همه جا هستند. همین گوشه و کنار شهر و کنار ما زندگی میکنند؛ هر روز میبینمشان. گاه بیتفاوت از کنارشان میگذریم و گاهی با انزجار نگاهشان میکنیم و یادمان میرود این مردان که حالا سردر گریبان فرو بردهاند و دستانشان از سرما ذقذق میکند و با تلنگری فرو میریزند، روزی مرد خانهای گرم بودهاند و همسر و فرزندانشان به آنها افتخار میکردند. ساعت ۶ عصر برای خیلی از ما ساعت فراغت از کار و خستگی کارکردن روزانه است اما، این ساعت برای گروهی که کم هم نیستند بهترین زمان شبانهروز است.
نامشان هرچه باشد در اصطلاح عوام کارتنخواب نام گرفتهاند وقتی بتوانی بروی درکنار تکتک آدمهایی که برای پذیرش در مددسرا باید اول به طبقه پایین بروند و حمام کنند و لباس راحتی بپوشند میبینی که هر کدام برای خودشان کسی بودهاند و نانآور خانواده و مورد تائید مردم.
مددسرای رازی برعکس تصورات ما بزرگ نیست اصلا بزرگ نیست. اینجا دو باب مغازه بود که بالای سرویسهای بهداشتی ساخته شده بود تا هزینههای حفظ و نگهداری ازسرویسهای بهداشتی عمومی که به دستور شهردار تهران ساخته شده بود را تامین کند که با استفاده نشدن از آن تبدیل به مکانی برای تجمع معتادان و استفاده مواد شده بود و با همت اداره آسیبهای اجتماعی شهرداری بازسازی و تبدیل به مددسرا شد. پیشتر نام مراکز اقامت شبانه افرادی که دچار آسیبهای اجتماعی شده بودند گرمخانه بود اما چه فرقی میکند نامش گرمخانه باشد یا مددسرا و نامشان از کارتنخواب به مددجو تغییر کرده باشد. آنچه برای مردان و زنانی که خانه و کاشانهای ندارند داشتن یک سرپناه گرم و خوردن غذایی است تا از سرما و گرسنگی نمیرند و روی تخت گرم و نرمی که برایشان تدارک دیدهاند به روزهای آوارگی و لرزیدن از سرما در پارکها یا زیر پلها بیندیشند شاید هم به روزهای پیش برگردند، روزی که با هزار امید و آرزو صفحات بزرگ دفتر ثبت ازدواج را امضا میکردند. برای غلامرضای ۵۳ ساله که ۸ فرزند و ۵ داماد و ۹ نوه دارد، فرقی نمیکند نامش مددجو باشد یا رهپو؟ به نظرخودش او مردی است که به پیشنهاد همسرش زار و زندگی و خانه و مغازه را در اهواز جا گذاشته و به کرج کوچ کردند و غربت به آنها نساخت و از نظر همسرش او مرد معتادی است که نمیتوانست هزینه زندگی را تامین کند و از دو سال و نیم پیش از او جدا شد. حالا غلامرضا تمام این مدت را بیرون از خانه یا درمسافرخانههای درجه ۳ یا در اهواز یا در گرمخانههای شهرداری میگذراند. غلامرضا که لهجه جنوبی و چهره سیاهچرده دارد حسرت از دست دادن تعمیرگاه موتورسیکلتاش دراهواز و زندگی خوبش در کنارهمسر و ۸ فرزند برایش کافی است که کمتر با دیگر همدردانش حرف بزند و سرش را زیر پتوی گلبافت مددسرا پنهان کند. کارشناس مسئول اداره آسیبهای اجتماعی شهرداری که سالهاست در حوزه آسیبها کار کرده معتقد است که باید کرامت انسانی کسانی که درگیر اعتیاد یا آسیبهای دیگر اجتماعی هستند حفظ شود و به چشم یک انسان به آنها نگاه شود. نگاهی که به نظر او بسیاری از افراد جامعه از آنها دریغ میکنند. محمود سپاهیانی میگوید: خدمات این مددسرا بر اساس دستورالعمل و قراردادی که امضا شد به عهده موسسه طلوع بینام و نشانهاست و کارنظارت را مدیران و معاونان شهرداری انجام میدهند و هرشب براساس لوح تنظیمشدهای با اشتیاق در ساعتهای مختلف شب به مددسرا سرکشی میکنند.
ورود بیماران ممنوع
مددسرای رازی دوطبقه با ۱۲۰ متر وسعت است و دارای یک اتاق رهایی که مددجویان بهبودیافتهها در آن اقامت دارند و یک اتاق آرامش که مخصوص افراد مصرفکننده مواد است و ۳۰ نفر اعضای ثابت آن هستند. سهراب یوسفی، مدیر مددسرا با بیان این مطلب میگوید: ظرفیت اینجا ۴۰ نفر است که در ۲۰ تخت دوطبقه اقامت دارند و امکانات تلویزیون، یخچال، حمام و سرویسهای بهداشتی است اما از آنجا که فضا کوچک است و امکان خوابیدن روی زمین مانند گرمخانههای دیگر وجود ندارد بیشتر از ۴۰ نفر نمیتوانیم پذیرش کنیم. مددجویان به محض ورود اسمشان ثبت میشود و بلافاصله باید به طبقه پایین بروند و لباسهای کثیف خود را در کمد مخصوص خود بگذارند. هرمددجو وسایل بهداشتی مانند لیف، صابون، شامپو و حوله شخصی دارد حمام و اصلاح کردن هر شب مددجویان الزامی است و پس از استحمام با لباسهای تمیز و یکدست به سالن میآیند و پس از خوردن شام و چای روی تختهای خود استراحت کرده و فردا پس از صرف صبحانه بیرون میروند و ۶عصر بعد به مددسرا بازمیگردند. او تاکید میکند: همه مصرفکنندگان مواد و بهبودیافتهها نمیتوانند از خدمات مددسرا استفاده کنند. افرادی که بیماری دارند یا زخمهای باز روی بدنشان دارند و یا بیماریهای پوستی دارند پذیرش نمیشوند چراکه بیماری آنها به دیگران هم منتقل میشود و آنها را بیمارمیکند.
اشتغال را جدی بگیرید
مهمترین مشکل مددجویان اشتغال است و بیشتر آنها بیکار هستند. کارشناس مسئول اداره آسیبهای اجتماعی شهرداری با بیان این مطلب میگوید: متاسفانه بیشتر افرادی که مواد را ترک میکنند هم از طرف خانواده و جامعه پذیرش نمیشوند و به دلیل عدم جامعه پذیری دوباره به مواد برمی گردند و به اصطلاح خودشان لغزش میکنند و دوباره مواد میزنند. سپاهیانی تاکید میکند: برهمین اساس آموزش و کارآفرینی و اشتغال این افراد بسیار مهم است چرا که با داشتن شغل، اعتماد به نفس و خود اتکایی و جامعه پذیری آنها بیشترمیشود و سالم به جامعه برمیگردند. در مرکز پروندهای برای هر مددجو تشکیل میشود و براساس روزهای حضور در مرکز پشت پرونده تاریخ میخورد. برخی از این افراد «کیس تکراری» به معنی کسی که هر شب مراجعه میکند هستند.
میانگین سن مددجوها ۳۵ سال است
میانگین افراد مراجعهکننده به مددسرا ۳۵ سال است و افراد ۲۴ تا ۶۰ ساله در مرکز پذیرش شدهاند و بیشترین افراد بین ۳۵ تا ۴۵ سال سن داشتهاند. میانگین تحصیلات افراد مقطع راهنمایی است و افراد با سواد اول و دوم ابتدایی تا دیپلم در این مرکز اقامت دارند البته افراد بیسواد و دارای مدرک کارشناسی و بالاتر هم به مرکز مراجعه میکنند و اکثرمراجعهکنندگان از همسران خود جداشده و متارکه کردهاند. کارشناس مسئول اداره آسیبهای اجتماعی شهرداری با اشاره به اینکه حوزه آسیبهای اجتماعی گسترده و فراگیراست، میگوید: اینکه هر کسی فکر کند خود و خانوادهاش از آسیبهای اجتماعی مصون است فکری اشتباه است و هر کدام ما اعم از شهروندان و مسئولان نمیتوانیم ادعا کنیم که این مشکلات برای ما پیش نخواهد آمد. سپاهیانی تاکید میکند: بر اساس آمارهای منتشرشده ۱۵ هزار کارتنخواب در کشور داریم که ۱۰ درصد آنها را زنان تشکیل میدهند و به لحاظ فیزیک بدنی و شرایط خاص زنان بیشتر مورد تعرض و تهدید و زورگیری قرار میگیرند. او در مورد کودکان و نوجوانان کارتنخواب میگوید: از تعداد این گروه، آماری در دست نیست اما بدون شک تعداد آنها بسیار کم است چرا که کودکانی که در خیابان کارمیکنند شبها به خانه یا یک سرپناه عمومی برمیگردند. سپاهیانی تاکید میکند: کودکان با توجه به شرایط ویژه خود از آسیبپذیری بیشتری برخوردارند و شناسایی و جذب آنها باید جدی گرفته شود چرا که یک کارتنخواب بزرگسال آسیبها را دیده اما کودکان و نوجوانان در معرض خطر هستند.
نوهام را ندیدهام
حمیدرضا ۵۰ ساله غمگینتر از آن است که در نگاه اول بتواند صحبت کند. بیشتر سرش را پایین میاندازد و میگوید: یک سال است از خانوادهام خبر ندارم شنیدهام. دخترم صاحب پسری شده اما دستم خالی است و نمیتوانم برای نوهای که ندیدهام و اسمش را هم نمیدانم کادویی بخرم. آرزویش دیدن نوهاش است اما از صبح تا شب دنبال کار گشتن نتیجهای نمیدهد. به قول خودش چه کسی به او با آن لباسهای کثیف و مندرس کار میدهد؟ حمیدرضا دیپلمردی است و ترخیص کار گمرک بوده اما حالا حاضر است هر کاری انجام دهد حتی پخش کارت اما کسی به او کار نمیدهد. او از مسئولان میخواهد به این گروه که زندگی خود را به هر دلیل از دست دادهاند رسیدگی کنند و میگوید: از آن بالاها به ما که سرخورده و مستاصل هستیم هم نگاه کنید.
کارتنخوابها از مشکلاتشان میگویند
داستان اکبرصحرایی که متولد ۵۷ است با دیگران فرق میکند. او پسر ساده و تنهایی است که به توصیه و اصرار پدر ومادرش جرم برادرش را گردن میگیرد و به ۱۵ سال حبس محکوم میشود.اکبر با لهجه شیرین زنجانی میگوید: وقتی برای دستگیری برادرم آمدند مادر و پدرم که در قید حیات بودند گفتند تو مجردی و برادرت زن و بچه دارد. تو جرم او را گردن بگیر من قبول کردم اما اگر میدانستم که به ۱۵ سال حبس محکوم میشوم و بعد از ۸ سال که آزاد میشوم پدر ومادرم فوت میکنند و برادر و خواهرانم مرا به خانهشان راه نمیدهند این کار را نمیکردم. اکبرمیگوید: به رئیس زندان التماس کردم مرا آزاد نکند حتی حاضر بودم در مقابل داشتن جا سرویسهای بهداشتی زندان را بشویم اما قبول نکرد، حالا آوارهام آواره و تنها و غمگین.
مملکت معتاد میخواهد چکار؟!
نام خانوادگی حسین، دانشجو است اما او نهتنها دانشجو نیست که اصلا سواد ندارد و به زحمت میتواند نام خود را بنویسد. او که درمترو کمربند میفروشد و برای ترک اعتیادش متادون میخورد، میگوید: روزی کارگاه خیاطی و ۱۵ کارگر داشتم. حالا متارکه کردهام و شرمنده سه دخترم هستم که با مادرشان زندگی میکنند و من آرزوی مرگ دارم مملکت معتاد میخواهد چکار؟ محمدعلی و ابراهیم هر دو شاطرنانوایی هستند. محمدعلی از روستای قلعهجوق سپاه منصور زنجان و ابراهیم از روستای جیران دراق هشترود به تهران آمده و نانوایی میکنند و اگر هزینه اعتیادشان بگذارد، مبلغی را برای خانوادهشان میفرستند و شبها در گرمخانه میمانند. علیرضا، حسن، محمد، اسماعیل و مرتضی هر کدام حرفهایی دارند که بوی غم و درد میدهد و همه منتظر اقدام مسئولان برای حل معضل اعتیاد و مشکل کارتنخوابها هستند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.