«آندره گوندرفرانک» نامی آشنا در عرصهی علوم اجتماعی رادیکال است. او که از بنیانگذاران «مکتب وابستگی»(Dependency Theory) و اقتصاددانان چپگرای معاصر بود متاثر از نگاه و اندیشهی «پل باران» و با توجه خاص به شرایط و تاریخ امریکای لاتین به تحلیل و بررسی «توسعه و توسعهنیافتگی» پرداخت و بر پایهی نظرات مکتب وابستگی، توسعهی کشورهای مرکز و توسعهنیافتگی کشورهای پیرامونی را دو روی سکهی عصر سرمایهداری میدانست. بر این اساس هر دو ساحت توسعهیافتگی و توسعهنیافتگی را در وابستگی متقابلی توضیح میداد که مادام که نظام سلطهی سرمایهداری وجود دارد ناگزیر مینماید. اگرچه سیر اندیشهی گوندرفرانک در چند خط نه قابل بیان است و نه قابل ایجاز، اما برای ورود به مطلب حاضر شاید همین مختصر کافی باشد. مقالهی زیر که در شمارهی ۸۹ مهرماه ۱۳۵۱ مجلهی «نگین» منتشر شده بود را بنا بر امکان و صلاحیت، قدری ویرایش نموده، برخی افعال و کلمات را به شکل امروزی یا صحیحتری که بار اصلی را نیز در خود داشته باشد درآوردهام. بی آنکه ضرورتی داشته باشد به نگاه و اندیشهی گوندرفرانک تقید و تعلقی داشته باشیم، موضوع بحث و سیری که دارد همچنان تازگی و موضوعیت دارد. نقش سرمایهگذاری خارجی در اقتصاد کشورهای هدف که این روزها به ویژه در کشورهای عقب نگهداشته شده نظیر کشور ما به شدت تبلیغ و پر رنگ میشود را در واقعیت بیپردهاش میتوان از این مقالهی قدیمی دریافت. سرمایهگذاری خارجی در این توصیف موثر، در واقع همان چیزی است که امروزه «برونسپاری شرکتیِ تولید در جنوب جهانی» خوانده میشود. اگر چه کسی چون «جان بلامی فاستر» در اثر اخیر خود(بحران بیپایان) معتقد است این برونسپاری در صورت سرمایهگذاری خارجی یکی از وجوه «امپریالیسم نو»ست، و «در دهههای اخیر، رشد اقتصادی جهان وابسته به تعدادی اقتصاد نوظهور در پیرامون شده است؛ این در حالی است که سهم عمدهی سود حاصل از تولید جهانی در مرکز سرمایهداری جهانی متراکم شده» است. اما این مقاله چنین خصلت و یا رویکردی را تا نیمهی قرن ۱۹ ردیابی میکند. کوتاه سخن این که مطلب حاضر میتواند ولو مختصر، در گشودن چشم ما بر واقعیتهای متلون و فریبندهی اقتصادی اطراف خود موثر باشد.
یاسر عزیزی
***
سرمایهگذاری خارجی و توسعهنیافتگی در آمریکای لاتین
نویسنده:آندره گوندر فرانک (Andre Gunder Frank)
ترجمه از بابک قهرمان
الف.مسئله
مسئلهی کمکها و سرمایهگذاری خارجی، بر طبق تجزیه و تحلیلهای قراردادی به این صورت مطرح میشود که آیا کشورهای پیشرفته، بهعنوان یک نیت خیر به کشورهای عقبمانده بیشتر از اینکه حالا میدهند بدهند یا نه. برای کشورهای عقبمانده، مسئله عبارت است از تعیین شرایطی که در تحت آن میتوان کمکها و سرمایهگذاری خارجی را قبول کرد. بنابراین مطابق آنچه در حالت کلی به نظر میرسد مسئله نسبتا تازه است و حل آن به تصمیم کشورهای دهنده و گیرنده بستگی دارد. ولی سرمایهگذاری خارجی جزء جدائیناپذیر تغییر و تحولات جهانی سرمایهداری است، و بجای اینکه این تحولات بر حسب تقسیمات داوطلبانه بوجود آمده باشند از روی احتیاجات و تناقضات سرمایهداری و مقاصد تاریخی آنها بوجود آمدهاند.
بنابراین برای فهم مسائل سرمایهگذاری خارجی و رابطه آن با توسعه و یا عقبماندگی اقتصادی آمریکای لاتین(و آفریقا و آسیا) لازم است بدانیم که چگونه سرمایهگذاری خارجی با دیگر جنبههای تکامل سرمایهداری جهانی در مراحل مختلف تاریخ مربوط میشده است. در این سطور ما نقش سرمایهگذاری خارجی را در دوران تکامل مستعمرهداری، امپریالیسم و نئوامپریالیسم بررسی میکنیم و پابه پای دورانهای فوق مسئلهی عقبماندگی آمریکای لاتین را ارزیابی مینمائیم. مسئله سرمایهگذاری خارجی و تاثیر انسان در فرایندهای تاریخی با این روش روشنتر میگردد.
ب. از مستعمرهداری تا امپریالیزم
۱- دوران ابتدائی استعمار
اصولا فتح آمریکای لاتین و به استعمار کشاندن آن در لباس اعمالی صورت پذیرفت که ما امروزه آنها را سرمایهگذاری خارجی و کمکهای خارجی مینامیم. «کریستف کلمب» – فاتح آمریکا – گفته است که: «در دنیا بهترین چیز طلاست…طلا میتواند ارواح را نیز به بهشت بفرستد…». «کورتز»(۱) فاتح مکزیک اضافه کرده است که: «اسپانیولیها دچار نوعی مرض قلبی شدهاند که علاجش با طلا میسر است». از گفتههای «فرانسیسکان فرییار»(۲) است که «هرجا که نقره نباشد، مذهب هم نیست». یعنی اینکه سفرهای دریائی و سرمایهگذاری اسپانیا همراه با تجار هلندی و ایتالیائی در آمریکای لاتین، قسمتی از توسعهطلبیهای سوداگرانهی اسپانیا به منظور غارت منابع طبیعی و انسانی(اغلب فلزات گرانبها و کار ارزان) آمریکای لاتین و راهگشائی بسوی توسعهی کلان شهرهای(۳) کنونی است. ترکیب مناسب نقره، سرخپوستان و سازمان اجتماعی قبل از کشف مراکز تمدن آمریکای لاتین(یعنی مکزیک و پرو) موجب بازده بسیار زیاد سرمایهگذاری محدودی شد که در زمینهی انتقال کالا به اروپا و بخش انسانی انجام پذیرفته بود. چون اروپا سرمایه و کارگر لازم را حتی برای تجمع ابتدائی سرمایه در اختیار نداشت، از سرمایههای خارجی سرخپوستان آمریکای لاتین و سیاهان آفریقا استفاده برد. استفادهای که بر اثر آن ابتدا از هر ده نفر، هشت نفر از بین رفتند و بعد تمدنهای چندی زوال یافتند و بالاخره عقبماندگی دائمی به بار آمد.
در برزیل پرتغالیها و در دریای کارائیب هلندیها، انگلیسیها و فرانسویها به علت نداشتن ترکیب مناسب نقره،کارگر و تمدن بومی مساعد مجبور شدند که از طریق سرمایهگذاری خارجی پایهی یک اقتصاد استعماری را بنیان گذارند. حتی این سرمایه بطور غیرمستقیم از مزارع و معادن مستعمرات اسپانیا، از طریق بالا بردن قیمت شکر و محصولات دیگر در اروپا بدست آمد. کشورهای کلان شهری در سرزمینهای استوائی اقتصادی کشاورزی بوجود آوردند. بدین ترتیب سیاهان آفریقا در زمینهای آمریکای لاتین شکری تولید کردند که بر روی میزهای اروپائی مصرف میشد.
اگر اسپانیا و پرتغال آن طور که باید سود نبردند بدین علت بود که آنها خود تحت انقیاد سرمایهگذاری خارجی هلند و انگلستان درآمدند. همانطور که نخست وزیر پرتغال در سال ۱۷۵۵ گفت این دو کشور بدون اینکه به خود زحمت حقیقی ایجاد مستعمرات را بدهند مستعمرهچی شدند.
«اریک ویلیامز»(۴) نخست وزیر «ترینیداد و توباگو» در کتاب خود – «سرمایهداری و بردگی» – ترکیب سرمایهگذاری خارجی و مثلث مضاعف تجارت برده، شکر، عرق نیشکر، غلات، چوب و کالاهای ساختهشده را اینطور تجزیه و تحلیل میکند:
«آنچه را که ساختن کشتی در مورد حمل و نقل بردگان برای لیورپول قرن هجدهم انجام داد، تولید کالاهای پنبهای در مورد خرید بردگان برای منچستر به انجام رسانید. اولین انگیزههای رشد شهر نساجی منچستر از بازار- های آفریقائی و هند غربی آمد.رشد منچستر با رشد لیورپول یعنی راه دریائی منچستر به بازارها بستگی داشت. سرمایهای که در لیورپول از طریق تجارت برده جمع آمده بود به کار بارور ساختن منچستر گرفته شد. کالاهایی که منچستر میساخت از طریق کشتیهایی که بردگان میراندند به آفریقا میرسید. بازار عمدهی خارجی لانکشایر کشتزارهای هند غربی(و بعد برزیل)بود و آفریقا. این بستگی به مثلث تجارت بود که منچستر را بوجود آورد.»
در واقع،صرفنظر از بعضی سرمایههای غیرقابل دسترس، در سهقرنی که به سال ۱۸۰۰ ختم میشد، معادل یک میلیارد لیره استرلینگ یعنی بیشتر از ارزش تمام تاسیسات کارخانههایی که در همین سال در اروپا با نیروی بخار کار میکردند، از آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا سرمایه به مادر شهرها یا کلان شهرهای اروپا ریخته شد.(آمریکای لاتین یک دوم این سرمایه را بوجود آورده بود.) رقمی که معادل نیمی از سرمایهگذاری انگلستان در بخش ذوب فلزات تا سال ۱۷۹۰ است. فقط در سالهای بین ۱۷۶۰ تا ۱۷۸۰ درآمد انگلستان از هند شرقی و غربی بیش از دو برابر سرمایهای بود که برای صنعت در حال رشد خود در اختیار داشت.
بنابراین واضح است که از همان ابتدا انتقال سرمایه از آمریکای لاتین به اروپا بود نه بالعکس. این بدان معنی است که آمریکای لاتین دارای منابع یا سرمایهای بوده است که از طریق سرمایهگذاری و تجارت خارجی به اروپا رفته و بجای خود آمریکای لاتین در آنجا بکار گرفته شده است. در حقیقت این فقدان سرمایه نبوده است که آمریکای لاتین را محتاج به سرمایهگذاری خارجی کرده است، انتقال سرمایه به بیرون از آن باعث این احتیاج شده است.
آمریکای لاتین تنها از طریق مالی از رابطه استعماری خود و کلان شهرها زیان نبرده است، اثرات بنیانی(۵) محلی که هنوز بقایای آن را به چشم میبینیم از این رابطه برخاستهاند.
بنابراین دومین دلیل مهم فقدان سرمایهی کافی و توسعهنیافتگی در آمریکای لاتین، بنیانهای اقتصادی محلی، سیاسی و اجتماعی عقبماندهای بودند که خود از تجارت و سرمایهگذاری خارجی نتیجه شدند و بر اثر همین دو عامل هنوز باقیماندهاند. از سرمایههای بالقوه و باقیمانده قسمتی برای تهیهی مواد صادراتی به کلان شهرها به کار استخراج معادن، کشاورزی، حمل و نقل و تجارت گرفته شدند و قسمتی دیگر برای وارد کردن کالاهای تجملی از کلان شهرها. تنها قسمت ناچیزی از این سرمایهها صرف تولید کالا برای بازارهای داخلی شدند. بر اثر تجارت و سرمایهگذاری خارجی منافع اقتصادی و سیاسی بورژوازی، بخشهای استخراج معادن، کشاورزی و تجارت یا به قول «کنودیو ولیز»(۶) سه پایه از پایههای کرسی اقتصادی به رویدادهای اقتصادی داخلی بستگی نداشت.
تا ظهور امپریالیزم در فرایند فوق فقط دو استثنا ملاحظه شد. اول سست شدن کار تجارت خارجی و سرمایهگذاری در دوران جنگهای بین کلان شهرها و در دوران کسادیها، مانند آنچه که در قرن هفدهم اتفاق افتاد. دوم فقدان رابطهی موثر بین کلان شهرها و مناطق دورافتادهای که کالا صادر نمیکردند. بدین جهت سرمایهشان جمع شد و برای مصرف بازارهای خود صنایعی ایجاد کردند مانند سائوپائولوی برزیل، توکامان و بعضی مناطق دیگر آرژانتین، اسانسوین پاراگوئه، گوئرهتارو و پوئبلا در مکزیک و بعضی مناطق دیگر آمریکای لاتین در قرن هجدهم.
به طور خلاصه میتوان گفت که در دوران استعمار تاریخ سرمایهداری، سرمایهگذاری خارجی وسیلهی غارت کردنهای منابع، استثمار کارگران و تجارتهای خارجی گردید. اینها باعث توسعهی کلان شهرهای اروپائی و توسعهنیافتگی کشورهای آمریکای لاتین شدند.
۲- صنعتی شدن،تجارت آزاد و توسعهنیافتگی
تفوق اقتصادی و سیاسی بریتانیای کبیر و استقلال یافتن آمریکای لاتین پس از جنگهای ناپلئون باعث شد که گروههای ذینفع از طریق فعالیتهای سهگانه خود، آینده آمریکای لاتین را در دست داشته باشند:
۱- آنهائی که دست اندر کار کشاورزی، استخراج معدن و تجارت بودند و در حفظ بنیان اقتصادی صدور کالا و ایجاد عقبماندگی میکوشیدند و فقط میخواستند که دست اسپانیولیها و پرتغالیها را از امتیازات خود دور نگهدارند.
۲- گروههای ذینفع صنعتی و گروههای دیگری از مردم امریکای لاتین که میخواستند اقتصاد خود را ولو ضعیف در دست داشته باشند ولی تن به تجارت آزاد و سرمایهگذاریهای خارجی ندهند.
۳- انگلیسیهای فاتح و اهل صنعت که وزیر امور خارجهشان «لرد.گانینگ»(۷) در سال ۱۸۲۴ چنین گفت: «آمریکای اسپانیا آزاد است و اگر ما کار را خراب نکنیم به آمریکای انگلیس تبدیل خواهد شد». بدین وسیله عاملین اصلی و طرفین مخاصمه تعیین شدند. بدین معنی که در یک طرف بورژواهای سوداگر آمریکای لاتین و تجار صنایع کلان شهرها قرار گرفتند و در طرف دیگر ناسیونالیستهای محلی و اهل صنعت آمریکای لاتین. و نتیجه همان شد که بوسیله فرایند تاریخی سیر کاپیتالیزم تعیین شده بود.
در سال ۱۸۲۴ مطابق با توصیههای کانینگ، انگلستان واگذار کردن وامهای کلان را به دولتهای آمریکای لاتین که بر اثر جنگهای استقلال و یا بقایای حکومتهای مستعمراتی زیربار سنگین قرض رفته بودند آغاز کرد. البته وامها برای تسهیل تجارت با انگلستان واگذار شده بودند و برای همین منظور حتی سرمایهگذاریها در استخراج معادن و دیگر فعالیتهای اقتصادی انجام پذیرفت ولی زمان برای ظاهر کردن هدف اصلی هنوز مناسب نبود.
«روزا لوگزامبورک»(۸) جملهای از «توگان باروناوسکی» نقل میکند بدین مضمون که: «کشورهای آمریکای جنوبی از کجا توانستند در سال ۱۸۲۵ دو برابر سال ۱۸۲۱ کالا خریداری کنند؟ انگلیسیها خود وسیلهی کار را فراهم کردند. وامهایی که در بورس لندن به جریان افتاد، به کار خریدن کالاهای وارداتی رفت». همین شخص از سیموندی چنین نقل میکند:
«تا زمانیکه اینگونه تجارت دوام آورد و انگلیسیها از آمریکاییان لاتین خواستند که از روی لطف با پول آنها از کالایشان مصرف کنند، صنایع انگلیس پررونق بود. در حقیقت این درآمد بیشتر نبود که موجب خرید بیشتر گردید، سرمایهی انگلیسی باعث بوجود آمدن این پدیده شد. بدین معنی که انگلیسیها خود با پول خود، کالاهای خود را خریدند و برای مصرف به آمریکای لاتین گسیل داشتند.»
معلوم است که در تحت این شرایط، تجارت خارجی و سرمایهگذاری بهاندازهی کافی به سود کلان شهرها نبود. به همین دلیل واگذاری وامهای انگلستان به آمریکای لاتین در حدود سال ۱۸۳۰ قطع شد و تاریخ قرن بعد از سرگرفته نشد. زیرا فقط تجارت خارجی و بخصوص تجارت خارجی با ممالک آمریکای لاتین که جنگها معادنشان را از کار انداخته بود و ناسیونالسیتهایشان به منظور حمایت صنایع خود به وضع تعرفه پرداخته بودند هیچگاه هدف اصلی کلان شهرها نبود.
ممکن است که در حال حاضر سرمایهگذاری خارجی یکی از وسایل سرمایهداری باشد، ولی در دوران سرمایهداری کلان شهری(۹) اینچنین تصور نمیشد. لذا قبل از اینکه تجارت و سرمایهگذاری خارجی بتواند نقش مهم و مناسب زمان خود را بازی کند باید از وسائل دیگری استفاده میشد. درست است که در ربع قرن بعد تجارت و سرمایهگذاری در وقوع رویدادها عامل کماهمیتی نبود، ولی ایندو وقتی میتوانستند با کارآیی تمام عمل کنند که دیپلماسی، محاصره دریائی و جنگهای خارجی و داخلی به یاری آنها میشتافتند.
در فاصله بین ۱۸۲۵ تا ۱۸۴۵، عناصر ناسیونالیستی هنوز قادر بودند که دولتها را به وضع تعرفههای حمایتی وادار کنند. در این دوره صنعت، کشتیرانی و فعالیتهای توسعهساز دیگر هنوز چشمگیر بود. آمریکاییان لاتین خود معادن مخروبه را آباد کردند و به استخراج معادن جدید پرداختند و بخشهای کشاورزی و صدور کالاهای اولیه را خود برپا کردند. برای توسعه اقتصاد داخلی و تامین کردن تقاضاهای روزافزون مواد خام خارجیان، لیبرالها اصلاحات ارضی و اصلاح قانونی مهاجرت را برای بالا بردن میزان کارگر و توسعه بازارهای داخلی خواستار شدند.
بورژواهای طرفدار تجارت و آنها که چشم به کلان شهرها داشتند، این اصلاحات و وضع تعرفه را به ضرر خود دیدند و با ناسیونالیستهای ایالتی و صنعتگرا در سالهای ۱۸۳۰ تا ۱۸۵۰ جنگیدند و موفق شدند.
قدرتهای کلان شهرها از طریق اسلحه، محاصره دریائی و حتا دخالتهای مستقیم نظامی و برافروختن جنگهای جدید مانند جنگ اتحاد سهگانه(۱۰) علیه پاراگوئه به یاران تجاری آمریکای لاتینی خود کمک کردند. تنها در این جنگ ۶ نفر از هر ۷ نفر مرد پاراگوئهای جان خود را برای دفاع از خط آهن ملی و کوششهای توسعهسازانه مستقل و خودانگیخته از دست دادند.
تجارت و شمشیر از طریق حذف رقابت توسعهجویانهی صنایع و پیروز کردن گروههای تجاری که چشم به خارج داشتند بر آنها که چشم به داخل دوخته بودند، آمریکای لاتین را برای تجارت آزاد کلان شهرها آماده ساخت. تنها در این حالت بود که تجارت آزاد میشد و سرمایهگذاری خارجی معنی مییافت. یک ناسیونالیست آرژانتینی آن زمان چنین مینویسد:
«پس از ۱۸۱۰ موازنه پرداختهای کشور بطور مداوم وخیم بود و تجار بومی زیانهای زیادی دیده بودند. صادرات عمده و واردات خرده، هر دو در دست بیگانگان افتاه بود. بنابراین معلوم میشود که باز کردن درهای مملکت به زیان موازنه تمام شده بود. خارجیان نهتنها در تجارت جای بومیان را گرفته بودند، صنعت و کشاورزی نیز نصیب آنان شده بود.»(۱۱) شخص دیگری چنین میگوید:
«بوینس آیرس فقط برای اینکه مصرفکننده محصولات و مصنوعات کشورهای خارج بشود خون خود را نریخت و ثروت خود را بر باد نداد. این دون شأن کشوری است که طبیعت بدان ثروتها داده است. اگر بگوئیم که حمایت انحصار میآورد غلط فکر کردهایم. حقیقت این است که آرژانتین که برای مدت بیست سال تحت یک رژیم تجارت آزاد بوده است، به همین دلیل اکنون در دست بیگانگان افتاده است. اگر سیاستهای حمایتی اعمال میشد تجار خارجی تفوق اقتصادی خود را از دست میدادند و کشور بعنوان اتخاذ اولین قدم خود در راه استقلال، شایستهی تهنیت میگشت. دیگر ادامه تجارت آزاد برای کشور ممکن نیست،چه تنها ایجاد محدودیت است که توسعه صنعتی را امکانپذیر میسازد. دیگر تحمل سنگینی انحصار خارجی که کوششهای صنعتی شدن را خفه میکند، ممکن نیست»(۱۲).
ولی سنگینی همچنان حس شد. «بورگین»(۱۳) به درستی در تجزیه و تحلیل فدرالیزم آرژانتین مینویسد که:
«پس از انقلاب آرژانتین، مراکز اقتصادی از شهرهای داخلی کشور به بنادر انتقال پیدا کردند، به طوری که روز به روز بر اهمیت شهرهای ساحلی افزوده و از اهمیت شهرهای داخلی کاسته شد. این طرز رشد اقتصادی موجب شد که بر نابرابریهای مزمن بین مناطق افزوده شود و عدهای از مناطق ثروتمند شوند تا عدهای دیگر فقیر گردند. بتدریج ثروت استانهای داخلی به بوینس آیرس و سایر شهرهای شرق آرژانتین روانه شد.»
اهل صنعت، میهنپرستان و اقتصاددانان دوراندیش برزیل، شیلی، مکزیک و سراسر آمریکای لاتین بر آنچه که از لحاظ اقتصادی داشت میگذشت انتقادها کردند ولی فایدهای نداشت. سیر کاپیتالیزم جهانی و زور شمشیر، تجارت آزاد را قانون زور کرده بود. ابتدا تجارت آزاد آمد و سپس سرمایهگذاری خارجی.
تجارت آزاد، همانطور که ناسیونالیست آلمانی – «فردریک لیست»(۱۴)- گفته است، کالای اصلی صادراتی انگلستان شد. بیهوده نبود که لیبرالیزم منچستر از «کاتنوپولیس»(۱۵) برخاست. این نوع لیبرالیزیم به قول «کلودیو ولیز» توسط بخشهای استخراج معدن، کشاورزی و تجارت که از زمان مستعمرهداری باقیمانده و ناسیونالیستهای داخلی را شکست داده، برای خدمت به منافع کلان شهرها به کار گرفته شده بودند مورد حمایت قرار گرفت.
تجارت آزادی که بین کلان شهرهای قدرتمند و کشورهای ضعیف آمریکای لاتین برقرار شده بود موجب کسری موازنهی پرداختهای این کشورها شد. برای برطرف کردن این کسری، کلان شهرها به کشورهای آمریکای لاتین سرمایهگذاری را پیشنهاد کردند که به توسط این کشورها پذیرفته شد. بدین سبب بود که سرِ کسیهی وامهای خارجی در سالهای ۱۸۵۰، بهسوی آمریکای لاتین گشوده شد. البته این وامها و سرمایهگذاریها نهتنها موجب برطرف کردن کسری موازنه نشدند، بلکه باعث بالا رفتن این کسری نیز شدند. در این دوره اغلبِ کلان شهرها به منظور حفظ منافع خود ۵۰ درصد از درآمد صادرات را صرف سرمایهگذاری میکردند. آمریکای لاتین در این زمان به کرات دچار تورم و پائین رفتن ارزش پول خود شد. چون در نتیجه این کنشها و واکنشها، ارزش کالاهای خام صادراتی آمریکای لاتین به کلان شهرهای اروپائی کم شده و بر میزان ارزش کالاهای ساختهشدهی صادراتی کلان شهرها افزوده شده بود. در نتیجه بر میزان سرمایهای که از آمریکای لاتین به اروپا جریان داشت اضافه گشت. در خود آمریکای لاتین، تورم و کاهش ارزش پول باعث منفعت تجار و مالکان و چپاول و ضرر کارگران و دهقانان شد.
کاپیتالیزم صنعتی، علاوه بر باب کردن تجارت آزاد باعث شد که بنیانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آمریکای لاتین بر حسب احتیاجات کلان شهرهای اروپا شکل بگیرد و سرمایهگذاری کلان شهرها برای برطرف کردن آثار سوء تجارت آزاد وسیلهای شد برای عقبراندگی و توسعهنیافتگی هرچه بیشتر آمریکای لاتین.
اشارات
(۱) Cortez
(۲) Franciscan Friars
(۳) Metropolis ،ترکیبی از Meter بمعنای مادر و Polis بمعنای کشور،شهر.این را علاوه بر کلان شهر،مادر شهر نیز مینامند.
(۴) Williams,Eric(1944)Capitalism and Slacery, Chapel Hill,University of North Carolina Press, . Russell and Russell,New York,1964
(۵) Structural
(۶). Veliz,Claudio(1963)’La mesa de tres Patas›, . Desarrollo Economico(Buenos Aires)Vol.3′ . No.1-2,April-September
(۷). Canning
(۸). Luxemburg,Rosa(1964)The Accumulation of . Capital,New York,Monthly Review Press
(۹) Metropolitan Capitalism
(۰۱) Triple Alliance
(۱۱) Burgin,Miron(1946)the Economic Aspects of Argentine Federatism.1820-1852.Cambridge, . U.S.A.Harnard University Press
(۱۲)همان کتاب
(۱۳)همان کتاب
(۱۴) Fredirich List
(۱۵) Cottonpolis .معنای تحت اللفظی این اسم«پنبه شهر» میشود.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.