«…در این سال ۶٠، چقدر چهره‌ها افشا شد؛ چقدر ماسک‌های دورغین آزادی‌خواهی و خلق‌گرایی از صورت‌ها افتاد. آیا این ملت می‌توانست به آسانی این چهره‌های مزدور، این صورتک‌های بزک کرده  رابشناسند؟

انقلاب سوم شما از انقلاب اول و دوم شماکم اهمیت‌تر نبود. در انقلاب سوم، همه خطراتی که سعی می کردانقلاب بزرگ اسلامی ایران رابه چپ و راست بکشاندودشمن راکه ازدربیرون رفته بود،ازپنجره برگرداند،محوشدند.

آن فتنه بزرگ چقدر نیروی انسانی این ملت رابخوداختصاص داده بود،امروز شما از آن فتنه رهاشده اید…

بعداز این تان،ای ملت بزرگ!ازپیش ازاین تان بهتراست.آینده تان ازگذشته تان درخشان تراست.آنقدرخدابه شمافضل و لطف خواهدکردکه از خدا و فضل او خشنودوراضی بشوید».

این سخنان سیدعلی خامنه ای درتاریخ٢٨ اسفند١٣۶٠ درنمازجمعه تهران است (کتاب در مکتب جمعه،ج۴ص۳۰۳).

فتنه ای که هنوز  ادامه دارد…

khamnei

وقتی به گذشته این ۳۶سال نگاه کنید،اکثر انقلابیون زندان رفته دوره پهلوی،مبارزان ومجاهدان شکنجه دیده های ساواک وتبعیدشدگان ربذه دوره سطلنت شاه،بعداز پیروزی انقلاب۵٧،یکی یکی یااعدام شدند،یابه زندان رفتند و یاباتبعیدخودخواسته ازمیهن خارج شدند ویادرحصروحصارتنگ،همچنان می زیند!

گویی یک جریان مرموز، ازهمان سال نخست انقلاب۵٧، به قصد انتقام، کودتای خزنده ای را آرام آرام ترتیب داده،تاانقلاب فرزندان خودش را به بلعد!

وآنهایی هم که مانده اندیادرسکوت(نه از نوع امام علی!،بلکه ازنوع فرصت مغتنم برای چنگ انداختن به قدرت) هستند،یاآلوده نان ونام شده اند و همه شان البته بقول شاملو باید نوبت خویش را انتظار بکشند:

«در مُردگان خویش

نظر می بندیم

باطرح خنده ئی،

و نوبت خود انتظار می کشیم

بی هیج

خنده ئی!»

خمینی-باخوبی وبدی هایش-همه-اعم ازچپ،راست،روشنفکر،روحانی-را مفتون شخصیت کاریزمای خود کرده بود؛او۸سال دوام نیاوردودراین مدت هم،گرفتارجنگ.

اما«علی خامنه ای» یک تنه بیش از ربع قرن است که یکسویه سلطنت می کند،همان که مرحوم آیت الله منتظری از آن به عنوان «سلطنت فقیه»یادکرد!

ایشان در گفت و گویی می گوید:

enghlab1

«مردم ما درآغاز انقلاب در شعارهای خود می گفتند:استقلال،آزادی،جمهوری اسلامی.در زمان شاه نفت ما به قیمت خوب فروخته می شد و پول ما نیز در جهان ارزش داشت.ولی چیزی که مردم را رنج می داد وآنان را به سوی انقلاب سوق می داد استبداد شاهانه واختناق،قانون شکنی،فشار ساواک،سلب آزادی ها و غارتگری ها وفساد اجتماعی بود.مردم در برابر این خصلت ها برای کسب آزادی توام با موازین اسلامی قیام کردند. درنظر مردم استبداد،استبداد است.خواه از ناحیه شاه باشد،خواه از ناحیه روحانیت»(گفت و گوبا آیت الله منتظری،نشریه پیام هاجر،۴اسفند۱۳۷۷).

انقلاب۵۷تنهاوشاخص ترین انقلاب درجهان است که بدون جنگ مسلحانه و کشتار،وفقط با حضورمیلیونی مردم برکف خیابان سرانجام یافت وهمه درآن(بقدرفهم خود)سهیم هستند!

ولی این انقلاب عظیم،بدلیل ثابت ماندن سقف آگاهی مردم(که با قرنطینه کردن ملت توسط حاکمان ازهمان سال نخست درنوریده شد)استحاله،مسخ واز هدف وغایت اصلی خود بکلی دور شد!

«احمد جنتی»فقیه شورای نگهبان،در مورد مردم می گوید:

«ملت که به عنوان ایتام محسوب می شوندوعالمان در حکم قیِّم و والیان امر هستند،حالت یتمی را دارندکه سایه پدراز سرش کوتاه شده وسفارش کرده اند که علما به جای امامان از آنها کفایت کنند وهدایت امت رابه عهده گیرند،مانند قیِّمی که بعد از پدرمتکفل اداره امور ایتام است».(روزنامه صبح امروز۱۳و۲۰ بهمن۱۳۷۷).

enghlab2

برای آنهاپارلمان،انتخابات،رای مردم،احزاب و رسانه، پوششی ست که بتوانند در دنیای فعلی-که حکومت«الیگاریشی»باافکار«مالیخولیایی»رابرنمی تابد-دهان ها راببندندو استبدادخود را با مُهر ومِهرقانون و رای مردم  آرایش دهند؛که سرانجام چنین هم شدوبا«نظارت استصوابی»رسماسلطنت خودرا سیستماتیک قانونی کردند!

یادم هست قبل از انقلاب شعار می دادند:«استقلال،آزادی،حکومت اسلامی»! ولی یکباره این شعار جایش را به:«استقلال،آزادی،جمهوری اسلامی داد»؟!

وقتی پرس و جو کردم،شنیدم:«واژه«حکومت اسلامی»،حس خوبی نمی دهد؛ تداعی سلطنت صفویه،دولت عثمانی،خلافت عباسیان ومثل آن رامی کند؛اما «جمهوری»روشنفکرانه ومال دنیای مدرن است و مقبول همه!».

اما این«جمهوری»باکدام «اسلام»؟

آیا اسلامی که«مصباح یزدی»آنرا تبیین می کند؟

«اگر ربوبیت الهی را قبول کرده ایم،بایددرچارچوب قانون خدا که توسط ولی فقیه اجرا می شود واطاعت از ولی امر حرکت کنیم»(روزنامه آریا،۱خرداد۱۳۷۸).

وی هم چنین می گوید:

«خدای متعال فقیه جامع الشرایط را نصب کرده است.وبیعت مردم هیچ نقشی درمشروعیت ولایت فقیه نداردوفقط زمینه اعمال ولایت رافراهم می کند».(مجله حکومت اسلامی،ش اول).

یا اسلامی که«ابوالقاسم خزعلی»از آن حرف می زند؟

«قانون اساسی می گوید قوای ثلاثه زیر نظرولایت فقیه است.شما وقتی ولایت فقیه را قبول نداشته باشید،۲۰ میلیون که هیچ،۳۰ میلیون هم رای بیاورید،تا این رای به تائید مقام ولایت نرسد،معتبر نیست»(روزنامه خرداد۵خرداد۱۳۷۸).

banisadr-khomaini

ویا اسلامی که«حائری شیرازی»می شناسد؟

«درجامعه ما،بجای ولایت احزاب،ولایت فقیه است.اگراحزاب بخواهنددرکشور بیایند،بایددرچارچوب تفکر ماباشند.یعنی حزب یک خط وفقیه هم یک خط دیگر نباشد.چون درآن صورت دو قطب بوجودمی آیدوحالت دایره به بیضی تبدیل می شودو ثبات را از بین می برد»(نشریه اروند،۸بهمن۱۳۷۵).

یااسلام وولایت فقیهی که«مرتضی مطهری»در سال نخست انقلاب،در«سیمای جمهوری اسلامی»بیان کرد؟

«ولایت فقیه به این معنی نیست که خودفقیه درراس دولت قراربگیردوعملا حکومت کند.نقش فقیه دریک کشوراسلامی،یعنی کشوری که درآن مردم، اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی پذیرفته وبه آن ملتزم و متعهد هستند،نقش یک ایدئولوگ است واساسافقیه راخودمردم انتخاب می کنندواین امرعین دمکراسی است»(کتاب«پیرامون انقلاب اسلامی»،۱۳۵۸،ص۸۵).

ولی این«عین دمکراسی»در لابراتوار«شورای نگهبان» که تفسیر قانون اساسی حق مسلم اوست!وخودنیزالبته منصوب همان ولی فقیه،درانتخابات مجلس خبرگان برای انتخاب ونظارت بر«ولی فقیه»،کاندیدهای این مجلس رادرپروسه «نظارت استصوابی»به شکل سیستماتیک استحاله و البته قانونی منصوب می کنند!!

ایشان(آیت الله مرتضی مطهری)در موردماهیت رژیم جمهوری اسلامی در همان سال نخست پیروزی انقلاب۵۷،هم چنین می گوید:

«در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد.واز به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه هاخبرواثر نخواهد بود.همه بایدآزادباشندکه حاصل اندیشه ها وتفکرات اصلیشان را عرضه کنند»(همان).

یک اسلام دیگر هم  البته هست؛وآن اسلام سلطان«مسعود رجوی»ست!! که«جلسه حوض شورای رهبری»برای عیش ونوش انقلابی راه می اندازد.

اسلام باقبض و بسط (تئوری قبض وبسط شریعت عبدالکریم سروش)فراخ،و وسیع وبازبینی وصحیح می شود؛ولی درانقباض وانبساط قدرت،شهدآنرا به زهر تبدیل می کند،که در۳۶سال سطلنت فقیه آنرا با پوست و گوشت خود لمس کرده ایم!

و اسلام این است(نقل قول علی شریعتی):

«وقتی در صحنه حق و باطل نیستی،هرکجا می خواهی باش!چه به شراب نشسته باشی،چه به نماز!».

برای بودن درصحنه،بایدفهم،درک،شعور،سواد،متعالی شود؛تابا«بسط وقبض»در روح وجسم،اندیشه وتفکر،دربستر زمان،زمام قدرت راخود دراختیار داشته باشند.و دو دستی تقدیم استبداد نکنند!

ثابت بودن سطح آگاهی،سبب دورزدن ملت توسط استبداداست.ازدرکه بیرونش کنی،از پنجره وارد می شود؛بقول حافظ:«توخود حجاب خودی از میان برخیز»

آیا در این ۳۶سال «این مان»بهتر از«آن مان»است؟!

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com