در نظر اول، فرقی با خیابانهای دیگر تهران ندارد. اما با دقت بیشتر میتوان دید تابلوهای بعضی مغازهها به دوزبان ارمنی و فارسی هستند و داخل چندتایی از آنها درخت کاجی تزیین شده است. خیابان اصلی مجیدیه، بهعنوان یکی از محلات اصلی ارمنینشین تهران، کمتر از سالهای پیش حالوهوای کریسمس دارد.
ارامنه ارتدوکس ایران برخلاف کاتولیکها و پروتستانها به جای ٢۵دسامبر، روز ششمژانویه را بهعنوان میلاد حضرتمسیح جشن میگیرند. کریسمس شوروحالی بین هموطنان ارمنی برانگیخته اما آنچه باعث شده فضای محله مجیدیه کمتر نشانی از کریسمس داشته باشد، احتمالا مهاجرت ارامنه است.
روبرت صافاریان، منتقد سینما و سردبیر دوهفتهنامه ارمنی-فارسی هویس در مورد این مهاجرت میگوید: «محو یکی از قدیمیترین اقلیتهای قومی-دینی ایران، مدتهاست موضوع بحث مطبوعات و جامعه ارمنیان ایران بوده اما سوال اینجاست که چطور اتفاق به این مهمی افتاده و حتی یکنفر در مطبوعات رسمی تابهحال از آن حرف نزده است. جامعه بزرگتر دوست ندارد مشکلات جامعه کوچکتر را بشنود و بنابراین تمام این تحسینهای مراسم رسمی که ارامنه چه نقش مهمی در کشور داشتهاند، تعارف است. جامعه ایران مرکزگراست و به حواشی اهمیتی نمیدهد. خود من طرح فیلم مستندی در این رابطه را به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ارایه کردهام اما بعد از رفتوآمد و بحث فراوان به خاطر نگرانی از ارایه تصویری منفی، این طرح رد شده است. باید دلیل این مهاجرتها را پیدا کرد.»
مقصد عمده مهاجرت ارامنه شهر «گلندل» در حومه لسآنجلس است؛ شهری با جمعیتی حدود ٩٠هزارنفر که ٣٠ تا ۴٠درصد جمعیت آن را ارمنیهای ایران تشکیل میدهند؛ تنها شهر خارج از ارمنستان که ارمنیها در آن اکثریت را تشکیل میدهند. مثالی که صافاریان میزند عمق مهاجرت را نشان میدهد: «من دبیرستان کوشش درس خواندهام که حالا دیگر تعطیل شده. تقریبا هیچکدام از همکلاسیهای من ایران نماندهاند.
همین همکلاسیها در گلندل دورههای مرتب دارند. وقتی دوروبر شما خالی شد، مهاجرت یکموج میشود نه یکتصمیم شخصی. مقصد مهاجرتها ارمنستان نیست. ارمنستان بیشتر بین روشنفکرها و تحصیلکردهها جذابیت دارد.» ارمنیهای سراسر جهان خود را اقلیت ملی میدانند. بخشی از ملت ارمنی در سرزمین اصلی زندگی میکنند و باقی در سراسر جهان پراکندهاند اما یک وطن معنوی دارند که ارمنستان است. شعر و هنر ارمنی با این حس جداافتادگی از وطن آمیخته است.
ارمنستان کشور کوچکی است با ۵/٣میلیوننفر جمعیت و مشکلات مالی و بیکاری گسترده که با مساله مهاجرت وسیع به روسیه مواجه است. بعد از فروپاشی شوروی و تشکیل کشور مستقل ارمنستان بسیاری از ارامنه به آنجا برگشتند اما اکثرا بعد از چندسال مراجعت کردند و حالا خیلی از ارمنیهای ایران و حتی آمریکا خانهای در ایروان و خانهای در تهران یا گلندل دارند.
آقایالوندیان از کسبه قدیمی محله مجیدیه در حالی که مهرهای ویزای ارمنستان روی پاسپورتش را نشان میدهد، میگوید قبل از فروپاشی شوروی، سفر به ارمنستان ممکن اما سخت بود و او اولینبار ٢۵سال پیش ارمنستان را دیده است.
در حالی که ١۴، مهر روی ویزایش را شمرده، میگوید: «سالی چندبار ارمنستان میروم، اما آنجا شغلی نیست. شرایط برای رفتنم به آمریکا هم هست اما من دقیقهای خوشحالم که بلندگوی هواپیما بگوید هماکنون در آسمان ایران هستیم. خانواده من ماندهاند اما خواهر، برادر، پدر و مادرم همه آمریکا و استرالیا هستند. برای افراد مسن که احتیاج به نگهداری و پرستاری دارند، خوب است اما جوانها فکر میکنند حلوا پخش میکنند. آنجا دردسر بیشتری دارد.» اما همه مثل آقایالوندیان فکر نمیکنند. کارلو جوانی که رستورانی را در مجیدیهجنوبی میگرداند، اعتقاد دارد: «اگر ارمنستان کار بود یکلحظه هم صبر نمیکردم. آنجا حس خوبی دارم که همه همزبانم هستند و کشور توریستی و خیلی قشنگی است.
اما آنجا مافیا نمیگذارد کسی غیر از خودشان کار کند. آمریکا برای پیرها خوب است؛ حقوق بازنشستگیمیدهند و به جوانها نیز برای درسخواندن حقوق میدهند، اما من اگر به آمریکا بروم باید از صفر شروع کنم.» بعد با لهجه ارمنی ملایمی با خنده اضافه میکند میخواهید مارو بیرون کنید؟! و بلافاصله به من اطمینان میدهد این فقط شوخی بوده. کارلو در مدرسه مخصوص ارامنه درس خوانده و حالا نیمی از همکلاسیهایش خارج از ایران هستند که با هم از طریق وایبر ارتباط دارند و راضی هم هستند.
نمیداند چقدر از ارمنیهای نارمک و مجیدیه رفتهاند، اما مثالی میزند: «تا همین چهارسال پیش تابستانها که بازیهای ورزشی ارامنه در ورزشگاه آرارات اطراف ونک برگزار میشد تا ته کوچه برای بلیتخریدن صف بود، اما حالا خبری از آن صفها نیست.» آرارات باشگاهی که در دهه۶٠ بعد از پرسپولیس و استقلال سومین تیم پرطرفدار فوتبال پایتخت بود و در سالهای بعد با پرهزینهشدن تیمداری در فوتبال و کاهش جمعیت منحل شد تا جایی که زمانی نشریه تماشاگر این تیم را «مرحومآراراتیان» نامید. امسال تشکیل دوباره و موفقیت این تیم در باشگاههای تهران، هدیه کریسمسی برای ارامنه بود.
از جمعیت اقلیت ارمنی آمار دقیقی در دست نیست. در سهسرشماری اخیر کشور ارمنیها، آسوریها و سایر مسیحیان از هم تفکیک نشدهاند. طبق همین سرشماریها در سال١٣۴۵ جمعیت کل مسیحیان کشور ١۴٩هزارنفر بوده که در سال٨۵ با وجود افزایش بیش از دوبرابری جمعیت کشور به ١٠٩هزارنفر رسیده است. اما موج مهاجرتها تازه بعد از این سال شدت میگیرد. کارن خانلری نماینده ارامنه تهران و شمال کشور گفته است تعداد جمعیت ارمنیهای کشور کاهش مییابد و در حال حاضر این جامعه حدود ۶٠،٧٠هزارنفر جمعیت دارد.
در حالی که جامعه ارمنی ایران در دهه۶٠، ١٨٠هزارنفر جمعیت داشت. خانلری دلیل این مهاجرتها را شرایط اقتصادی ایران و تحریمها میداند و نه دلایل سیاسی. اما تخمینهای دیگر حکایت از اعدادی کمتر دارند؛ اعدادی بین ٣٠ تا ۴٠هزارنفر. به هرصورت با وجود نبودن آمار دقیق، نشانههایی مثل آگهیهای فروش لوازم منزل در مجیدیه، نارمک و بهجتآباد و کاهش تعداد دانشآموزان مدارس ارمنی از ١٠هزارنفر به سههزارنفر و تعطیلی بعضی مدرسهها و ادغام بعضی دیگر، خبر از میزان بالای مهاجرتها میدهند.
یکی از دلایل شتابگرفتن مهاجرت تسهیل شرایط مهاجرت از طریق سازمانهای کمک به مهاجرت اقلیتها مثل «هایاس» است؛ مهاجرتی که تنها با پرداخت سههزاردلار به ازای هرنفر و یکسال انتظار ممکن میشود. بعد از ثبتنام و انتظاری حدودا یکساله برای پذیرش، به وین میروند و انتظار در آنجا بین دو تا ششماه طول میکشد. هزینههای زندگی در وین از همان سههزاردلار تامین میشود و احتمال پذیرش درخواست تقریبا حتمی است. شرایط مهاجرت چنان آسان است که آنها که نمیروند باید دلایل خودشان را توضیح دهند.
اما خیلیها هم ماندن در ایران را انتخاب کردهاند. صافاریان سردبیر مجله هویس این سوال را که چرا گزینه مهاجرت را انتخاب نکرده، اینطور پاسخ میدهد: «من همه خانوادهام رفتهاند. خواهر، برادر، پدرم و یکی از پسرهام. مادرم در گلندل از دنیا رفت، همچنین خواهر و برادرخانمم. فقط دوتا از عموزادهها ایران هستند که آنها هم این آخرین سالنویی است که پیش ما خواهند بود. اما سن من برای رفتن نامناسب است. هرمهاجرتی پنجسال زمان برای جاافتادن نیاز دارد که در سن من به معنی کاتکردن زندگی اجتماعی فعال خواهد بود. بهعلاوه، من چندان ناراضی نیستم!» «حرفه من فیلم و سینما و به زبان وابسته است. من دوبار گلندل رفتهام و دفعه اول که چندماه قبل از ١١سپتامبر بود، شرایط را برای رفتن بررسی کردم. مقایسه کردم دیدم دوستان مشابه من دارند در جایی درجهدومتر کار میکنند. در ایران زندگی و اخبار ارمنستان را دنبال میکردند و ایرانیهای آنجا زندگی ایران را دنبال میکنند. دیدم اگر بخواهم فکر ایران باشم، همینجا بمانم بهتر است.»
به واراند عیسایانس و دوستش در ١۶متری اول (خیابان شهیدهمایی) وقتی برمیخورم که دارند ارمنی حرف میزنند و میخندند. لهجه ارمنی دارند، ١٩ساله هستند اما پختهتر از سنشان صحبت میکنند. اینجا در ١۶متری، کمتر مغازهای میتوان دید که کاج و وسایل تزیینی کریسمس در ویترینش نگذاشته باشد و خیلی هم بیشتر از مجیدیه به زبان ارمنی صحبت میشود.
واراند قصد مهاجرت ندارد اما دوستش بدش نمیآید برای ادامه تحصیل برود و البته برگردد. میگویند هیچجا برای پولدرآوردن بهتر از ایران نیست و آنهایی که رفتهاند یا پولدار بودند یا بلد نبودند درست زندگی کنند. از یکی از اقوامشان مثال میزنند که اینجا کار نمیکرد و حالا در آمریکا بیشتر از ١٢ساعت در روز دارد کار میکند. واراند اعتقاد دارد هویت ارمنیشان آنجا حتی بهتر از ایران حفظ میشود چون در گلندل همه ارمنی هستند و در خیابانها به همین زبان حرف میزنند اما دوستش فکر میکند چون جامعه آمریکا بزرگتر است، همه در جامعه حل میشوند و این مساله برای بقیه ایرانیها و حتی چینیها هم همینطور است و جمعبودن در گلندل باعث میشود مهاجرها انگلیسی یاد نگیرند و پیشرفت نکنند.
در کتابفروشی رافی یکی از قدیمیهای محل میگوید نسلسیزدهم از زمان ورود ارامنه به ایران در زمان شاهعباس است: «البته ارامنه از ساکنان قدیمی آذربایجان و از قدیمیترین اقوام در امپراتوری ایران بودهاند. ما با ایرانیها همنژادیم و آریایی هستیم. مذهبمان فرق میکند. ارمنیها اولین قومی بودند که مسیحی شدند ایرانیها مردمان خوبیاند و همیشه رابطه ما خوب بوده. ارمنیها هم خدمات زیادی در این کشور داشتهاند. اولین کسانی بودند که صنعت چاپ را وارد کشور کردند و از پایهگذاران تئاتر و سینما در کشورند. فکر نمیکنیم اینجا وطن ما نیست.
توی داستان نسلکشی، ایرانیها کمک زیادی کردند و ما این کمک را فراموش نمیکنیم. هویت ارمنی ما اینجا در ١۶متری بیشتر حفظ میشود. آنهایی هم که رفتهاند، پشیمانند. هایاس آنها را گول زده.» حین صحبتهای او خانمی از مشتریان کتابفروشی میگوید «ایآقا کدوم ارامنه؟ همه رفتند کسی نمانده.»
سابقه حضور ارامنه در تهران به سال١١۵٨ هجریقمری برمیگردد. اولین ارامنه شهر به دلیل سختگیریهای نادرشاه از جلفای اصفهان به تهران مراجعت کردند و در حدود دروازه شاهعبدالعظیم ساکن شدند. در زمان کریمخانزند اولین کلیسای خود به نام تادئوسمقدس را در نزدیکی چهارراه مولوی کنونی بنا کردند. وضعیت خوب زندگی ارمنیها باعث مهاجرت آنها از همه نقاط به تهران شد. اما آنچه این روند را شدت بخشید و محلات ارمنینشین را به وجود آورد، برنامه «نرگاقت» بود. بعد از جنگجهانیدوم و بهدنبال کاهش جمعیت ارمنستان به دلیل جنگ، دولت شوروی برنامه مهاجرت دستهجمعی ارامنه به ارمنستان را در دستور کار قرار داد.
بسیاری از روستاهای ارمنی از سکنه خالی شد و همه برای نامنویسی در نرگاقت به تهران آمدند و بهصورت موقت در نواحی آن زمان خارج از شهر مثل نارمک، بهجتآباد، مجیدیه و زرکش اسکان داده شدند. اما در ١٩۴٧ دولت شوروی مهاجرت را متوقف کرد و ارمنیهایی که خانه و کاشانهشان را فروخته بودند، در تهران ماندگار شدند. زمینهایی بین ١۶متریاول و دوم و در نارمک و بهجتآباد به آنها واگذار شد و این محلات شکل گرفت؛ محلاتی که حالا کمتر از قبل بافت ارمنی دارند. هوویک میناسیان عضو شورای محله مجیدیه دورنمای آینده محله را بد توصیف میکند. «تعداد دانشآموزان مدارس کم شده. ارمنیها نگران آینده کاری خود هستند. استخدامی که در بین نیست و از آن طرف امتیازات خوبی برای مهاجرت میدهند. .
اوایل باید کاری میشد نه حالا که خانوادهها زخمی شدهاند و از هرخانواده تعدادی رفتهاند.» میناسیان در صحبتهایش به نبودن امکان استخدام برای ارمنیها و عدم امکان پیشرفت کاری اشاره میکند. با این حال معتقد است: «ارامنه آنقدر وطنپرستند که هنوز هرجا هستند به فکر ایرانند و اگر اوضاع به روال مثبت برگردد، دقیقهشماری میکنند که برگردند.»
در طول تاریخ این چندقرن، چندینموج مهاجرت ارمنیها به ایران یا از ایران وجود داشته است. شاهعباس صفوی ارامنه اکثرا صنعتگر جلفا را به اصفهان کوچ داد، بعد از قرارداد ترکمنچای بسیاری از ارامنه آذربایجان به سودای زندگی در کشور مسیحی به آنسوی مرز مهاجرت کردند و در جریان نسلکشی ارامنه در عثمانی خیلی از آنها به ایران پناه آوردند. با این وجود، رابطه بین جامعه ارمنی و کشور ایران همواره رابطهای مثبت بوده و هردوطرف از زندگی در کنار یکدیگر رضایت داشتهاند. آیا کریسمس سال بعد هم همه ارمنیها کنار ما خواهند بود؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.