در زمان جنگ مقاومت ضد روس‌ها حزب یا گروه خاصی بنام طالبان وجود نداشت؛ فقط تعدادی از جبهات در جنوب قندهار وجود داشت که خود را طالبان می‌خواندند، اکثریت رهبران و قوماندانان طالب در زمان جنگ ضد روسی قوماندانان حرکت اسلامی مولوی نبی و حزب اسلامی مولوی یونس خالص بودند. در اوج جنگ‌های جهادی در افغانستان سال ۱۳۷۳ تعدادی از قوماندانان جهادی سابق در اعتراض به جنایات رهبران جهادی تشکلی را بنام «تحریک طالبان کرام» ایجاد نمودند. اینان هدف خود را جهاد علیه «شر و فساد» (منظور گروه‌های جهادی) اعلام کردند. ملا عمر رهبر این گروه در سال‌های جنگ ضد روسی از قوماندان حزب اسلامی یونس خالص بود.

در واقعیت امر امریکا و متحدانش در منطقه (پاکستان و عربستان سعودی) از عملکرد جهادی‌ها در افغانستان خشنود نبودند، زیرا جهادی‌ها نتوانستند دولت با ثباتی را در افغانستان برپا نمایند و بیشتر مصروف جنگ با همدیگر شدند. ثبات در افغانستان برای امریکا بسیار اهمیت داشت. امریکا چشم به ذخایر طبیعی مخصوصاً نفت کشورهای آسیای میانه که تازه با فروپاشی شوروی «آزاد» شده بودند، داشت. بنابه موقعیت جغرافیایی که افغانستان دارد، افغانستان دروازه ورود به این کشورها محسوب می‌شود. بناً ایجاد صلح و ثبات نسبی، و از همه مهمتر دولتی که منافع امریکا را در منطقه تامین کند، در افغانستان بسیار حتمی و حیاتی برای امریکا بود. با حرکت از این دید امریکا پس از ناامید شدن از جهادی‌ها به تقویت گروه جدید طالبان پرداخت. باز هم پاکستان و عربستان سعودی عملی کنندگان این برنامه شدند و طالبان را حمایت نمودند.

طالبان اولین بار در ۵ میزان ۱۳۷۵ کابل را به تصرف خود در آوردند که از اولین کارهای شان کشتن داکتر نجیب آخرین رئیس جمهور حزب دموکراتیک خلق ـ جناح پرچم و برادرش شاهپور بود. طالبان به عنوان جانشینان جهادی‌ها شروع به جنایت علیه مردم ما کردند؛ آنان با افکار قرون وسطی و متحجری که داشتند قوانین غیرانسانی را وضع نمودند. براساس قوانین طالبان زنان از حق تحصیل، کار در بیرون از خانه، بیرون رفتن بدون همراه مرد، رفتن پیش داکتر و غیره محروم شدند. مراعات حجاب بر زنان که در زمان جهادی‌ها اجباری گردید در زمان طالبان به چادری مبدل شد. یعنی طالبان هیچ پوشش دیگر را به استثنای چادری به عنوان حجاب نمی‌شناختند و اگر زنی غیر از چادری بیرون از خانه می‌شد مورد لت و کوب قرار می‌گرفت و زندانی می‌شد. مردان هم از قوانین قرون وسطایی طالبان مستثنا نبودند. طالبان همه روزه به اندازه گیری ریش و موی سر آنان مشغول بودند، اگر کسی ریش، موی و یا لباسش مطابق شرع اسلام نمی‌بود مورد لت و کوب و صدها توهین و تحقیر دیگر قرار می‌گرفت. پلیس مذهبی طالبان بنام «امربالمعروف و نهی از منکر» مانند سگ هر جا به جان مردم ما افتاده بودند.

اما ستم طالبان محدود به این قوانین نبود، آنان به تاسی از افکار رهبران شان قوم پشتون و پیروان فقه حنفی(سنی‌ها) را برتر از همه می‌دانستند و دیگران را کافر خطاب می‌کردند. همین امر باعث شد تا در جنگ‌های شمال کابل و ولایات پروان و کاپیسا(شمالی)، جنایات نابخشودنی را علیه ساکنان غیرنظامی این مناطق انجام دهند. آنان به کوچ اجباری مردم آن مناطق مبادرت ورزیدند و تمام خانه، باغ، تاک‌های انگور شان را به آتش کشیدند. طالبان همچنان با مردم هزاره و شیعه افغانستان دشمنی جنون‌آمیز داشتند، در جریان سقوط مزار از دست نیروهای مارشال دوستم، طالبان به قتل عام مردم هزاره و شیعه دست زدند. قتل عام یکاولنگ در ولایت بامیان داغ ننگ دیگریست بر پیشانی طالبان که در آن ۳۶۵ هزاره را کشتند. تجاوز جنسی بر زنان توسط طالبان از حربه‌های بوده که در جریان جنگ شمالی و مزار از آن استفاده شده است. جنایت دیگر طالبان انهدام بت‌های تاریخی بامیان است که هرگز تاریخ کشور ما آن را فراموش نمی‌کند.

امریکا و غرب برای تامین منافع اقتصادی خود در پنج سال حکومت طالبان بارها تلاش کرد تا با این گروه کنار بیایند، اما وضعیت به گونه‌ای بود که این کار اجرا نشد و بالاخره امریکا بعد از حادثه یازدهم سپتامبر تصمیم گرفت تا رژیم طالبان را یکطرفه کند، چون دیگر بودنش نه به نفع که به ضرر آنها بود. حملات ناتو به رهبری امریکا و انگلستان در ۱۵ میزان ۱۳۸۰ آغاز گردید و ظرف یک نیم ماه طالبان در کابل سقوط نمودند.

بعد از سقوط حکومت طالبان، تا مدتی گروه طالبان منفعل باقی‌ماندند. اما در دوره حکومت کرزی طالبان کم کم جان دوباره گرفتند و حضور خود را به عنوان یک گروه مخالف دولت محسوس‌تر ساختند. تا این که در دوره دوم حکومت اشرف غنی طالبان برق‌آسا تبدیل به یک قدرت غیرقابل کنترل برای افغانستان شدند  و بعد از گرفتن ولسوالی‌ها و ولایت‌ها به تاریخ ۲۴ اسد ۱۴۰۰ وارد کابل شدند و افغانستان را تحت کنترل خود درآوردند.

طالبان در نتیجه امضأ پیمان با امریکا مشروعیت سیاسی یافت و با آزاد شدن ۵۰۰۰ زندان‌شان از نگاهی نظامی قدرتمندتر شدند. با آن همه جنایات که طالبان در گذشته انجام داده بودند خوش‌بینی وجود داشت که شاید تغییر اندکی کرده باشد اما از بدو ورود شان به کابل و گرفتن کنترل کشور نشان دادند که هیچ تغییر در افکار آنها نسبت به زنان، اقلیت‌های مذهبی و قومی، آزادی بیان و … نیامدند. همچنان که طالبان در دوره اول حکومت خود زنان را از تحصیل، کار در بیرون خانه، حضور در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی محروم کردند، این بار هم عین محدودیت‌ها را بر زنان وضع کردند. حجاب شکل اجباری گرفته است که ویدیوهای در رسانه‌های اجتماعی دست به دست می‌شوند که پسران به جرم پوشیدن شلوار لی و بلوز مورد لت و کوب نیروهای طالبان قرار می‌گرفتند، درضمن گروه طالبان موفق به کشف «پرده شرعی» در دانشگاه‌ها در بین دختران و پسران شدند. همچنان طالبان هزاره‌ها را در دایکندی محبور به کوچ اجباری کردند و برعلاوه ده‌ها خانواده هندو و سیک افغانستان مجبور به فرار از کشور شدند. در جریان مزاکرات صلح دوحه مخالفت خود را با مذهب شیعه نشان دادند، طالبان با تخریب دروازه تاریخی در غزنی و سایر آبادات تاریخی در ولایات مختلف ضدیت خود را با فرهنگ و تمدن یک بار دیگر نشان دادند. به قول سنایی «بد بد است ار چه نیک‌دان باشد».

نویسنده: محمدزمان سیرت

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)