آسترکی

صهٔ نشر و کتابخوانی در ایران چنان پر غصه است که هر چند به آن بپردازیم باز هم حرفهایی برای گفتن باقی می‌ماند. صنعت نشر کشور در سالهای گذشته با بحران‌های متعددی روبرو شده است که از تحریم‌های اقتصادی و افزایش قیمت کاغذ تا سد عظیم ممیزی و همچنین کاهش تقاضای کتاب از سوی مردم و خروج این کالای فرهنگی از سبد بسیاری از خانوارهای ایران بر این صنعت تاثیرات منفی داشته است.

صنعت نشر، اقتصادی گلخانه‌ای

در همین زمینه محمود آموزگار که به تازگی به ریاست اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران انتخاب شده روز یکشنبه هفته جاری در گفتگو با خبرآنلاین گفته است ناشران باید به انتشار کتابهایی مبادرت ورزند که به طور معمول به عنوان ادبیات زرد تحقیر می‌شوند، چون از فن‌های ناب ادبی استفاده نکرده‌اند. به عقیده آموزگار اما این کتاب‌ها با مخاطب رابطه برقرار می‌کنند. او می‌پرسد انتشار این کتاب‌ها چه اشکالی دارد در حالی که این کتاب‌ها می‌توانند عادت کتابخوانی را در گروهی از مردم که معمولا چیزی نمی‌خوانند ایجاد کنند.

او مثال کشورهایی را می‌آورد که آمار مطالعه در آن‌ها بالاست و دارای ادبیات زرد نیز هستند. به گفته او، «خیلی از کسانی که در مترو و مکان‌های عمومی مشغول مطالعه هستند از همین کتاب‌ها می‌خوانند». او تاکید می‌کند که باید روی ادبیات عامه‌پسند سرمایه‌گذاری کرد؛ «باید به ایجاد زبان مشترک با خیل مخاطبان اندیشید».

وی همچنین گفته است «این صنعت به‌کلی وابسته به دولت است، ما دنبال کدام استقلال هستیم؟ مادامی که صنعت نشر یک اقتصاد گلخانه‌ای و متکی به دولت است طبیعی است صحبت کردن راجع به استقلال فقط یک شعار به ظاهر زیبا و توخالی است. باید این شعار‌ها را کنار گذاشت و به دنبال این قضیه برویم که صنعت نشر متکی به خود باشد. یعنی کتابی تولید کنیم که مصرف‌کننده نهایی آن را می‌خرد، نه این‌که چشممان به ارشاد باشد که چند کتاب از ما خواهد خرید.»

از سوی دیگر فرزاد امای، استاد دانشگاه و پژوهشگر نیز در گفتگو با ایسنا گفته است: «شرایطی در جامعه به‌وجود آمده است که نه دانشجو کتاب می‌خواند و نه استاد. حتی اگر استادی هم بخواهد در رشته خود کار کند به ارائه جزوه‌ها بسنده می‌کند و دانشجو را از خواندن بیشتر معاف».

وی همچنین افزوده است: «وقتی در جامعه کسی کتاب نمی‌خرد و کسی نسبت به خواندن آن احساس نیاز نمی‌کند و هر آن‌چه تألیف و ترجمه می‌شود به روش‌های مختلف در جامعه پس زده می‌شود، نوشتن کار غیرمنطقی‌ای است».

این پژوهشگر در پایان گفته: «در شرایطی که رنج نوشتن رنج طاقت‌فرسایی است و من به عنوان یک پژوهشگر باید از همه شادی‌ها و لحظات زندگی‌ام بگذرم تا چیزی را بنویسم که می‌دانم کسی نسبت به آن اقبالی نشان نمی‌دهد مگر ابله باشم که دست به قلم ببرم! مگر خرید وزارت ارشاد برای کتاب‌های تازه‌تألیفی چه مقدار است؟ یا خانه کتاب بناست با التماس و خواهش چه مقدار از این کتاب‌ها را خریداری کند؟ کتابخانه‌های عمومی هم که محل خرید کتاب‌های خاص شده‌اند. حال در چنین شرایطی چه می‌شود نوشت و با کدام امید و کدام خواننده؟!»

آغاز فرهنگ مطالعه از کجاست؟

در حالی که بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران در سالهای گذشته از نبود سیاست‌های موثر و کار‌شناسانه برای ترویج فرهنگ کتابخوانی از سوی دولت انتقاد کرده‌اند، برخی معتقدند نقطه آغاز فرهنگ کتابخوانی از خانواده است. این دسته از کار‌شناسان معتقدند باید فرهنگ مطالعه را از دوران کودکی در افراد درونی کنیم. بدون شک کودکان کتابدوست امروز، کتابخوانان حرفه‌ای فردا هستند که مطالعه را به‌عنوان بخشی از برنامه روزانه خود قرار می‌دهند.

اما نهادی که در این زمینه می‌تواند نقش آفرینی بسزایی داشته باشد اما عملکردش مورد نقد جدی است، آموزش و پرورش است. در مدارس کشور برنامهٔ مشخصی برای ترویج فرهنگ کتابخوانی وجود ندارد. بسیاری از کتابخانه‌های مدارس فاقد کتاب‌های مفید بوده و اغلب قفسه‌های آن‌ها با کتاب‌های کمک آموزشی پر شده است. حتی برخی معلمان و مدیران مدارس خواندن کتاب‌های غیردرسی را مانعی برای خواندن کتاب‌های آموزشی می‌دانند و این در حالی است که محتوای کتاب‌های آموزشی خصوصا درس فارسی چندان جذابیتی برای دانش آموزان ندارد. از پایه‌های هفتم و هشتم هم تمرکز بر روی کتاب‌های کمک آموزشی و آماده سازی برای کنکور به صورت رقابتی در میان دانش آموزان در می‌آید که همه این‌ها نشان می‌دهد وزارت آموزش و پرورش که در کنار مسولیت آموزش، مسولیت پرورش را نیز برعهده دارد، از زیر بار این مسولیت شانه خالی کرده است.

در خانواده نیز الویت با دروس مدرسه است. این در حالیست که با توجه به تورم لجام گسیختهٔ اقتصاد کشور که بر روی درآمد و توان مالی خانواده تاثیر زیادی داشته است، خانواده را مجبور کند الویت‌ها را به هزینه‌های معیشت و سلامت اختصاص دهد و در نتیجه کتاب در دستهٔ کالاهای مهجوری قرار می‌گیرد که از سبد تعداد زیادی از خانواده‌های ایرانی حذف شده است.

کتابخانه‌های عمومی هم به دلیل عدم پراکندگی، فضای نامناسب و همچنین به روز نبودن منابع نمی‌توانند این مشکل خانواده‌ها را حل کنند.

اینگونه است که همه بستر‌ها فراهم می‌شود تا مدرسه و خانواده نتوانند نقش موثر خود در نهادینه کردن فرهنگ مطالعه در میان کودکان را ایفا کنند و در ‌‌‌نهایت کتاب برای کودک ایرانی جای خود را به انواع بازی‌های کامپیوتری و برنامه‌های تلوزیونی داده است.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com