|
|||
ریحانه میگوید: مرا دستوپابسته و درحالیکه چشمهایم را نیز بستند به رجایی شهر بردند یکقلم و کاغذ دادند و گفتند آخرین حرفهایت را بنویس!
صبح روز دوشنبه ۲۹ سپتامبر است، حدود ساعت ۱۲ ظهر از یک ملاقات با وکیلی در مورد پناهندگی یک نفربر میگردم، تلفنم زنگ میزند. فاطی محمدی از هلند است، لحن غمگین صدایش زنگ خطری برای من است، حتماً خبر بد دارد. فاطی میگوید: مینا ریحانه را بردند برای اجرای حکم. با سرعت و شوک میگویم، چطور؟ مگر بررسی مجدد پرونده نبود، مگر خبر نیامده بود که دارند دوباره تصمیم میگیرند، پس تصمیم مقامات رژیم اسلامی که در پشت درهای بسته در این مورد حرف میزدند این بوده که اوضاع مناسب است ریحانه را بکشیم و روی این پرونده که توجه میلیونی به خود جلب کرده سنگ بگذاریم؟ فاطی میگوید ریحانه به مادرش زنگزده و گفته مامان دستهایم را بستهاند و میگویند ترا میبریم برای اجرای حکم در زندان رجایی شهر. مامان ترا گول زدند، مرا میبرند، من فردا از دست رنج و دردهایم راحت خواهم شد، تو صبور باش. شعله میماند و یک تصویر از واقعه هولناک. فوراً به فاطی میگویم الان باید دست بکار شد. اولازهمه باید با مقامات دولتها، اتحادیه اروپا و کمیسیونهای حقوق بشر تماس گرفت. باید کاری کرد اینها چند نامه فوری اعتراضی به ایران بفرستند، باید درعینحال خبر را وسیعا پخش کرد، باید در مقابل وزارت امور خارجه و یا پارلمانهای محلی تجمع کرد و بهتر است با رسانههای فارسیزبان حرف بزنیم که برنامه ویژه بگذارند و باید مردم را دعوت کنیم مادر ریحانه را در مقابل در زندان رجایی شهر تنها نگذارند. با هیجان و تند تند یک اطلاعیه مینویسم که خبر را علنی کنیم. در آنسوی خط یک جمع از فعالین کمیته علیه اعدام آمادهباش هستند، بهمحض پخش خبر، حسام یوسفی را خبردار میکنم که اوضاع فوقالعاده است و باید دست بکار شویم. نوشین قادری از محل کلاس درسش زنگ میزند و میگوید مینا این خبر چیه، توضیح میدهم و او میگوید فوراً برای انجام مصاحبه و کارهای لحظهبهلحظه از طریق رادیو نسل ما دست بکار میشود. با پارلمان اروپا تماس میگیرم با چند نفر از مسئولین حرف میزنم قول میدهند حتماً نامه بنویسند، به عفو بینالملل زنگ میزنم. به اولریکه لوناچک و دفتر باربارا لوخ بیلر زنگ میزنم به دفتر یکی از مسئولین پارلمان به اسم اشتوتسمن زنگ میزنم. یک تماس با رسانهها و ازجمله تماس با کانال جدید میگیرم و فوراً میگویند که برنامه امروز یعنی برنامه زنده کانال جدید که بهوقت اروپا هفت و نیم شب پخش میشود را به ریحانه اختصاص میدهند. به آقای میبدی زنگ میزنم، اصلاً توجه نمیکنم که در آنجا ساعت چهار صبح است، با خوشرویی همیشگی میگوید چه شده است، با هیجان میگویم ریحانه را برای اعدام بردهاند، باید کاری کنیم که همه رسانههای خارج کشور این را پوشش خبری دهند و برنامه ل زنده را روی این موضوع متمرکز کنند. بعداً آقای میبدی در جریان مصاحبه من با پارس تی وی و رادیو همراه گفت که من ساعت چهار صبح با تلفن مینا از خواب پریدم و خبر را شنیدم بعد رفتم زیر دوش آب و نیم ساعت گریه کردم… نبرد بازمان! فعالیت تیم فراخوان دهنده به کمپین نجات ریحانه شبنم اسداللهی، نازنین افشین جم و شادی پاوه و من با شیوا محبوبی و مهوش علاسوندی شروع میشود. اینیک نبرد با تیکتیک ساعت هست. شیوا محبوبی فوراً پیام میدهد که با مقامات پارلمان اروپا تماس گرفته و نامهای فوری به آنها نیز داده است. شیوا خودش یک پیام در مورد ریحانه میدهد که در سایتها پخش میشود. در صفحه مریم نمازی و در صفحه برنامه نان و گل سرخ خبر را میزدند اینیکی از پربینندهترین برنامهها و صفحه مریم بازدیدکننده چند هزارنفره دارد و این خبر را وسیعا پوشش میدهد. نازنین افشین جم در صفحه فیسبوک خود خبر را نوشت و یک نامه به کنتاکت های بینالمللی خود داد. پخش خبر از طرف نازنین افشین جم یعنی پوشش چند هزارنفره این خبر. شبنم فوراً خبر را به زبان انگلیسی در صفحه فیسبوک خود گذاشت و با رسانههای مختلف و دستاندرکاران تماس گرفت و شادی پاوه بلافاصله چند تلفن به مقامات وزارت خارجه کانادا و چند رسانه معتبر انگلیسیزبان داشت و با دوستانش در ایران تماس گرفت که شعله را تنها نگذارند. همکار خوب کمیته علیه اعدام مونا فعالانه وارد میدان میشود، پخش خبر و کمک به انتشار این خبر و فعالیتهای متعدد. ما لحظهبهلحظه اخبار را پوشش میدادیم. با آقای طاهر جعفر زاده یکی از فعالترین و انساندوستترین افراد در ایتالیا تماس میگیرم که ارتباط خوبی با پارلمان و رسانههای ایتالیایی دارد. ایشان فوراً دست بکار میشود چند ساعت بعد خبر احتمال اجرای حکم اعدام ریحانه در خروجی رسانههای معتبر ایتالیا قرار میگیرد و مصاحبه با طاهر جعفر زاده در این مورد وسیعا پوشش داده میشود. و دو سناتور ایتالیایی به جمهوری اسلامی ایران نامه اعتراضی فرستاده و با سفارت این رژیم در رم تماس گرفته و اعتراض میکنند. با عموی ریحانه در برلین حرف میزنم و ایشان حاضر به گفتگو با رادیو نسل ما و رادیو همراه هستند و این مصاحبهها انجام میشود. از امریکا آقای مصلحی با من تماس میگیرد که فراخوان تبدیل برنامههای فارسی به دفاع از ریحانه گرفته است و تلویزیونهای متعدد فارسیزبان میخواهند با دستاندرکاران و یا مادر ریحانه مصاحبه کنند. فاطی در هلند مشغول مصاحبه کردن است و هر از چند گاهی باهم حرف میزنیم و آخرین اخبار را چک میکنیم. مادر ریحانه بهسوی زندان حرکت میکند به همراه دو خواهر ریحانه پدرش بعداً به آنها ملحق میشود. از نزدیک زندان به ما میگویند که شعله پاکروان مادر ریحانه به زندان رجایی شهر زنگزده و به او گفتهاند بله اسم ریحانه در لیست اعدامها است و فردا پنج صبح اعدام میشود ساعت هشت برای گرفتن پیکرش بیایید. کمکم دوستان و آشنایان این خانواده در مقابل زندان تجمع میکنند و رادیو و تلویزیونهای نیز فراخوان میدهند که به مادر ریحانه بپیوندید. رژیم دست به یک تشبث دیگر میزند شایعه پخش میکنند که حکم ۱۰ روزبه تعویق افتاده. دوباره سروکله انجمن امام علی و شارمین میمندی نمایان میشود، خبر پخش میکنند که اوضاع آرام است و خبری نیست، به محل نروید تجمع نکنید حکم به تعویق افتاده. شعله پاکروان میداند که اینجا دیگر ته خط است. و ریحانه را دستوپابسته و درحالیکه چشمش را با یک باند سیاه بستهاند به زندان رجایی شهر میبرند در آنجا چند مأمور با بیرحمی تمام یکتکه کاغذ و یک خودکار به او میدهند که وصیتش را بنویسد. ریحانه آخرین حرفهایش را مینویسد حرفهایی که الان در دست زندانبانان رجایی شهر است. بازهم میخواهند شرایطی ایجاد کنند که جنبش دفاع از ریحانه شکاف بخورد و درنهایت پیکر فرزند دلبند خانواده جباری را به آنها بدهند و بازهم «روشنفکران دینی همیشه مدافع قصاص و حکومت اعدام» شروع کنند به حمله به فعالین علیه اعدام و مخالفین این حکم که زیاد حرف زدید و شلوغ کردید و قهرمان ساختید و خانواده مقتول را ناراحت کردید و از این حرفها که درنهایت دفاع از حکومت اعدام و تیر زدن بهپای جنبش علیه اعدام است. شعله میگوید دیگر باور نمیکنم. اینها دروغ است، ریحانه درخطر اعدام شدن است. او در مقابل در زندان مصاحبه میکند و میگوید: شایعه راه انداختهاند که حکم متوقفشده تا ریحانه خودش از زندان شهرری و نه با تلفن دستی به من زنگ نزند که رفته به زندان شهرری و پیش بقیه است باور نمیکنم. از پارلمان اروپا سه امایل میرسد که اعتراض کردیم عفو بینالملل یک بیانیه فوری میدهد، نامههای چند سناتور علنی پخش میشود و تیم خبری کمیته علیه اعدام مشغول است و هرلحظه خبر و وقایع در ایران و در دنیا را پوشش میدهد. http://notonemoreexecution.org/1393/07/2954/ یک نشریه انگلیسیزبان در کانادا اولین بار خبر را منعکس میکند. سپس رسانههای ایتالیایی و آلمانی، الان اگر اسم ریحانه را در گوگل بزنید و اخبار دیروز را ببینید مطالب متعددی را پیدا میکنید به زبان سوئدی و نروژی، انگلیسی و آلمانی و ژاپنی و غیره. یک جمع بپا میخیزند و باهم کار میکنید. صدها نفر دوندگی میکنند … مهوش علاسوندی در مقام فرماندهی یک جنبش ظاهر میشود. او که خود این روزهای تلخ را تجربه کرده و دو فرزند دلبندش را رژیم اسلامی سبعانه اعدام کرده، فراخوان میدهد که همه در مقابل در زندان رجایی شهر تجمع کنند. خود او با رسانههای مختلف مصاحبه میکند و از جنبش متحدانه و همبسته علیه اعدام دفاع میکند و از مردم دعوت میکند همراهی کنند. حدود ساعت شش و نیم با تلویزیون پارس هستم. مردم زنگ میزنند و ابراز همبستگی میکنند. بعد ساعت هفت و نیم عصر مهمان کانال جدید هستم خلیل کیوان برنامه را اجرا میکند. من و مهوش علاسوندی قرار است اول برنامه حرف بزنیم و فراخوان بدهیم. مهوش به دلیل اینکه این روزها یادآور خاطرات تلخی برای او هست، نمیتواند حرف بزند و بیژن فتحی مصاحبه کند. مردم در این تلویزیون غوغا میکنند و من یکبار دیگر روی خط میروم و آخرین اخبار را میگویم؛ که تجمع در مقابل در زندان بر جا است و همه منتظر هستند ببیند رژیم چه میگوید. حدود ساعت نه شب اروپا است که یک خبر روی خروجی رسانههای رژیم ازجمله ایسنا و ایرنا و تابناک و… قرار میگیرد. رژیم اعلام میکند که اصلاً قوه قضاییه اعلام کرده قرار نبوده ریحانه را اعدام کنند و اصلاً ریحانه منتقل نشده به رجایی شهر. خوب دروغگویی که حرفه سیساله اینها است، شرم و حیا هم که ندارند، یک نکته مهم است دارند عقبنشینی میکنند. بیرون و درون زندان رجایی شهر! در بیرون زندان خانواده و دوستان و طرفداران ریحانه جمع هستند. میگویند با افسرنگهبان رجایی شهر حرف زدهاند میگوید ریحانه را مجدداً به شهرری برگرداندیم. مادر ریحانه میگوید اینجا هیچ ماشینی از صبح تا حالا از زندان خارج نشده چطور منتقلش کردید. در رسانههای رژیم درعینحال اعلام میشود که با پدر ریحانه آقای جباری مصاحبه کردهاند که فضا را آرام کنند. پدر ریحانه منکر حرف زدن با این رسانهها میشود. من با درون زندان تماس میگیرم. اینیک واقعه منحصربهفرد است زندانیان از درون زندان میگویند خبردار شدهاند که ریحانه به اینجا منتقلشده، میگویند امیدوار هستند که اعدام نشود و محکومین به اعدام میگویند این میتواند مهم باشد. نمیدانند که دم در زندان تجمع هست ولی میدانند نبردی به وسعت ایران و جهان برای نجات یک محکومبه اعدام در همین زندان رجایی شهر در جریان است و امیدوار هستند که فردا فاجعه اتفاق نیفتد. جمعیت در مقابل زندان بیشتر میشود شعله میگوید ماشین هنرمندان و دوستان ما را برمیگردانند که به اینجا نیانید به یکی از هنرمندان آقای فروغی زنگزده و گفتهاند مشکل حل شد به دوستان خودتان بگویید نیایند… شعله به یک کافه اینترنت در نزدیک زندان میرود و پیامی در آنجا مینویسد که نشان میدهد موضوع حلنشده و میگوید پیامهای مرا دو نفر منتقل میکنند. یا برادرم در امریکا و یا فاطی محمدی در هلند… رسانههای فارسیزبان واقعاً غوغا میکنند، میلیونها نفر در جریان خبر قرارگرفته و دست بکار میشوند… رجایی شهر و استکهلم و تورنتو به هم وصلاند. ساعت نه ونیم شب است که تلفنم زنگ میزند سیما بهاری است از مقابل وزارت امور خارجه سوئد با من حرف میزند، واقعاً تعداد زیادی آنجا تجمع کرده و شعار میدهند. زندهباد استکهلم قهرمان که یکبار دیگر مرا یاد نجات حاجیه اسماعیل وند از سنگسار و نجات کبرا رحمان پور از اعدام میاندازد. در تاریخ مبارزه این شهر این دونقطه درخشان ثبتشده است. دوباره دوستان زیادی در مقابل وزارت امور خارجه تجمع کردهاند کمیته علیه اعدام، سازمان جوانان کمونیست و مادران علیه اعدام همه و همه دستبهدست هم داده و شعار میدهند. من روی تلفن یک پیام به این تجمعکنندگان بسیار عزیز میدهم و آخرین اخبار را به گوش آنها میرسانم. دست میزنند و هلهله میکنند و برای من لحظاتی بسیار ارزشمند را در ذهنم ثبت میکند. مجدداً با عموی ریحانه حرف میزنیم و در برنامه رادیو همراه با من و دوستان دیگری که در آمریکا مشغول فعالیت علیه اعدام ریحانه هستند و آقای جباری عموی ریحانه مصاحبه میکنند. با تلویزیون اندیشه و آقای فروزنده یک مصاحبه انجام میدهم. من در آنجا میگویم هنوز امیدوار هستم هنوز سه ساعت و نیم وقت داریم و باید به اعتراضات ادامه دهیم… چند دقیقه بعد از مرکز خبری کمیته علیه اعدام که سیاوش شهابی و حسام و سهند و احسان و نوشین و بقیه مشغول کار مداوم و لحظه و به لحظه هستند، به اسکاییم زنگ میزنند صدایشان چنان به هم گرهخورده که نمیفهمم چه میگویند فقط احساس میکنم خبر خوبی است. فوراً به آنها میگویم آرام یکی بگوید چه شد؟ نوشین با صدای گرمش شمرده میگوید مینا با فاطی مصاحبه میکردم که همان موقع گفتند ریحانه با مادرش تلفنی حرف زده و حکم متوقفشده گفت با شعله پاکروان مادر ریحانه چند لحظه حرف زدم و این را فوراً منتشر میکنیم. صفحه کمیته علیه اعدام که مرکز این ردوبدل کردن اخبار و پخش خبر بود چند هزار بازدیدکننده دارد؛ و بعداً میشنوم از سیاوش شهابی که میگوید مینا حسام از صبح تا حالا ازاینجا تکان نخورده حتی نانوآب هم نخورده بهزور الان به او هندوانه دادیم که غش نکند… منهم این را از صبح احساس میکردم لحظهبهلحظه اطلاعیهها را که من مینویسم میگوید مینا خیلی غلط دارند میگویم هیجانزده هستم و میخواهم فوراً منتشر شود میگوید نه تصحیح میکنم سپس پخش میکنم. هر بار که با این جمع حرف میزنیم خوشحالم چون صدای چند جوان را آنطرفتر میشنوم و احساس خوبی دارم که این جمع چنین جدی دارد برای نجات یک زن جوان از اعدام فعالیت میکند. پخش خبر اینکه قوه قضاییه گفته اصلاً قرار نبود اعدامش کنیم برای من یک معنی دارد رژیم دارد عقبنشینی میکنم. سیاوش شهابی هم این را میگوید ما قبلاً این لحظات را تجربه کردهایم، نجات حبیب یادته، برای نجات جان چند نفر این اتفاقات افتاده و این افراد نجات یافتند. صدای شعله را گوش میدهم بله واقعاً اجرای حکم به تعویق افتاده در مقابل در زندان چند لحظه قبل شعار دادن بود و ریحانه را با بغض صدا کردن والان هلهله و شادی و سوت زدن را میشنوم و جمعیت تصمیم گرفته محل را ترک کند. در همین لحظه تلفنم زنگ میزند بابک یزدی از تورنتو قهرمان است سنگر مبارزه علیه اعدام، شهری که هر هفته دو بار شاهد اعتراض علیه اعدام است. بابک میگوید از مقابل پارلمان ایالتی حرف میزند و در آنجا تجمع کردهاند به همه آنها گزارش میدهم که چه شده است و سوت میزنند و میگویند زندهباد و یک نفر میگوید قربان شما بروم و من پاسخ میدهم بهتر است همه ما قربان خانم علاسوندی برویم که آنجا هستند و یک ستون مبارزه علیه اعدام در ایران و مایه امید بسیاری از خانوادههایی که عزیزان آنها درخطر اعدام هستند. در خانه ما هم جشن است از صبح در اینجا حالت فوقالعاده بوده و تلفن یکلحظه از حرکت نایستاده است. رژیم اسلامی طوفان درو میکند! با شنیدن خبر احتمال اجرای حکم اعدام ریحانه جمهوری اسلامی ایران خواست شانس خود را امتحان کند. اگر ریحانه را اعدام کنند، در مقابل یک جنبش علیه اعدام، در مقابل ۲۰۰ هزار نفر امضاکننده طومار و در مقابل دختران جوانی در ایران که گفتند آیا پاسخ دفاع از خود در مقابل تجاوز اعدام است، پاسخ بدهد بله میکشیم و به هیچ اعتراضی وقعی نمینهیم. فقط با طناب دار زنده هستیم و پاسخ به اعتراضات را چنین میدهیم. البته حکومت ا سلامی الان اوضاع را مناسب تشخیص داده بود به دلیل عطف توجه دنیا به جنایات دوستان داعشی اینها در عراق و سوریه و به دلیل اینکه فکر میکردند دنیا با لبخندهای روحانی مکار و جنایات داعش توجهش به این مسائل نیست و میتوانند ریحانه را بهعنوان سمبل یک اعتراض واقعی و مهم و مؤثر علیه قتل عمد دولتی و علیه سیستم قضایی جنایتکارانه رژیم بکشند و نظامشان را از این مخمصه نجات دهند. طوفان درو کردند. اینیک واقعه مهم علیه اعدام بود. ما نشان دادیم که میتوانیم باهم کارکنیم، میتوانیم متحدانه علیه اعدام بایستیم، میتوانیم کاری کنیم که رجایی شهر به استکهلم و تورنتو وصل شود و صدها نفر یکباره به حرکت درآمده و علیه اعدام دستبهدست هم دهند. این واقعه مهم بود این واقعه در تاریخ مبارزه علیه اعدام ثبت شد. همه دستبهدست هم دادیم. در نروژ و سوئد و فنلاند در آلمان و کانادا و تهران و در همهجا برای نجات جان یک دختر جوان در مقابله با ماشین جنایت حکومت اسلامی. ریحانه امروز به آفتاب سلامی مجدد کرد و ما همهکسانی که دویدیم و گریه کردیم و هیجان داشتیم که نکند فردا خبر شوم را بشنویم نیمهشب با تبریک گفتن به هم، این روز را تمام کردیم و سهشنبه ٣۰ سپتامبر همه ما سلامی مجدد به آفتاب کردیم به آفتاب مبارزه متحدانه علیه قتل عمد دولتی. زندهباد همهکسانی که فعالیت کردند وزنده باد جنبش علیه اعدام ما برای نجات ریحانه و آزادی او کمپین را فعالانهتر ادامه خواهیم داد. مینا احدی – کمپین بینالمللی نجات ریحانه جباری ٣۰ سپتامبر ۲۰۱۴
|
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
سلام به دست اندرکاران خوب و صمیمی رادیو زمانه و تریبون زمانه ، طلوع صالحی هستم از شهر هرات افغانستان و صمیمانه سپاس گذاری میکنم از همه شما بزرگواران و انسانهای شایسته ی این کره خاکی ، دیروز یکی از روزهای تلخ برای من هم بود، با آنکه شاید ملیونها مایل از ریحانه و شما عزیزانم دور باشم بازهم به درد ریحانه و مادرش خانم شعله پاک روان گریستم، عقده ی که دیروز راه گلویم را بسته بود و با ریختن قطرات اشک هرلحظه محکمتر و حجیم تر میشد امروز با خواندن این گزارش ترکید و همین اکنون که این واژه ها را مینویسم اشکهایم جاریست، اما اینبار اشک شوق و شادیست ، به دل خوشی اینکه هنوز انسانیت نمرده و میشه باور داشت که انساها هرچند دور ولی در جاه جای این کرده ی خاکی نفس می کشند. عزیزانم خودم روزنامه نگار و بهتر بگویم خبرنگارم و در رسانه و میدیا کار کردم، واژه واژه این گزار ش را که تداعی کننده و انعکاس دهنده ی وضعیت داخل استیدیوی تان و حالات روحی و روانی خودتان هست را با گوشت و پوست نه که با مغز استخوانم درک میکنم ،
من یکی از تعقیب کننده های این ماجرا از صفحات اجتماعی بودم و امروز بی نهایت خوشحالم .
به صفت یک انسان ،یک دختر و یک هم مسلک از تک تک تان که دراین امر خیر خواهانه و خدا پسندانه تلاش کردید کمال سپاس و امتنان را دارم!
افتخار میکنم به شهامت تان !
در پایان از خداوند بزرگ برای همه ی شما آرامش و یکپارچگی و برای کسانیکه مثل ریحانه به انتظار اجرای حکم نا عادلانه ی شان نشسته اند عدالت الهی را خواستارم .
دوست تان دارم .طلوع صالحی
چهارشنبه, ۹ام مهر, ۱۳۹۳
در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیاب باشید و من در کشاکش این گزارش دریافتم که یکی هست که جان می دهد و کسی جان می ستاند و کسانی جان می بخشد. دست مریزاد…………. احسنت یا شباب
چهارشنبه, ۹ام مهر, ۱۳۹۳