همباشی درادبیات رسمی ایرانیان
چندی پیش مقالهای پیرامون همباشی خارج ازازدواج رسمی درایران، به نام «ازدواج سفید یک معضل یا یک ضررورت اجتماعی» نوشته بودم. پیش ازاین نوشته نام ازدواج سفید، نامی بیگانه برای همباشی درادبیات رسمی ایرانیان بود و بیشتر ایرانیان برای روابط همزیستی بین مردان و زنان، با عباراتی چون ازدواج رسمی، ازدواج موقت، ازدواج صوری، صیغه وچند همسریی مردان آشنایی داشتند. امروزه، ازدواج سفید در سطوح مختلف جامعه برای بسیاری نامی آشنا است. نخستین بار، هنگام پژوهش پیرامون روابط بین دختران و پسران جوان در ایران، با نام ازدواج سفید، آشنایی یافتم. سبک همباشی در ازدواج سفید و نام آن از چند منظر، سوژهی جالبی برای مطالعه بود. چرا این نوع همزیستی که در تضاد با قانون وشرع است، در کشوری مانند ایران ظهور پیدا میکند. چرا با وجود ممانعتهای اجتماعی و حقوقی درجامعهی ایران، افراد، همباشی خارج ازازدواج رسمی را برمیگزینند؟ چرا این نوع همباشی «ازدواج سفید» نامیده میشود؟
من درآن مقاله به تفاوتهای ازدواج سفید با صیغه وازدواج رسمی وهمزمان به تشابه آنها پرداخته بودم. مقاله، مکانیزمهای تأثیرگذاری که میتوانست باعث تحول خانواده وهمزیستی باشد را پرتوافکنی کرده بود. درآنجا اشاره شده بود که، تغییرات وتحولات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی وتغییرشرایط اجتماعی زنان، علتهای مهمی هستند، که شکل همباشی وخانواده را متحول کردهاند. واین تغییرات، تغییراتی متاثراز فرهنگ و «یا گرایشهای فکری روشنفکرانهی اروپامدارانه و تسلط زنان طبقهی متوسط ومرفه غربی برتفکرات فمینیستی وهمچنین شیفتگی ونسخه برداری روشنفکران شرقی ازمفاهیمغربی وغیربومی و پروژهای فمینیستی و سیاسی» نبوده و برای خواست ومیل آگاهانه افراد پدید نیامدهاند. به عبارتی دیگر، تغییرات درهمباشی، همانند تحولات وتغییرات درپدیدههای دیگراجتماعی، تحت تاثیرونتیجهی تغییرشرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نیازومیل متقابل امروزهی افراد در جامعهی شهری ایران است.
مقاله درعین حال تلاش کردهبود، روابط وهنجارهای نابرابریی جنسییتی که تحت تأثیرشرایط نابرابراجتماعی، فرهنگی، سیاسی واقتصادی، درازدواج سفید حفظ و بازآفرینی میشوند را پرتو افکنی کند. درآن نوشته تأکید شده بود که، ازدواج سفید برابربا آزادیی جنسی نیست وبا ازدواج موقت یا صیغه بسیارمتفاوت است. همچنان به این مسئله پرداخته شده بود که، صیغه، اصولن برمبنای تمایلات، میل جنسی، و اقتدار اقتصادی مردان استوار شده است. در حالی که، همباشی درازدواج سفید سکسمحور نیست. و بیشتر بر اساس یک نوع تمایل، اختیار و دوستی متقابل است که کمتر قوانین و چهارچوبهای دستوپاگیر ازدواج سنتی را دارد. در آن نوشته همچنان تاکید شده بود، با وجود تفاوتها بین همباشی در ازدواج سفید و ازدواج رسمی، بسیاری ازمناسبات و روابط درازدواج سفید، مانند ازدواج سنتی است. پرداختن به تمایز بین ازدواج سفید، صیغه وازدواج سنتی مهم است. زیرا، گفتگو پیرامون تغییروتفاوت بین ازدواج سفید و دیگرهمباشیها، میتواند، باعث رشد انتظارات غیرواقعی و یا برداشتهای ناروشن و یا رومانتیزه کردن آن شود. بطور مثال در بسیاری از گفتگوها ومقالهها، ازدواج سفید به سبب تفاوتهایی که با ازدواج سنتی دارد، کاملأ متفاوت ازدیگر همزیستیها درایران نشان داده میشود. در حالی که بطور واقعی ازدواج سفید تفاوت زیادی با دیگر همزیستیها ندارد.
در این همباشی همانند ازدواج سنتی، زن و مرد به هم وابستگی و تعهد عاطفی واخلاقی دارند، افراد دارای فرزند میشوند، با هم شراکت مالی میکنند، با هم خانه ویا ماشین میخرند. درعین حال درازدواج سفید هم خشونت وشکایات زنان جوان از دوست پسرشان که با او زیریک سقف زندگی میکنند دیده میشود. درازدواج سفید مسئولیت یگانه کارخانگیی زنان و نقش مادرانهی آنها وکنترل و قدرت مردانه همچنان وجود دارد. اما، تفاوت ازدواج سفید وازدواج سنتی درآن است که آسانترمی توانند ازهم جدا شوند وتعهد قانونی برای تداوم زندگی وجود ندارد. میتوان بدین صورت بیان کرد که ازدواج سفید، بیشتر، به صورت راهکار جدید وپاسخی برای نیازهای اجتماعی، درجامعهی شهری بوجود آمده است. و پتانسیلی دردرون خود دارد، که توانسته است تا حدودی روابط خانوادگی سنتی را به حاشیه براند. نمونهی این پتانسیلها، نقش و رای زنان به عنوان یک آکتوردراین همباشی وقدرت انتخاب مرد و زن درماندن یا ترک همزیستی است. قابل ذکراست که، ضرورتاً، تغییردریک فرایند اجتماعی، سبب دگرگونی وتغییردرهمهی ساختارهای آن پدیده نخواهد شد در نتیجه، نمیتوان انتظارداشت که برابری جنسییتی لزومن درازدواج سفید وجود دارد وازهمهی ساختارهای مردسالارانه بری است.
نوشته بالا، چکیده کوتاهی از چگونگی پژوهش در باب ازدواج سفید است. عمومن، هر پژوهشی درپی پاسخ به سـؤالی هدفدار است. بطور مثال وقتی هدف پژوهش، ازدواج سفید درایران است، پژوهشگر درپی یافتن پاسخ به سـؤال و چراییی آن پدیده است. اما، آیا یک محقق میتواند ارزشها ونظرشخصی ویا پاسخی ازپیش تعیین شده وجانبدارانه در باب موضوع پژوهش داشته باشد؟ پاسخ به این سوال میتواند متفاوت باشد. آقای پیمان نعیمی در نوشته خویش دربرخورد با مقالهی من «ازدواج سفید یک معضل یا یک ضررورت اجتماعی» از زاویههای مختلفی، به سایه روشنهای ازدواج سفید پرداخته است. ایشان درنوشتهی خویش «ازمقاله من انتقاد کرده وآن را جانبدارانه قلمداد میکند. ایشان مطرح میکند» عدم درنظرگرفتن شرایط معیشتی اقتصادی اکثریت زنان که متعلق به بخشهای کم درآمد جامعه هستند و بیتوجهی به عوامل نهادینه شده فرهنگی روحی زنان و دختران جوان، جانبداران نظریه ازدواج سفید را بدون پشتوانه تئوریک به کلیت گرایی و نسخه برداری میکشاند. درعینیت، شرایط عمومی اقتصادی و فرهنگی روحی زنان درازدواج سفید همانند زنانی است که در ازدواج موقت صیغه هستد «. ایشان درادامهی انتقاد خویش بیان میدارند که «عوامل مبهم ذهنی مانند گرایشات آزادی خواهانه و لیبرالی دررابطهی همزیستی وداشتن اعتباراجتماعی زنان در ازدواج سفید نمیتوانند عنییت مشترک بنیادی دررابطهی زنان و مردان درازدواج سفید و صیغه را پردهپوشی کنند».
در اینجا لازم است توجه شود، پرداختن به انتقاد بالا به معنی پاسخ به ان نیست، بلکه بررسی بیشتر مسائل اجتماعی بصورت علمی، تخصصی موردنظرم میباشد. اما دراینجا سؤال بسیارمهمی زمینهی بروزدارد وآنجایگاه وتفاوت یک فعال سیاسی با پژوهشگراجتماعی است. آیا مسئولیت و کاراین دوکاراکتر یکی است؟ آیا، تفکیک وروشن سازی وباز کاوی و نقد وبررسی این دومفهوم میتواند به تقسیم کارمفیدی درعرصهی کاراجتماعی منجرشود؟
این تأمل لازم است زیرا، مسئلهی عمده نزد یک فعال سیاسی و اجتماعی، وجود هدف، ایدئولوژی، خواست مشخص سیاسی واجتماعی، داشتن دیدگاه وایده برای حل وتغییرمشکلات جامعه میتواند باشد. کانون توجه ومطالعهی فلسفی و اجتماعی یک فعال سیاسی عمومن، بررسی جامعه سازمان یافته انسانی توسط آرمان، هدف و ارزوهای خویش است. تحلیل سیاسی به فعال سیاسی این کمک را میکند تا جهانی را که در آن زندگی میکند بهتربشناسد. اما، منظور وشکل کار یک پژوهشگر بسیار متفاوت ازیک فعال سیاسی است. پژوهشهای علمى اصولن، درپی حدس وگمان، برای کشف فرضیهای آغاز میگردد. نخست، محقق یک یا چند فرضیه را صورتبندى نموده وازمیان انها مهمترین آنها را جهت شروع تحقیق انتخاب میکند. و در ادامه پیرامون موضوع پژوهش به تحقیق و جستجو میپردازد. کار پژوهش و تحقیقات علمى تلاشى براى معلوم کردن مجهول یا چراییهای یک پدیده و یا یک فرایند اجتماعی است. البته مجهول ممکن است ماهیت یک پدیده و یا تغییر و تحولات اجتماعی آن نیز باشد. این مجهولات میتوانند مربوط به گذشته، حال یا آینده بوده و محقق میتواند برای بررسی علمى تغییرو تحولات اجتماعی پدیدهها روشهای مختلف تحقیق را مورد استفاده قرار دهد.
در ادامه برای پرداختن به تفاوت یک فعال سیاسی با پژوهشگراجتماعی لازم است از نگاه پدیدارشناسی هر یک از مفاهیم تغییروتحول که به نوعی بیانگرتغییرند ومیتوانند دارای معنا و مفهوم ارزشیی خاصی باشند مورد بررسی قرار گیرند. قابل توجه است که، این مفاهیم دارای ارزش و معنای ثابتی نیستند و پتانسیل تغییر درخود را نیزدارا میباشند. به عبارتی، ارزشهای این مفاهیم بسته به زمان و مکان میتوانند تغییر کنند.
مفهوم تحول اجتماعی درابتدا توسط اوگبورن (Ogburn) وارد گفتمان جامعهشناسى شد تا جانشین مفاهیمی نظیر پیشرفت وتکامل وتوسعه شود. زیراهریک از این مفاهیم دارای بارارزشی متفاوتی هستند. بطورمثال، نوع بیان مفهوم تغییرات وتحولات اجتماعى، بیانگرروش و نگاه خاص تحلیلگراست. بسیاری از پژوهشگران علوم اجتماعی معتقدند، تغییراجتماعی دارای مفهومی غیراز تحول اجتماعی است. بدین معنا که تغییراجتماعی وتحول اجتماعی از نظر محتوا متفاوت هستند وباید ازهم تمیز داده شوند. از نظر متفکرین، تغییراجتماعی پدیدهای است قابل رؤیت که در مدت زمان کوتاه رخ میدهد. اما «تحول اجتماعی مجموعهی فرایندهائی است که در یک دورهی طولانی و دست کم طی یک یا چند نسل در یک جامعه رخ میدهد».
امروزه، شهروندان در کلان شهرهای ایران شاهد فرمهای تازه و تغییر در همزیستی ازجمله پیدایش ازدواج سفید درجامعه هستند. این تغییریک دگرگونی قابل رویت است که درطول دوره کوتاهی رخ داده است. این تغییربه صورتی است که هرشخص معمولی نیزمی تواند آن را ببیند و یا آن را دنبال کند. مثلا تغییرنگاه والدین و فرزندان در باب همزیستی و عشق رامیتوان نام برد. البته این تغییرتنها درحوزه روابط خانواده گی وهمزیستی نیست. بلکه این تغییر در بسیاری از سطوح فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، اداب معاشرت، فرهنگ غذایی ونوع پوشش نیزرخ داده است. براین اساس، وجود ازدواج سفید نشانگر یک تغییراجتماعی درباب ازدواج است. بدین معنا که، حضور و وجود ازدواج سفید به عنوان یک تغییراجتماعی درباب همزیستی غیرقابل انکار است. اما، آ یا این، تغییرات کنونی درازدواج وظهوراشکال متفاوت همزیستی در جامعه ایران را میتوان یک تحول اجتماعی درحوزهی خانواده و ازدواج نامید؟
همانطوری که قبلن نیز اشاره شد، تحول اجتماعی، مجموعهای ازتغییرات هستند که در طول یک دورهی طولانی طی یک یا شاید چند نسل در یک جامعه رخ میدهد. بطورمثال میتوان آموزش دختران درمدارس و یا رانندگی زنان در ایران را نام برد. امروزه، کمترکسی در جامعه ایران است که تحصیل و را نندگی را کاری مردانه وفقط حق مردان بداند. بنابراین میتوان گفت جامعه ایران در این زمینهها دستخوش تحول شده است. کسی از مدرسه رفتن و رانندگی زنان دچار تعجب نمیشود. و در نزد بسیاری شامل نیازها و احتیاجات زندگی محسوب میشود. براساس تعریف فوق، تحول اجتماعی مجموعه فرایندهائی است که در یک مدت زمان کوتاه نمیتوان آن را ملاحظه کرد. بدین دلیل، تغییر در باب همزیستی و پیدایش ازدواج سفید، درمدت کوتاه، نمیتواند باعث تحول ازدواج در جامعه گردد. درنتیجه، زمانی میتوان از تحول اجتماعی درباب ازدواج سخن گفت که، دگر همزیستیها از جمله «ازدواج سفید» از سوی قوانین و مردم مورد مجازات ویا تحریم قرارنگیرد. وهمچنین، اشکال دیگرهمزیستی بصورت مشروع درکنار ازدواج رسمی امکان رشد وحیات داشته باشند. بنابراین، فرایند جدیدِ ازدواج سفید «درجامعهی ایران، میتواند تغییراجتماعی درهمزیستی باشد که، دردراز مدت میتواند به تحول در زمینه همزیستی منجرشود.
اما پدیده ازدواج سفید باعث بحثها وانتقادات بسیاری درایران شده است. بحثها وانتقادات نشان از دغدغه و کشمکش-های فراوانی در باب ازدواج سفید را دارند. عدهای ازمنتقدان بیان میدارند، اگرچه شاید هنوز ازدواج سفید چندان فراگیر نشده باشد اما به نظر میرسد که در آیندهای نه چندان دور به یک معضل تبدیل شود. دغدغهی آنان این است که، این نوع همباشی از یک سو باعث سست شدن بنیان خانواده و تهدیدی علیه دوام و بقای آن است. و ازسوی دیگر این همباشی عادتهای فرهنگی بد را در جامعه رواج میدهد و بدآموزی فرهنگی و نسلی به بارمی آورد. محققی نیز بیان میدارد که،» مفهوم ازدواج سفید در ایران بر پایه نظری – تئوریک مفهوم آزادی جنسی غربی بدون بررسی تاثیرات آن برزندگی اکثریت زنان کم درآمد و دختران جوان، متناسب با نیازهای زنان طبقه متوسط و مرفه و همچنین هماهنگ با امیال – خواستههای مردان در حال گسترش عمومی است «. عدهای نیز میخواهند پدیده اجتماعی همباشی ازدواج سفید را به یک گرایش سیاسی و یا خواست فمینیستی مرتبط کنند که از آن فضیلتی بسازند که رهایی وبرابری زنان را درجامعه به همراه میآورد.
در پرداختن به انتقاداتی که ازدواج سفید راعامل ازهم پاشیدن خانواده و الگوبرداری از غرب برای همزیستی میدانند، میتوان بدون پردهپوشی گفت که، بیشتر بیانات، نمایانگر نگاه غرب محوری آن منتقدان است. زیرا نگاه غرب محور فقط آن نیست که تغییرات، تحولات اجتماعی، مدرنیسم و صنعتی شدن جهان را مربوط و متعلق به غرب بدانند. آن نگاه، اصولن محور همه تحولات و تغییرات جهان را غربی قلمداد میکنند. این نوع نگاه غرب محور، مدرنیزاسیون را پدیدهای کاملن جدا و در تقابل با دیگر فرهنگها تصورمیکند. درحالی که امروزه رشد وصنعتی شدن جوامع و مدرنیزاسیون و تاثیر اجتماعی و روانی آن بر روابط و زندگی انسانها از محدودهی مرزهای جغرافیایی گذرکرده است. بطور مثال وقتی گروه گروه انسانها از روستاها برای کاروارد شهرها میشوند، وقتی کارخانهها، اتومبیل، اپارتماننشینی، سینما، موبایل، اینترنت وغیره جزو بایدهای زندگیی انسانها است، وقتی متقاضیان دانشگاها میلیونی میشود و میانگین سطح تحصیلات لیسانس است، دیگر نمیتوان تغییرات و تحولات را غربی و یا متعلق به غرب دانست. زیرا، وقتی، ابزارمدرن وارد جامعه وزندگی انسانها میشود فرهنگ و روابط مورد نیازمصرف ان ابزارنیزدرجامعه ساخته وپرداخته میشود. درنتیجه چنین تفکیکی غیر قابل انجام است.
در ادامه، منتقدانی که پژوهش در باب «ازدواج سفید» را به عنوان یک پدیده غربی مورد انتقاد قرارمیدهند و پژوهشگر را مصبب و یا دخیل در بوجود آمدن آن میدانند، در واقع تفاوت دو حوزه کارسیاسی و پژوهشی را درنظر نمیگیرند. هدف و منظور پژوهشگر در باب ازدواج سفید، نه مخالفت با ازدواج سفید بوده است و نه جانبداری از آن. یک محقق، برای ارائه یک کار علمی، نباید ارزشها و نگاهای شخصی خویش را درکارپژوهش دخالت دهد. دخالت نظرشخصی پژوهشگر به اعتبار کار علمیاش لطمه مهمی وارد میکند. پژوهشگر درپی یافتن علت و معلول ازدواج سفید دست به تحقیق زده است. و نتیجه تحقیق، هم برای محقق وهم برای دیگران مهم است. اما، محقق مسئولیتی در قبال حفظ منافع و یا تأثیری که نتیجهی تحقیق بر روی ابژهی پژوهش میگذارد، را ندارد. کار پژوهشی نمیتواند در پیدایش ویا رشد وضعف سوژهی تحقیقی تاثیر گذار باشد. کار پژوهشگر روشنسازی و بازکاویی پدیدهای است که فیالواقع درجامعه وجود دارد یا قبلأ اتفاق افتاده است. اما به عکس، یک فعال سیاسی و اجتماعی درجهت تاثیرگذاری درجامعه حرکت میکند و به حوزهی ضررو زیان پدیدههای اجتماعی وسیاسی توجه دارد.
با توجه به بحثهای بالا، هدف اصلیی این نوشته، نخست، بررسی تفاوت تحولات اجتماعی از تغییرات اجتماعی است. در ادامه، بازکاویی تفاوتهای بین کار یک پژوهشگر اجتماعی و یک فعال سیاسیی اجتماعی است. این مقاله نشان میدهد، پژوهشهای اجتماعی، به عکس دیدگاهها و ایدئولوژیهای مختلف، که جانبدارانه عمل میکنند، بیطرف است، تلاش دارد واقعیتها وپدیدههای اجتماعی را بررسی کند. واقعیتهایی که بدون دخالت پژوهشگر و یا نظریه پردازاجتماعی بوجود می-آیند و به حیات خود ادامه میدهند. به عبارتی دیگر پژوهش محصول اجتماعی است که جاری و سیال است. خود این موضوع میتواند محدود بودن کار پژوهشی را نشان دهد. و در عین حال نشان میدهد که نتیجهی کارتحقیقی، ایستا نیست و بسته به زمان و مکان میتواند دچارتغییروتحول شود. اما گرایشات اجتماعی، سیاسی، مذهبی و فمینیستی دارای منافع و عملکردهای مادی هستند، که ضرورتن لازم به تغییرخود نیستند.
این مطلب بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر شده است
بیشتر بخوانید
سامبو یا ازدواج سفید از استکهلم تا تهران
عدم حضور زبانجنسییتی در میان روشنفکران ایرانی
بدن فردی و بدن جمعی، محوری در گفتمان قدرت و سکسوالیته
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.