خانم مسیح علینژاد نامه پر از انتقاد شما  دریافت شد. شما در این نامه، من که یک هنرمند تاتر و سینما هستم را بشدت محکوم کرده اید که چرا در مقابل فراز و نشیب ها و اعتراضات مختلف مردم و همچنین اعمال و رفتار سیاستمداران در کشورم، کمتر معترض بوده ام . خانم علینژاد ظاهرا فراموش کرده اند که من یک هنرمند هستم و در جایگاه خود قرار داشته و لذا مانند آنها هم اظهار نظر کرده و میکنم. با توجه به اینکه انسانها دارای نظرات مختلفی هستند؛ ولی خانم مسیح علینژاد  شما باید با یک  حداقل تفکر در مورد انسان ها بدانید که هیچکس بویژه یک هنرمند، خشونت و خونریزی را تایید نمی کند. و این نیازی به یاد آوری و تهمت و پرخاشگری از طرف شما ندارد. 
 
ولی شما خانم مسیح علینژاد که این حق را بخودتان برای محکوم کردن دیگران می دهید،  شما بعنوان یک ایرانی به اصطلاح سیاسی ساکن در خارج از کشور تافته جدا بافته ای از بقیه دختران و زنان دلیر ایران نیستید که در اینجا با وجود تمامی مشکلات و محرومیت ها، با امیدواری و مشارکت در حرکت های اجتماعی و  ابراز عقیده، دل در گرو حل معضلات دارند؛ عمده ترین فرق شما با زنان و مردان فرهیخته ایران زمین در این است که آنها در کشور، و در قلب کشمکش ها و چالش ها برای حق و حقوق بیشتر  خود هستند ولی شما در خارج نشسته اید  و دست در دست قدرتمندان دنیا دارید و البته از حمایت های همه جانبه آنها هم برخوردارید. شما امروز مدافع  سیاست ها و سیاستمدارانی هستید که کشور ما را ابتدا چند دهه با کودتا و وابستگی و دخالت ها و سپس با جنگ و تحریم ها و تهدید ها تا به امروزه روز رسانده اند.
 
خانم مسیح علینژاد محترم، شما متاسفانه از این درک تاریخی و عواقبش عاجزید، لذا لطفا به طرف جلو فرار نکنید!  شما دیگر آن روزنامه نگار ساده دل و با حسن نیت که در ایران و  اوایل در خارج بود، نیستید. حمایت شما از آزادی های اجتماعی و بر حق مردم و محکوم کردن هر نوع خشونت در جامعه، هیچگاه در تاریخ ایران مختص فقط به شما یا فرد خاصی نبوده و نیست، بلکه این وظیفه  بر دوش هر ایرانی آگاه، آزاده و وطن پرست، با نیتی سازنده است.  متاسفانه ولی تفکر و اهداف سیاسی که امروز شما از آن پیروی می کنید همانا وارد شدن بدنبال تانکهای دشمن به ایرانی ویران شده است…! لطفا نعل وارونه نزنید! من و امثال من متعلق به این آب و خاک هستیم، اینجا خانه ماست، ما در غم و درد یکدیگر  شریک هستیم. زندگی در این خانه پر رنج ولی زیباست. ملتی هستیم صبور و با فرهنگ و تمدن چند هزار ساله و با گذشتن از کوران های سخت و جانکاه و خونین تاریخی. این رمز ماندگاری ماست که به دام دوست و دشمن نیفتیم، اگر نشانه ای از تغییر و پیشرفت احساس کنیم که ما را بطرف استقلال و آزادی بیشتر و سعادت و رفاه پیش ببرد،  طبیعیست که سد راه نشویم. ما طالب جنگ و ویرانی نیستیم و از دوستان و دشمنان جنگ طلب حمایت نمی کنیم. جامعه بدون وجود من و شما، رو به جلو و در حرکت و تغییر است؛ ممکن است  ما در رای و نظر دچار خطای ناخواسته شویم  ولی اگر اشتباه هم کرده باشیم یا سیاستمداران، ما را در جهت خواسته های خود، به بی راهه برده باشند؛ بمجرد آگاهی از  هر عمل ناحقی، آنرا محکوم کرده و از خود نیز انتقاد می کنیم؛ و همچنین از درگاه این مردم بزرگوار و بخشنده هم طلب بخشش خواهیم کرد. ما کجا ادعای  دانایی و کمال، آنهم در سیاست کرده ایم؟  این شما هستید که بدون سواد آکادمیک و یک بینش سیاسی صحیح، دست در دست قدرتمندانی دارید که نود درصد از عمر بیش از دویست ساله خود را در جنگ و خونریزی با ممالک و ملت های دیگر گذرانده اند. در فردای ما، بحق ترین و بزرگترین داوران، همانا این باشندگان صبور، باهوش و میهن پرست ایران زمین بوده، هستند و خواهند بود.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)