ترجمه و تلخیص از کتاب / Rise and Kill First تاریخچه عملیات‌های موساد

مئیر داگان مدیر وقت موساد سالیان بدنبال شکار عماد مغنیه مسئول شاخه عملیاتی حزب الله لبنان و نفر شماره ۲ این سازمان بود. نزدیک به ۳۰ سال موساد روی طرح ترور او کار می کرد.

داگان در مورد او گفته بود :«عماد مغنیه برای حزب الله تلفیقی از وزیر دفاع و رئیس ستاد است. حسن نصرالله یک رهبر سیاسی است و شناختی در عملیاتهای نظامی ندارد. اما کسی که در امور عملیاتی با سوریه و ایران همکاری می کند و طرح ها را به پیش می برد عماد مغنیه است.»

عماد مغنیه در صدر لیست مظنونین ۴۲ کشور برای دستگیری قرار داشت. دهها کشور و از جمله اف.بی.آی برای دستگیری او جایزه تعیین کرده بودند. جایزه اف.بی.آی ۲۵ میلیون دلار بود. در دهه ۸۰ در لبنان عماد مغنیه طی عملیاتی با ماشین انفجاری صدها آمریکایی را کشته و عملیات ربایش و شکنجه تعدادی از مقامات رده بالای ارتش آمریکا را هدایت و فرماندهی کرده بود.

مشکل اینجا بود که هیچکس نمی توانست ردی از عماد مغنیه پیدا کند. او بخوبی می دانست که سرویس های اطلاعاتی بدنبال ردیابی او هستند و بهمین خاطر از مدارک جعلی حتی داخل لبنان استفاده میکرد و حلقه ارتباطاتش محدود به تعداد بسیار کمی از افراد مورد اعتماد و خانواده اش می شد و اقدامات متعددی جهت امنیت ارتباطاتش برقرار بود.

اما در ژوئیه ۲۰۰۴ پس از آنکه یکی از فرماندهان ارشد حزب الله به نام غالب عوالی کشته شد، حزب الله لبنان مراسم سوگواری بزرگی برای او برگزار کرد. این برنامه به همراه فیلم ها و تصاویرش به طور علنی پخش شد.

در فیلم این مراسم که بدست موساد هم رسید، تمامی جزییات بررسی شد. افسران موساد تک به تک افراد شرکت کننده در این مراسم و مکان آن و سایر امور را بدقت در واحد ۸۲۰۰ موساد که متخصص این امور بودند، ارزیابی کردند.

در نیمه شب در پایگاه مرکزی موساد زمانی که همه به مانیتورها و فیلم مراسم مجددا نگاه می کردند یکی از ماموران واحد ۸۲۰۰ به ناگهان فریاد کشید: «ایناهاش. این خود موریس است! (موریس نام مستعار عماد مغنیه در موساد بود.)»

روزهای بعد چرخنده های اطلاعاتی موساد به حرکت افتاد. ایده های مختلفی روی میز بود. از جمله اینکه فیلمبردار مراسم را به صورت مخفیانه استخدام کنند ‌یا اینکه از طریق ایجاد یک شرکت پوششی فروش تجهیزات کامپیوتری بتوانند طعمه ای بر سر راه فیلمبردار قرار بدهند که وی با خرید یک دستگاه کامپیوتری فریب خورده و هنگامی که به عماد مغنیه نزدیک میشود موساد همان دستگاه را از قبل بمبگذاری کرده و منفجر کنند.

مئیر داگان مدیر وقت موساد تمامی طرح ها را منتفی کرد. وی به کارکنانش گفت:«نگران نباشید. عجله نکنید. زمانش خواهد رسید!»

راهگشایی در طرح شکار عماد مغنیه از طریق همکاری گسترده و تحقیقات جامعی که بین سازمان AMAN به رهبری آرون زیوی فرکاش و موساد به مدیریت داگان صورت گرفته بود، بدست آمد.

AMAN  در حقیقت همان سازمان اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل بود که یک واحد عملیاتی مستقل و قوی داشت.

اما همکاری این دو ارگان چگونه بود؟

 signals intelligence (SIGINT) یک واحد اطلاعاتی از  AMANاست که در حال حاضر به واحد ۸۲۰۰ نیز شناخته می شود. این واحد اطلاعاتی متخصص کشف ارتباطات و شناسایی و ردیابی است.

(HUMINT) Human intelligence یک شبکه عظیم نیروی انسانی و اطلاعاتی موساد است که از بدو تأسیس همیشه به کار گرفته می شد و متخصص شناسایی در صحنه و امور عملیاتی هستند.

برای شکار عماد مغنیه AMAN و موساد تصمیم به تلفیق این دو واحد می گیرند و واحدی به نام (HUGINT)را تأسیس می کنند.

یکی از مهره‌های کلیدی HUGINT یوسی کوهن Yossi Cohenمدیر ارشد موساد بود. وی بخاطر خوش‌تیپ بودن به «مدل» مشهور بود. در سال ۲۰۰۲ کوهن به سمت مدیر واحد عملیاتی برای استخدام نیروهای جدید منصوب شد.

کوهن مشهور بود که یکی از باهوشترین افراد برای استخدام نخبگان برای نفوذ است. در تاریخچه موساد کمتر کسی توانسته بود زیر نظر وی به درون حزب الله و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی نفوذ کرده و از میانشان عامل نفوذی استخدام کند!

به یمن شغلهای پوششی در زمینه تجارت در اروپا وی توانسته بود شبکه ای عظیم از نیروی انسانی بهمراه تکنولوژی پیشرفته برای  HUGINT فراهم کند.

در سال ۲۰۰۴ مئیر داگان تصمیم گرفت یوسی کوهن را مسئول بخش عملیات ایران در موساد منصوب کند. به لطف واحد ۸۲۰۰ و ماموران کوهن، آنها توانستند به بخشی از سیستم های ارتباطات دولتی ایران رخنه کرده و از این طریق اطلاعات هنگفتی مربوط به ارتباطات نیروهای افراطی منطقه بدست آوردند.

از همین طریق اطلاعات بیشتری در مورد مغنیه بدست آمد. سرنخ ترددها و نامه‌ها و پیامها و همچنین تماس های تلفنی کم کم از اطراف وی سرجمع می شد.

موساد دریافت که عماد مغنیه عمده دیدارهایش را در دمشق و تحت حفاظت نیروهای امنیتی سوری انجام می دهد. پس از پیروزی حزب الله در جنگ ۲۰۰۶ عماد مغنیه گمان میکرد که اسرائیل تلاشهایش برای قتل حسن نصرالله و خودش را افزایش خواهد داد.

از اینرو یک حلقه بشدت حفاظتی برای نصرالله به کار گرفت و توصیه کرد که هیچ گاه در هیچ جایی به صورت زنده حضور پیدا نکند و از آن تاریخ حسن نصرالله تمامی برنامه هایش از تلویزیون پخش می شد و گفته میشود که وی در سنگرهای بتونی فرماندهی حزب الله در ضاحیه بیروت در بخش های مختلف جابجا می شود.

کمتر کسی حتی از نیروهای حزب الله می دانستند که عماد مغنیه به کجا می رود و چه کسی همراهش هست و محل اقامتش در دمشق کجاست. با این حال موساد تصمیم گرفت یک مامور را به داخل حلقه نزدیک ژنرال سلیمانی (افسر ارشد اطلاعاتی بشار اسد) اعزام کند و رد عماد مغنیه را نه در بیروت بلکه در دمشق پیدا کنند.

دمشق در کنار تهران یکی از خطرناکترین محلها برای عملیات موساد به شمار می رفت. مشخص بود که برای شناسایی و ردیابی عماد مغنیه تردد ماموران متعهدد موساد به سوریه باید در دستور کار قرار میگرفت تا فرآیند عملیات تکمیل گردد اما مشکل دیگر پوشش لازم برای این کار بود.

بخاطر حساسیت بالای اطلاعاتی داگان تصمیم گرفته بود که به طور خاص در این عملیات مطلقا از مخبرین و مامورین عرب استفاده ای نشود.

از اینرو داگان تصمیم گرفت بخاطر دقت و اهمیت عملیات مجددا از سیا کمک بگیرد و سراغ مایکل هایدن رئیس CIA رفت.

مشکل سیا این بود که تحت قانون ۱۲۳۳۳ اجازه ای برای شرکت و انجام عملیات ترور خارجی نداشت. آمریکا به طور قانونمند در ترور هیچ شخصی در کشوری خارجی که آمریکا با آن در جنگ نبوده و درگیری مسلحانه با هم نداشتند، شرکت نمی کرد.

در نهایت مشاور حقوقی سیا به راه حلی رسید. وی استدلال کرد که برای ترور عماد مغنیه از قانون دفاع از خود استفاده می کنیم. چون مغنیه نیروهایش را از سوریه به عراق جهت عملیات های تروریستی علیه نیروهای آمریکایی اعزام می کند بنابراین قتل او مشروع و قانونی است.

جرج بوش کمک های لازم را به داگان تصویب کرد و در نهایت ۳ شرط برای اسرائیل گذاشت: تمامی اقدامات و کمک ها مخفی بماند و فقط شخص عماد مغنیه کشته شود و هیچ آمریکایی در عملیات قتل شرکت نخواهد کرد!

اهود اولمرت نخست وزیر وقت اسرائیل شخصا تضمین ها را برای بوش فرستاد و تا سالیان بعد هم مایکل هایدن هرگز به کمک های سیا برای عملیات قتل مغنیه اعتراف نکرد.

آمریکا دارای یک سفارت فعال در آنزمان در دمشق بود. تجار آمریکایی می توانستند آزادانه به سوریه تردد کنند. این یک امکان عالی برای آژانس امنیت ملی و سیا بود که بتوانند نیروهایشان را در پوشش مختلف برای ماموریت به دمشق اعزام کنند.

یکی از فرماندهان اطلاعاتی وقت گفته است:« این یک عملیات پیچیده چند وجهی بود با منابع بسیار هنگفت از طرف اسرائیل و آمریکا. تا آنجا که من می دانم این عملیات پرهزینه ترین عملیات برای حذف یک سوژه تا آنزمان بود!»

با کمک نیروهای اطلاعاتی آمریکا بالاخره عماد مغنیه ردیابی شد. آنها دریافتند که وی اغلب با نزدیکانش در تأسیسات اطلاعاتی و خانه های امن ملاقات می کند.  این خانه ها هم توسط نیروهای سوری به شدت محافظت می شد. گاردها بشدت مسلح و به صورت شبانه روزی گشت میدادند.

افسران اطلاعاتی سیا و موساد همچنین دریافتند که عماد مغنیه معمولا برای ملاقات ۳ زن جوان جهت برقراری روابط جنسی می رود! و مغنیه هرگز در این ترددات هیچ بادیگاردی با خودش به خانه های این ۳ زن نمی برد!

این یک حفره امنیتی بزرگ بود. شکار در بهترین نقطه بود…

اما موساد برای عملیات با مشکل مواجه بود. چون به طرف آمریکایی قول داده بود که فقط شخص مغنیه را از بین ببرد و اگر وارد هر خانه ای از این ۳ زن می شدند شاید کنترل از دستشان خارج می شد و منجر به تلفات دیگری میگردید.

طراحان موساد به یک راه حل رسیدند. مغنیه را در مسیر تردد از یک مکان به مکان دیگری مورد هدف قرار دهند. اما از آنجا که مغنیه از مسیرهای مختلفی استفاده میکرد نمی شد پیش بینی کرد که در نهایت کدام مسیر بهترین است. ضمن اینکه تیم عملیاتی باید طرح خروج هم می داشت و اگر راهها و فرودگاهها بسته میشد، جانشان در خطر می بود.

مئیر داگان ماهها طرحهای مختلف را رد می کرد. در نهایت در نوامبر ۲۰۰۷ رئیس بخش تکنولوژی موساد پیشنهادی روی میز آورد. بمب کنترل از راه دور! این بمب طوری ساخته میشود که فقط شخص مغنیه را بکشد و به تیم عملیاتی هم فرصت کافی برای فرار از صحنه را می داد.

داگان هنوز تردید داشت.

ایده بخش تکنولوژی موساد این بود که کشتن مغنیه در خیابانهای دمشق ممکن نیست اما می توان به گونه ای طراحی کرد که بمبی را در محلی یا جایی کار گذاشت که نزدیک مغنیه باشد.

مثلا یک تلفن مشابه عملیات قتل یحیی عیاش(مهندس) که در سال ۱۹۹۵ کشته شد.

اما این طرح هم رد شد چون مغنیه مستمر تلفن ها و وسایلش را عوض میکرد.

تنها وسیله ای که عماد مغنیه به طور ثابت استفاده میکرد ماشین او بود. یک میتسوبیشی SUV نقره ای رنگ لوکس Pajero .

موساد در اثر ماهها شناسایی دریافته بود که مغنیه و بادیگاردهایش به طور منظم داخل و زیر ماشین را بدقت چک و بازرسی می کنند. اما فقط یکجا بود که آنها چک نمی کردند: محل تایر زاپاس میتسوبیشی که در پشت درب عقب به صورت عمودی بسته میشد.

با کمک آمریکایی ها بمب تکنیکی لازم به داخل دمشق قاچاق شد. همچنین یک پوشش تایر یدکی مشابه خودروی عماد مغنیه هم وارد شد.

در ژانویه ۲۰۰۸ پس از ماهها جمع آوری اطلاعات بالاخره ماموران موساد زمانی که عماد مغنیه به سراغ یکی از معشوقه های جوانش در دمشق رفته بود، به خودروی او نزدیک شدند. آنها قاب لاستیک زاپاس ماشین او را برداشتند و با قاب جدیدی که بمبگذاری شده بود جابجا کردند!

همچنین تعداد زیادی دوربین ها و حسگرهای ریز در اطراف خودرو کار گذاشتند که بتوانند تا قبل از چکاندن ماشه اطراف ماشین را زیر نظر داشته باشند.

تقریبا ۳۲ بار فرصت انفجار بدست آمد اما هربار در ثانیه آخر عملیات منتفی می شد چون یا کسی همراه مغنیه بود یا کسی نزدیک به او.

در روز ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ ماموران موساد در صفحات مانیتور خود دیدند که یک فرد دیگری به همراه عماد مغنیه به خودرویش نزدیک میشود. او «قاسم سلیمانی» بود! فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و هدف شماره ۱ اسرائیل.

حالا او هم کنار عماد مغنیه ایستاده بود. اتاق جنگ موساد به تحرک افتاد. آنها باید به داگان اطلاع می دادند. داگان در آنزمان در خانه اش نشسته و عزادار مرگ مادرش بود که ۲ روز پیش درگذشته بود. داگان خبردار شد و فورا به اهود اولمرت اطلاع داد. اما اولمرت این عملیات را تایید نکرد و گفت که من به آمریکایی ها قول دادم که فقط عماد مغنیه را بکشیم. فقط ۱ نفر.

همان روز در ساعت ۸ و نیم شب عماد مغنیه وارد یک خانه امن در کفر سوسا در نزدیکی دمشق شد. آنجا ملاقاتی با سران حزب الله و احتمالا قاسم سلیمانی داشت. پس از آن در ساعت ۱۰ و ۴۵ دقیقه از ساختمان خارج شد و به سمت پارکینگ محل خودرویش رفت. اینبار تنها و بدون محافظ.

هنگامی که نزدیک ماشینش شد، درست زمانیکه می خواست درب خودرو را باز کند، فرمان عملیات صادر شد…عماد مغنیه شبح ۳۰ ساله ای که سوژه موساد بود بالاخره از لیست حذف شد.

گفته می شود که از روز ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ تا کنون هنوز کسی نتوانسته در حوزه عملیاتی جایگزین عماد مغنیه برای حزب الله لبنان باشد و او کماکان بلاجانشین مانده است…

 

از: مظاهر کلبی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)