«از لالهزار که میگذرم، میرسه سال ما شدن/سال نفس تنگی عشق، سال زمین خوردن من/از لالهزار که میگذرم، زخمای کهنه وا میشن/دوباره کوچهها پر از، مردم همصدا میشن/لالهزار کاش، میتونستیم، تا ابد با تو بمونیم/تو بهارستان دوباره، شعر بیداری بخونیم» این ترانه که سروده «یغما گلرویی»ست و «رضا یزدانی» آن را در فیلم «حکم» خوانده است، میتواند حسرت نوستالژیک یک نسل نسبت به گذشته یک خیابان را نشان دهد: خیابان لالهزار تهران، خیابانی که در دهههای دور مملو از هنر و سیاست بود و امروز پر از فروشندگان و خریداران وسایل و لوازم الکترونیکی و برقی. درواقع لالهزار چنان در خاطره جمعی ایرانیان و خصوصا تهرانیها جایگاه خاص و رفیع و خاطرهسازی داشت ( و دارد) که درباره آن فیلم هم ساخته شد. از جمله فیلم «شبی در لالهزار» که که در سال ۱۳۴۳ ساخته شد و در آن این ترانه خوانده شد: «شبی در لالهزار، خیلی تماشا داره/شبی در لالهزار، بس ماجراها داره/بیا در لالهزار، بگرد و سوغات بخر/برای نامزدت، بگیر و همرات ببر/بگو به یاران ما، به شهر تهران بودی/شبی در لالهزار، چون غنچه خندان بودی.» اما خیابانی که زمانی تصمیم برآن بود که «شانزهلیزه» تهران باشد، امروز به این حال و روز افتاده است و رویکردی صرفا تجاری پیدا کرده است. خیابانی که ساکنان قدیمی این خیابان با مقایسه امروز آن با سالهای دور، نامش را «گندهزار» گذاشتهاند!
شانزهلیزه تهران
خیابان لالهزار که امروزه از جنوب به میدان توپخانه (امام خمینی)، از شمال به خیابان انقلاب، از شرق به خیابان سعدی و از غرب به خیابان فردوسی متصل است، در ابتدا یک باغ بزرگ بوده است. این مکان قدیمی که امروزه به دو قسمت لالهزار جنوبی و لالهزار شمالی (لالهزار نو) تقسیم میشود، باغی بسیار قدیمی بوده که از بیش از ۲۰۰ سال پیش به عنوان مکانی برای تفرج شاهان قاجار مانند فتحعلیشاه و محمدعلیشاه و گهگاه نیز برای میزبانی مهمانان عالیرتبه خارجی مورد استفاده قرار میگرفت. این باغ سلطنتی تا قبل از دوره ناصرالدینشاه خارج از شهر تهران قرار داشت و به عنوان یک مکان تفریحی برون شهری مورد بهرهبرداری قرار میگرفت. وقتی در سال ۱۲۵۰ شمسی ناصرالدینشاه در رقابت با امپراتوری عثمانی و شهر اسلامبول (استانبول فعلی) دستور گسترش شهر تهران به عنوان دارالخلافه ناصری را میدهد، دور شهر یک باروی جدید هشت ضلعی ساخته میشود و در این قالب جدید، لالهزار در درون شهر قرار میگیرد و تبدیل به یک باغ درون شهری میشود.
ناصرالدینشاه دو سال بعد به پاریس میرود. استقبال گسترده و باشکوه دولت فرانسه از او که در خیابان معروف «شانزهلیزه» پاریس انجام شد، سخت روی ناصرالدینشاه تأثیر میگذارد و او پس از برگشت دستور میدهد خیابانی شبیه به شانزهلیزه در تهران ساخته شود. برای این کار باغ لالهزار انتخاب میشود و بخشی از این باغ تبدیل به خیابان میشود. در واقع این اولین خیابان تهران بود که به قصد خیابان کشیدن، ساخته شد و به دلیل وجود باغچههایی در خیابان که در آن گل کاشته شده بود، لالهزار نام گرفت. به مرور و در سالیان بعد این خیابان سنگفرش میشود و در آن خانههای زیبا و باشکوه و مغازهها و فروشگاههای مدرن ساخته میشود. کمکم خیابان لالهزار سبک و شمایلی اروپایی به خود میگیرد و نماد ورود تجدد به تهران محسوب میشود. نخستین هتل مدرن ایرانی به نام «گراندهتل» نیز در این خیابان ساخته میشود و پذیرای مهمانان خارجی میشود.
لالهزار در حکومت رضاشاه و محمدرضاشاه
به گفته خانم «مریم میرزایی» – معمار و کارشناس ارشد مرمت بنا – لالهزار با شروع نهضت مشروطهخواهی و پس از آن و نیز در دوران پادشاهی رضاشاه به محل سکونت اقشار روشنفکر، تجددخواه و مرفه تبدیل شد و چون سفارتخانههای مختلف نیز در این خیابان مستقر شدند، برای خدماتدهی لوکس به آنها نیز در این منطقه گسترش یافت. در عینحال قشر متوسط شهری نیز این خیابان را به عنوان خیابانی برای گذران یک زندگی شهری به سبک اروپایی انتخاب کردند. نهادها و مکانهای مدرنی مانند هتلها، دفاتر روزنامهها و جراید، احزاب و نهادهای اجتماعی و مدنی، مدارس جدید، کتابخانهها، پاتوقهای فرهنگی، سینما، تئاترها، کابارهها، کافهها، مطبهای دکتر، خیاطیهای فرنگیدوز، سلمانیهای جدید، و عکاسیها در این خیابان جای گرفتند. «جعفر شهری» نیز در کتاب «تهران قدیم» درباره لالهزار دوران مشروطه و پس از آن میگوید: «عشقی و عارف بهترین کارهای خود را در سالن گراندهتل لالهزار به صحنه بردند و خانمهای شوخ و شنگ با لباسهای اروپایی و پسران رعنا سر شبها رو به آن میآوردند و شیکپوشترین مردان و آلامدترین زنان را میشد در آن خیابان دید.»
خانم مریم میرزایی درباره تغییر و تحول این خیابان در سالهای حکومت محمدرضاشاه میگوید: «در مرحله بعدی تغییر لالهزار و در واقع افول آن در دوره پهلوی دوم، بین سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷جابجاییهای اجتماعی و انتقال بسیاری از بزرگان از لالهزار به مناطقی دیگر شکل میگیرد. هر چه جمعیت شهر در این دوره بیشتر میشد، طبقه مرفه به سمت شمال شهر هدایت شد و به دنبال آنها واحدهای تجاری لوکس هم به آن مناطق راهی شدند؛ به طوری که پارچهفروشها و دوزندگان کفشهای لوکس و مد روز به خیابان انقلاب اسلامی و بالاتر انتقال یافتند و به دلیل حضور افراد کم درآمد در این منطقه، بیشتر مغازههای عمدهفروشی یا خیاطیها تبدیل به تولیدی و سریدوزی شدند. در این مرحله لالهزار به منطقهای برای تفریح و گذران اوقات فراغت طبقات میانی و متوسط اجتماع بدل شد و پدیدهای به نام فرهنگ لالهزاری شکل گرفت. موسیقی لالهزاری، شعر لالهزاری، لباس لالهزاری و کلا فرهنگ لالهزاری که عنوانی است برای این دوره و نه عنوان دوره اول، در جامعه و شهر تهران به سرعت گسترش یافت.»
از مرکز هنر و تجدد تا مرکز فروش لوازم برقی!
آنچه در خیابان لالهزار بسیار برجسته بود و آن را در سالهای حکومت رضاشاه و بعد از آن تبدیل به مکانی خاص کرده بود، وجود سالنهای نمایش و سینما در این خیابان بود. در واقع لالهزار اولین خیابانی بود که در آن تئاتر و سینما به وجود آمد. در سال ۱۳۱۲ سینما مرجان (سینما مایاک سابق) اولین فیلم ناطق سینمای ایران یعنی «دختر لر» را به نمایش گذاشت. بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ نیز سینماها و سالنهای نمایش بیشتری ساخته شد. البته تئاترها و سینماهای لالهزار از اواسط دوره پهلوی دوم به بعد دچار تنزل کیفی شدند و این همانطور که آمد به دلیل جابهجایی اجتماعی طبقه مرفه و روشنفکر از لالهزار به مناطق شمالیتر شهر تهران بود. در واقع خیابان لالهزار زمانی ۱۵ سینما داشت و میتوانست به عنوان یک شهرک سینمایی و هنری مورد استفاده شهروندان قرار بگیرد. اما از این ۱۵ سینما اکنون کمتر از چند سینما و آن هم در شرایطی بسیار بد در حال فعالیت هستند. تمام تئاترهای این خیابان نیز بسته شدهاند. از جمله «سالن تئاتر پارس» که تعطیلی آن حسرت هنرمندانی چون «علی نصیریان» و «عزتالله انتظامی» را نیز به همراه داشت.
«محمود باقری» پیرمردی که سالها در لالهزار انتشاراتی دارد، درباره روزهای باشکوه لالهزار میگوید: « اگر هر روز کسی سینما نمیرفت، انگار یک چیزی را در زندگی گم کرده است. آنروزها که «بن هور» در سینما آسیا به نمایش درآمد، شب افتتاحیهاش تمام هنرپیشههای درجه یک آماده بودند. از دم بهارستان تا سینما آسیا روی زمین نوشته بود «به منطقه بن هور خوش آمدید.» من همه اینها را با چشم خودم دیدم. آن قدیمها سینما طرفدار زیادی داشت. آن روزها بیشتر فیلمهای خارجی نشان میدادند. یکی از بهترین سینماها، سینما سعدی بود که فیلمهای روسی نشان میداد مثل فیلم «اتللو»، سینما سعدی طرفدارهای خاص خودش را داشت. »
«محمدرضا اصلانی»، کارگردان سینما، که چندسالیست همراه با «هوشنگ اعلم»، پژوهشگر و روزنامهنگار، در پی ساخت یک مستند ماندگار از خیابان لالهزار و تاریخ آن است از نقش بیبدیل هنری این خیابان در دوره مشروطه و پس از آن میگوید و به این نکته اشاره میکند که در واقع در این دوره است که هنر مدرن وارد ایران میشود و لالهزار به مرکز تئاترها و روزنامهها تبدیل میشود. یعنی تبدیل به محل گفتوگو میشود. در این دوره و بعد از آن تئاترهای مهمی در سالنهای تئاتر این خیابان اجرا شدند که کاملا به روز بودند. یعنی متنی که در لندن اجرا میشد همزمان در اینجا هم روی صحنه میرفت. حتی متنهای غیرمعمول مثل متنهای «مترلینگ» که در کشورهای دیگر اجرا نمیشدند در لالهزار روی صحنه میروفتند. هوشنگ اعلم نیز درباره این خیابان میگوید: «ببینید مشابه این خیابان را در ترکیه داریم، خیابان استقلال اما اکثر ویژگیهای تاریخی و فرهنگی خیابان استقلال ترکیه حفظ شده و هنوز هم بعد از نزدیک به یک قرن معروفترین خیابان ترکیه است. اما اینجا خیابان لالهزار که تقریبا همزمان با استقلال ساخته شده و قرار بوده شانزهلیزه ایران باشد و بود تبدیل شده به بورس لوازم برقی.»
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.