومولک بت نفرت انگیز عمون ساخت…هرچند خداوند، خدای اسرائیل دوبار برسلیمان ظاهرشده واو راازپرستش بتها منع کرده بود، ولی او از امر خداوند سرپیچی کرد واز او برگشت.”
درنتیجه، بنا برکتاب مذهبی یهودیان ومسیحیان، سلیمان بت پرست بوده است ونه خداپرست. البته توجه دارید که روایت عهد عتیق که هم متعلق به یهودیان بوده و هم به مسیحیان، ونیز قدمت دین یهود ومسیحیت براسلام وهم اینکه عهد عتیق بسیار از قرآن قدیمی تر است، بنابراین ادعای آن واردتر است چون منبع خبر دراصل از همین کتاب وقوم یهود آمده است.
این بود پایان بحث باآرزوی شادکامی برای شما.
سه شنبه, ۲۵ام فروردین, ۱۳۹۴
البته انسان طبیعتا دوست دارد هر موضوع و کتابی را به چالش و نقد بکشد اما آنچه که مهم است این مطلب است که انسان از نهاد خود نمیتواند بگریزد !
نهاد انسان هم خدایی است.
خدا وجود دارد حتی اگر غرب آنرا انکار کند!
خدا مفهومی است که دیر یا زود همه مخلوقات مجبورند آنرا بپذیرند و در راه او
حرکت کنند.
دین هم از سیاست جدا نیست بلکه دین ما عین علم ما و علم ما عین دین ما است!
دانشگاه ما عین حوزه ما وحوزه ما عین دانشگاه ما است!
که باید این موضوع هم تحقق بیابد .انشاالله
جمعه, ۲۸ام فروردین, ۱۳۹۴
قران پر از دروغ و اشتباهه موضوع ارث ک خداوند نتوانسته یک ارث را بدون اشتباه تقسیم کند ابتر شدن شخص محمد ک اوج دروغگویی قران و ناتوانی الل در دادن پسری به پیمبرش تناقضات قران احکام زشت قران در تصرف زن شوهردار و ناموس مردم و برده فروشی و سکس با برده شرم اوره ک خداوند نمیدونسته برده فروشی زشته خلاصه کنم قران پره پره از دروغ و تناقض و اشتباه حق جو باشیم
سه شنبه, ۳۰ام خرداد, ۱۳۹۶
به نظر من تنها معجزه محمد پیامبر اخلاق ورفتار و حالشه،اینکه یک انسان بود وپیامبر شد، اینکه امینترین بود،، آخه کتابی که خودشون نوشتن و بعدش خدا رو آوردن نشوندن جای حق که نمیتونه حقیقت باشه ،،،،، فرق بین حقه(حقیقت) و حقه( دروغ و فریب) فقط تو علامتشونه، راحت بهمون ۱۴۰۰ ساله دروغ گفتن و بجای مهر(محبت) مهر( خاک و تسبیح گلی) فروختن،،،،
برای فریب نیازی تحریف حروف کلمات قرآن نیست،همین که علامت رو تغیر بدن واویلا میشه.
جمعه, ۱ام فروردین, ۱۳۹۹
ممنون از تلاش شما. این نوشته شما منو به فکر واداشت و هرچنداندک اما چندخطی تحقیق کردم.
اولا چندتا قرآن با ترجمه آیتالله مکارم رو چک کردم. این دقیقا ترجمه ای هست که من دیدم:
]ملکه سبا[ﮔﻔﺖ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻗﻄﻌﺎً ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺳﺘﻢ ﻛﺮﺩم ، ﺍﻳﻨﻚ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ، ﺗﺴﻠﻴﻢ ]فرﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺣﻜﺎم[ﺧﺪﺍ ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺷﺪم.
و البته تاریخ چاپ این قرآن خیلی قدیمی تر از تاریخ انتشار متن شماست.
اما فارغ از ترجمه، برای دریافت معنی حقیقی یک کلمه، انسان حقیقت جو دنبال فرهنگ لغت معتبر میگرده یا از خود عرب زبانان میپرسه. ترنسلیت گوگل مرجع تحقیق شماست؟؟؟ حتی بچه های دبستانی که کلاس زبان میرن هم میدونن ترنسلیت گوگل ایراد داره!!!
مورد بعدی که خیلی منو خندوند، تناقض صحبتهای خودتونه.
در متن اصلی نوشتید:
ولی بر خلاف سلیمان و کشورش که همگی یکتاپرستند، ملکه ی سِبا ومردمش، خورشید را نیایش میکنند. از این خبر سلیمان بسیار متعجب شده و بلافاصله نامه ای خطاب به ملکه ی سِبا نوشته و او را به کشورش دعوت میکند.
بعد توی کامنتا اصرار دارید توضیح بدید حضرت سلیمان بت پرسته؟؟ خب اگر بت پرست باشه میخواد قدرت بت ها رو به ملکه ثابت کنه و دعوتش میکنه؟؟ خیلی بامزه و خنده دار بود واقعا :((((
و مورد بعدی اینکه کجای آیات گفته شده بلافاصله بعد از پایه گذاری خانه کعبه، شهر مکه ایجاد میشه و به سرعت پررونق میشه؟
چهارشنبه, ۱۶ام مهر, ۱۳۹۹
محمد کثیف ترین موجود شناخته شدس اینو از تحقیق های ۱۰ ساله ام میگم….
برو قران رو تحقیقی بخون و خیلی کتابای دیگه…
لتنت بر کسی که تعصبی برخورد میکنه مثل گوسفند بدون سند فقط وراجی کنه…
تا حالا چند نفر قران تحقیقی خوندن شاید سالی یبار یه سوره روخوانی…
همین الان چنتا سوال ساده ی ساده بپرسی از قران همه میمونن…
قران کثیف محمد کثیف و الله کثیف
سه شنبه, ۱۱ام آذر, ۱۳۹۹
سلام ، خلاصه بگم : اونایی که از روی تعصب از اسلام یا هر دین دیگه ای حمایت میکنن یه مقدار به منطقه ی مکانی که توش به دنیا اومدن فکر کنن .
شمایی که تو خاور میانه به دنیا اومدی : به زبون فارسی یا عربی یا ترکی اسلاااام اسلاااام میکنی . چون از بچگی تو مغزت حک کردن و چیزی که آدم تو بچگی بپذیره مثه حک کردن روی سنگه.
اگه تو اروپا به دنیا اومده باشی : مسیح مسیح میکنی به انگلیسی یا به زبون همون کشور .
خلاصه هر جا به دنیا اومده باشی سنگ دین همونجا رو به سینه میزنی ، بازم میگم چون از کودکی تو گوشت خوندن.
حتی اگه جایی که به دنیا اومدی مثلا از اول بهت گفته باشن الاغ خداست و آلتش هم پیامبرشه ، الان میای با دلیل و مدرک اثبات میکنی که الاغ خداست ، آلت خر هم بی چون و چرا پیامبر بر حق خداست .
بازم میگم چون از کودکی تو گوشت خوندن.
کما اینکه همچین دین هایی با اعتقادات مسخره هم داریم ولی واسه پیروانش مسخره نیست .
مثلا خواستم خلاصه بگم نشد ، ولی آخرش اینکه خلاصه خدایی که خودش کلا زیر سواله دیگه دین و پیامبرش چیه که سرش بحث هم بشه .، خدایی که آفرید چون نیاز داشت که آدما رو خلق کنه ، خدایی که خشمگین میشه غضب میکنه ، خوشحال میشه و خلاصه همه صفاتش حاکی از نیازمند بودنشه .
اگه فکر میکنی با نماز روزه یا هر دین دیگه ای آرامش میگیری به خاطر اینه که باور داری به این موضوع که با این چیزا آرامش میگیری و این قدرت ذهن انسانه که هر چیزی رو باور کنی که بهت آرامش میده پس آرامش میده ، حالا هر چی میخواد باشه .
دنبال استدلال و تاریخ و حرفای قلمبه سلمبه نباش یه کم فکر کن دوران بچگیت کجا بودی چیا تو گوشت خوندن . همین .
شنبه, ۲۳ام اسفند, ۱۳۹۹
سلام دوستان
همین که نمیتونیم در مورد یک موضوع بدون توهین بحث کنیم یعنی در موضع ضعف قرار داریم،من به شخصه قبول دارم که اگر کسی با اطلاع و کتاب و منطق و تحقیق یه نکته رو قبول میکنه حقه، وکسی هم اگر با دلیل و منطق یه نکته رو تکذیب میکنه هم حقه.اما کسی که از روس تعصبات جهل آلود چیزی رو تایید یا تکذیب میکنه حق نیست و جهله، خلاصه اینکه راست و دروغ رو ما تعیین نمیکنیم،تاریخ هر چند با سند باشه باز هم تاریکه،حقیقت رو نمیشه از افکار گذشته آشکار کرد،پس باید با توجه به علم و عقل کنونی به هر مطلب شاخ و برگ بدیم و تجزیه و تحلیل کنیم،اگر پرنده ای الان جاسوسی کرد،عصایی اژدها شد،آتشی گلستان شد و دریایی شکافت خورد و موجودات کشتی سوار شدند؛هر مطلبی که گذشته با این مضامین بودن صحت دارند و قابل بحث
سه شنبه, ۲۴ام فروردین, ۱۴۰۰
در ادامه
میشه از شعر معروف خیام وام گرفت
قومی متفکر اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آید روزی که ای بیخبران ره نه آن است و نه این
دین، معرفت،انسانیت و تاریکی روشنایی و بهشت و جهنم و هر چیزی که ما میبینیم و میشنویم از ذهن انسان میاد بیرون،نه باید دنبال چیزی باشیم برای تایید و نه دنبال چیزی برای تکذیب،نیاز انسان برای پاسخ دادن به سوالاتی که باهاش مواجه میشه همه چیز رو پدید میاره،اینکه کجا بودیم؟ اینجا چیکار داریم؟ کجا میریم ؟ این سه سوال اساسی انسان باعث به وجود اومدن دین شده که فقط و فقط میخواد به این سه تا سوال جواب منطقی بده،هر بزرگ یا هر دانشمند یا هر پیامبر هر کدوم به نحوی خواستن جواب این سوالاتو بدن ،چرا!؟ چون دهن آدمی بدون جواب این سوالات همیشه مشغول و هیچ وقت آروم نیست،پس منطقیه که هر کسی جوابی بده که ذهن آدمو آروم کنه آدم حس بهتری داره
سه شنبه, ۲۴ام فروردین, ۱۴۰۰
سلام آقای کبیری لطفا با اطلاعات دم دستیتون از کلام خدا مردم رو منحرف نکنید معنی اسلام آوردن در زمان حضرت سلیمان معنی تسلیم محض خدا میباشد و نه دین اسلام میباشد البته فراموش نکنید خداوند در قران فرموده این قران مایه هدایت است برای کسی که تعقل میکنند نه هر انسان بیخردی نتیجه میشود که قرآن باید توسط شخص عالم و زمان نشان و تاریخ خوانده تفسیر شود نه توسط هر انسان کم سوادی
جمعه, ۲۷ام فروردین, ۱۴۰۰
شماره ۱۴ حاضری بصورت آن لاین من پنجاه تا پرسش از قران از تو بپرسم تاهمه بفهمند شماها یکبار قرآن را از اول تا آخر نخوانده اید؟
شنبه, ۲۵ام اردیبهشت, ۱۴۰۰
تنها راه نجات انسان یکتا پرستی هست
متاسفانه ما به جای یزدان پاک به صورت حقیقی
دچار فرقه پرستی شدیم
انسان پرستی
کتاب آسمانی و انسان هایی که برای هدایت بشر انتخاب شده اند
فقط برای هدایت انتخاب شده اند نه پرستش
در تمام کتب تاریخ کهن فقط پیامبران الوالعظم داری معجزه
بوده اند
اما در عصر جدید متاسفانه کنیزان امامان هم به واسطه
خدمت به این عزیزان داری فضایل و معجزات بوده اند
که گاها در رسانه ملی هم مشاهده شده این صحبت ها
علی ایحال با رجوع به عقل و منطق و به دور از تعصبات
دینی مذهبی اعتقادی راه نیک بختی مشخص شده
فرقی هم نداره دین داشته باشی یا نه
گفتار نیک پندار نیک کردار نیک داشته باشی کافیست
یکشنبه, ۱۴ام اسفند, ۱۴۰۱