در شرایطی به روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان نزدیک می شویم که خشونت در جهان اوج تازه ای گرفته است. اوجی بلند و در عین حال گسترده به وسعت کره زمین. توحش از چهار گوشه جهان می جوشد. چه آن جا که سر می برد، اسید می پاشد، مدرسه آتش می زند، دختران نوجوان را می رباید و چه آن جا که پشت حائلی رنگی، زیبا و بزک کرده خود را مخفی می کند. چه در سوریه که جان انسان معنای خود را از دست داده، چه در نیجریه که مدرسه به محلی دهشتناک برای قتل عام تبدیل شده، چه در مکزیک که آدم کشان راحت با هم کاری پلیس جوانان را دزدیده و نابود می کنند، چه در دانشگاه های معتبر آمریکا، که روزانه از تجاوز به دختران دانش جو گزارش داده می شود و چه در اروپا که نازی ها و هولیگان ها با پرنسیپ و استراتژی کاربرد خشونت و راسیسم رشد کرده و حضور می یابند.

گروگان ها در کمپ های داعش همان گونه شکنجه و کشته می شوند که محبوسان در زندان گوآنتانامو. به هر گوشه جهان سر می کشی، شکنجه است و کشتار. اسید پاشی هست و بمباران، سرکوب هست و زندان، تجاوز و خشونت. جهان از احساس نفرت و انتقام انباشته شده است و عشق و مهربانی را باید جست و جست و جست.
حاکمیت خشونت دیگر زن و مرد و کودک نمی شناسد و هر آن چه در مقابل خود می بیند، نابود می کند. با این حال زنان و کودکان همواره خشونت را به طور مضاعف تجربه می کنند. تجاوز به زنان که گوئی ذاتی جنگ است و حاکمیت مردسالارانه و تحقیر که هیچ گاه از جوامع رخت برنبسته، زنان را به ویژه، به قربانیان اصلی جنگ و خشونت تبدیل می کند.

حق دفاع یا انتقام

زنان حق دفاع از هویت، شخصیت و بدن خود را دارند. این جمله آن چنان گسترده است که اگر بخواهیم آن را از زوایای مختلف بررسی کنیم، به تناقض می رسیم. برای مثال، اگر کسی به شخصیت زن توهین کرد، آیا زن برای دفاع از خود حق دارد آن شخص را کتک بزند؟ اگر کسی به زن تجاوز جنسی کند، آیا زن حق دارد او را بکشد؟ اگر به این مثال ها ادامه دهیم، آیا از آن انتقام و قصاص در نمیاید؟ اگر کسی فحش داد، می شود فحش را به او برگرداند. اگر کسی خواست بکشد، می توان او را به قتل رساند. اگر کسی اسید پاشید، چه؟ چشم در مقابل چشم؟

حال که داعش حمله می کند، چه باید کرد؟ اسلحه در برابر اسلحه؟ روشن است، دفاع از خود جایز است و دیگر اسم آن خشونت نیست. اما مرز بین دفاع از خود و انتقام و جنگ طلبی کجاست؟ روشن است، انسان هایی که مورد حمله داعش قرار می گیرند، برای دفاع از جان خود و اطرافیان شان به اسلحه نیاز دارند و روشن است، آن ها با داعش می جنگند، کشته می شوند و می کشند. اما آیا در این جنگ، مرزی میان دفاع از خود و جنگ تا نابودی داعش وجود دارد؟

داعش ویروس ابولا نیست که جان انسان ها را می گیرد و هنوز واکسن آن را کشف نکرده اند. داعش سیل و زلزله نیز نیست که به مثابه خشم طبیعت توجیه شود. داعش را قدرت ها نه تنها با دادن پول و اسلحه، بلکه با سیاست های سرکوب گرانه، تحقیر و استثمار در طول تاریخ به وجود آورده اند. داعش خود تجسم زائش خشونت است. ترور، بمب گذاری و عملیات انتحاری پاسخی ست به دیکتاتوری، سرکوب، شکنجه، تحقیر و تبعیض. داعش همانند موجودیست که فرانکن اشتین ساخت و حال خارج از اراده به وجود آورندگانش می تازد و می کشد و تاراج می کند.

آیا شکست داعش به منزله نابودی این طرز تفکر است؟ داعش درختی ست که ریشه های عمیق دارد. با زدن برگ و شاخه های آن، این درخت رشد بیشتری خواهد داشت. فرزند های داعش در خیابان های ایران دوباره به دنیا می آیند، به اروپا سرک می کشند، در آمریکا رشد می کنند و کشورهای آفریقایی را درمی نوردند. ریشه این درخت را باید خشکاند. ریشه ای که قدرت ها با پول و اسلحه آن را آبیاری می کنند و هم چنان خواهند کرد.

وقتی به کردها فکر می کنم که چگونه متهورانه و از جان گذشته با داعش مبارزه می کنند، احساس دوگانه ای دارم. از طرفی به آن ها حق می دهم که با تمام نیرو و توان خود با این هیولا بجنگند، و از طرف دیگر این جنگ را خواسته و پرداخته قدرت های نظاره گر می دانم و احساس می کنم در این بازی مرگ که آن ها براه انداخته اند، انسان های بی گناهی کشته می شوند که در سراسر تاریخ خود سرکوب شده و با تبعیض زندگانی کرده اند و حالا نیز به طورغیرمستقیم بازیچه تاکتیک و استراتژی همان قدرت ها قرار گرفته اند. باز هم از توده مردم استفاده ابزاری می شود. باز هم چند نفر که ثروت جهان را در اختیار خود دارند، انسان ها را وسیله ای می کنند، برای رسیدن به منافع بیشترخود. چه با تبلیغات، چه با سرکوب، چه با تهییج و چه با برانگیختن احساسات………… باز هم این توده مردم هستند که گول آن ها را می خورند و با دنباله روی از امیال و اهداف آنان، آگاهانه و ناآگاهانه یا در جنگ ها به گوشت دم توپ تبدیل می شوند، یا در زندان ها محبوس شده، شکنجه و اعدام می شوند و یا بی خیال به زندگی ماشینی خود ادامه می دهند.

به زنان کرد فکر می کنم که نه تنها به دلیل ملیت خود سرکوب شده اند، بلکه به عنوان زن نیز جایگاه انسانی در جامعه نداشتند و اکنون با وجود تمام پیش رفت هایی که در عرصه به دست آوردن حقوق خود کرده اند، جان خود را نیز در این جنگ می نهند و سئوال من هم چنان بی جواب می ماند که آیا هنگام جنگ و بعد از آن، در خانه یا در جبهه، در خیابان یا بر سر کار برای حقوق خود نیز می جنگند یا فعلا آن را به کناری نهاده و به اجرای اوامر فرماندهان جنگ اولویت می دهند؟

خشونت

اسلحه، ثروت، قدرت

قدرت ها، این رهبران سیاست مدار تمام تلاش شان را می کنند تا جهان را به سمتی بکشانند که منافع شان را تأمین کند. پول، ثروت، انرژی، تبلیغات و هرسلاحی که در دست دارند، برای بردن جهان به سمتی ست که خود می خواهند. چه با خشونت، زندان و کشتار، چه با لبخند، موزیک و هورا. اگر مردم دنیا با چشمان از حدقه درآمده و ترسان به فجایعی که درحال رخ دادن است، می نگرند، کسانی نیز هستند که با لبخند پیروزی به این فجایع نظاره می کنند. آن هایی که اسلحه می سازند و آن هایی که اسلحه معامله می کنند و قدرت های حامی آنان. تنها آن ها هستند که از این طریق به ثروت های افسانه ای دست می یابند. ادامه هر جنگی به نفع آن هاست. مهم نیست کدام طرف پیروز از جنگ درآید، مهم ادامه جنگ و فروش اسلحه است. جهان بدون جنگ و بدون اسلحه برایشان نابودی به ارمغان می آورد.

جنگی را که در جریان است، باید جنایت علیه بشریت شمرد. مسئولان این جنگ باید در دادگاه مردمی محاکمه شوند. آنها اما، با سازمان دادن و رهبری این آدم کشی وحشیانه به نظاره نشسته اند. آن ها نقش فرماندهان را بازی می کنند و برای شان مهم نیست در این جنگ، چه تعداد انسان جان خود را از دست بدهند و چقدر به طول بیانجامد. مهم این است که استراتژی آنها برنده شده و نظم جهانی به سمتی برود که منافع آنان هرچه بیشتر تأمین شود.

صلح و صلح طلبی مفاهیمی تجریدی شده و در دنیای امروز پوششی هستند برای جنگ و جنگ طلبی. جنگ با بهانه “انسان دوستی” و “کمک به هم نوع”.
چه باید کرد؟ آیا به این دلیل که تمام این ها بازی قدرت هاست، می شود در خانه نشست، گوش ها را کر کرد و کشتارها را ندید؟ آیا باید اسلحه برداشت و هر که حمله می کند، کشت و سلاح های سنگین تر سفارش داد؟ آیا راهی در میانه وجود ندارد که بتوان از آن طریق آگاهانه با نفرت، جنگ و خشونت مبارزه کرد؟ آیا انتخاب میان این و آن، خوب و بد و یا بد و بدتر سرنوشت انسان هاست و می بایست همواره یکی از راه هایی را که جلوی پای شان گذارده شده، انتخاب کنند؟ چه باید کرد؟

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com