پیوندهای ایران و هندوستان، بیاغراق، به سرآغازهای تاریخ و تشکیل تمدن در آسیا بر میگردد، آن زمان که آریائیان فلات ایران به درۀ رود سند رسیدند و ساکنان آن را «سندو» خواندند؛ سندو به زودی «هندو» شد و ایرانیان همسایگان جنوب شرقی خود را به عنوان اهالی هند و ساکنان هندوستان به رسمیت شناختند.
تا همین هفت دهه پیش – تا پیش از ایجاد پاکستان – ایران و هندوستان عملاً همسایگان بیواسطه بودند و اشتراکات زبانی و فرهنگیشان همچنان و در گذر از هزارهها برقرار بود. همانندیهای فراوان بین سانسکریت و پهلوی و همچنین بین آیینهای ودایی و آیینهای اوستایی از ارتباطات عمیقشان در عصر باستان خبر میداد. به علاوه، ایرانیان نه فقط بارها به هندوستان لشکر فرستاده، ملتاش را به اسارت گرفته، و ثروتاش را به تاراج برده، که پایهگذار یکی از بزرگترین سلسلههای سلطنتی به دست مغولان مسلمان – «گورکانیان» – در آن دیار بودند. در همین دوره، فارسی زبان رسمی دربار هند شد و شاعران فراوان از ایران به دیار هندوان رفتند؛ علت این هجرت را شاعری آواره اینگونه شرح داده بود: «رو به هند آوردن ایرانیان بیوجه نیست / روزگار آیینه را محتاج خاکستر کند»!
از منظر تاریخی، در تخیل ایرانیان، هندوستان سرزمین هزاردستان و مهد عجایب بود، و این همه اما چیزی از خودپسندی و خودبزرگبینی آنان نسبت به همسایگان هندیشان نمیکاست. در عین حال، و دست کم در سه برهۀ تاریخی، ایرانیان «آیینهدار» عملاً محتاج هندیان «خاکسترنشین» شدند. از این سه برهه، دو برهه (کوچ زرتشتیان ایران – «پارسیان» – و اقامتشان در هندوستان به دنبال حملۀ اعراب مسلمان، و موج مهاجرت نخبگان، شاعران، و هنرمندان به هندوستان در دوران استقرار تشیع صفوی) به لطف گزارشهای مبسوط گذشته مستند شدهاند. برهۀ سوم اما به قدر این دو برهه به دید نمیآید و شرحی از چندوچون آن در دست نیست: مهاجرت نسل جوان ایرانی، پس از انقلاب اسلامی، برای / به بهانۀ تحصیل و گذران زندگی در هند. آنچنان که از آمارهای پراکنده بر میآید، «رو به هند آوردن ایرانیان» در دهۀ دوم از عمر جمهوری اسلامی آغاز شد و، با کاهش امکان مهاجرت به غرب و افزایش مشکلات معیشتی مردم، در دهۀ سوم شدت گرفت و در دهۀ چهارم ادامه یافت.
آزادیهای مدنی برای جوانانی که زندگی روزمره به سبک خودخواسته، با وجود هزینههای بالا، در ایران برایشان ممکن نیست. در واقع، به دید بسیاری از ایرانیان ساکن هندوستان، درس خواندن در «بزرگترین دموکراسی دنیا» آن اندازه اهمیت ندارد که برخورداری از آزادیهای فردی و اجتماعی رایج در آن.
به لحاظ اقتصادی، و با وجود رشد فزاینده، هندوستان در ردیف کشورهای توسعه یافته نیست. فقر و فلاکت در آن رواج کامل دارد و در نتیجه هزینههای تحصیل و زندگی در آن (در مقایسه با کشورهای پیشرفته) بالا نیست. به لحاظ علمی، البته انبوهی از دانشکدهها و دانشگاههای آن (در مقایسه با دیگر ممالک آسیایی) از اعتبار بالایی برخوردار اند، و با این همه امکانات آموزشی اندکی دارند – اعتبار و امکانات بسیاری از مراکز آموزش عالی ایرانی افزونتر از مراکز هندی است. به علاوه، تدریس به زبان انگلیسی (میراث استعماری بریتانیا برای هندیها)، و بینیازی دانشجویان از ارائۀ مدرکی گواه زباندانیشان، این توان را دارد که سیل جوانان جهان سوم را جذب مراکز آموزش عالی هند کند. در کنار دسترسپذیری جغرافیایی و ارزانی اقتصادی، این کشور مزیت دیگری هم برای ایرانیان دارد: آزادیهای مدنی برای جوانانی که زندگی روزمره به سبک خودخواسته، با وجود هزینههای بالا، در ایران برایشان ممکن نیست. در واقع، به دید بسیاری از ایرانیان ساکن هندوستان، درس خواندن در «بزرگترین دموکراسی دنیا» آن اندازه اهمیت ندارد که برخورداری از آزادیهای فردی و اجتماعی رایج در آن. برای آنان، هندوستان نه یک انتخاب حداکثری که یک امکان حداقلی است، امکانی که باید با تمام توان از آن بهرهبرداری کرد: تعجب ندارد که برای بسیاری از آنان، تفریح و جوانسری به قدر تحصیل رسمی، و بلکه بیش از آن، ضرورت دارد.
هندوستان دیدنیهای فراوان دارد، و جاذبههای توریستیاش همهساله میلیونها مسافر را روانۀ این دیار میکند. ایران هم استثنای قاعده نیست: هندگردی از ارزانترین و پرطرفدارترین تورهای ایرانی است.
با تمام فقر و فاقه، هندوستان دیدنیهای فراوان دارد، و جاذبههای توریستیاش همهساله میلیونها مسافر را روانۀ این دیار میکند. ایران هم استثنای قاعده نیست: هندگردی از ارزانترین و پرطرفدارترین تورهای ایرانی است. با این حال، اختلاف آشکاری بین هندگردی ایرانیان ساکن ایران و هندگردی ایرانیان مقیم هند هست. مقصد اصلی تورهای ایرانی سه شهر شمالی دهلی، جیپور، و آگرا و منظورشان مرور میراث تاریخی هندوستان (به ویژه «تاج محل» و یادگارهای سلاطین گورکانی) است؛ دانشجویان ایرانی ساکن این کشور اما عمدتاً منظور و مقصد دیگری دارند: تفریح و تفرج در دریاکنار گوآ، از ایالات جنوب غرب هندوستان که سدهها در اختیار استعمارگران پرتغالی بود و با گذشت چهارده سال از استقلال کشور، عاقبت به عنوان کوچکترین ایالت به هندِ مستقل پیوست. هندوستان منطقهای در محاصرۀ دریاها است؛ سواحل سرسبز پرشمار دارد، و مرزهای آبی آن به هزاران کیلومتر میرسد. با این همه، صرف نظر از دو سه نقطه در جنوب کشور – به ویژه کرالا، از دیگر ایالات غربی و از مستعمرات قدیم پرتغالیها – گوآ یگانه ایالت هندی است که به دلیل دریاکنارش هرساله پذیرای هزاران هزار گردشگر از سراسر دنیا است.
در عین حال، دریاکنار گوآ تفاوت چشمگیری با سواحل تفریحی در جنوب و غرب آسیا دارد. با وجود استقبال گسترده، امکانات متنوعی در اختیار مسافران نمیگذارد و در کل تسهیلات گسترده یا تجملات خیرهکننده ندارد: برخلاف دوبی یا آنتالیا، گوآ میزبان کنسرتهای پرطرفدار و کارناوالهای پرهیاهو نیست، هتلهای پرتجمل ندارد، و مرکزهای خرید بزرگ و آنچنانی در آن دیده نمیشود. در عوض، یا به همین دلیل، ارزانترین وسایل ممکن برای تفریح و تقرج را برای مسافران مهیا میکند (حتا نرخ نوشیدنیهای آن به شدت ارزانتر از دیگر نقاط کشور است)، و مردم از تمام هندوستان محصولاتشان – از صنایع دستی چوبی و سنگی تا لباسهای پرنقشونگار و زینتآلات فریبنده – را برای عرضه به گوآ میآورند. فراتر از اینها، آبتنی و آفتاب گرفتن در دریاکنارها، مینوشی در کافهها و رستورانها، رقص و پایکوبی در دیسکوها و کلابها، و گشت و گذار در طبیعت بیمانند گوآ تجربهای سراسر استثنایی، به ویژه برای دانشجویان ایرانی، است.
به علاوه، دانشجویان ایرانی، در مقایسه با محل تحصیل خود، از آزادی بیشتری در گوآ برخوردار اند. با وجود قانون اساسی سکولار و رواداری تاریخی در فرهنگ هندی، عموم هندیها افرادی عمیقاً محافظهکار و در بند «حجبوحیا» ی آیینی اند و با آزادیهای اجتماعی از نوع فرضاً «غربی» میانه ندارند، و همین نکته آزادیهای شخصی افراد خارجی را به ملاحظات اجتماعیِ متعدد مقید و محدود میکند. (برای نمونه، برخورد جامعه با زنان به شدت سنتی و مردسالار و همچنان تحت تأثیر سدهها سلطۀ حاکمان مسلمان بر جماعت هندو است: بخش بزرگی از جامعۀ هندی، زنان را تا حد ممکن از معاشرت با مردان و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی منع میکند و پوشش و آرایش امروزی دختران را نشان خودباختگی، خیرهسری، و احیاناً هرزگیشان میداند.) از این نظر اما گوآ شباهت چندانی به باقی هندوستان ندارد. نه فقط اتکای اقتصاد ایالت به صنعت گردشگری که میراث پرتغالی آن، از جمله دین مسیحیت به عنوان آیین اکثر شهروندان، فضای عمومی چندفرهنگی و آزادیهای اجتماعی کمنظیری برای مسافران خارجی مهیا میکند.
امنیت اگر نباشد، آزادی عملاً بیمعنا است. گوآ، تقریباً بدون انتظامات و فارغ از بگیر و ببندها، در امن و آرامش است. پلیس و پاسبان به ندرت دیده میشود، و معمولاً نیازی به حضور نیروی انتظامی نیست. البته، هرازگاهی اتفاق نامنتظری میافتد.
امنیت اگر نباشد، آزادی عملاً بیمعنا است. گوآ، تقریباً بدون انتظامات و فارغ از بگیر و ببندها، در امن و آرامش است. پلیس و پاسبان به ندرت دیده میشود، و معمولاً نیازی به حضور نیروی انتظامی نیست. البته، هرازگاهی اتفاق نامنتظری میافتد. گفته میشود، هندیها اصولاً «بیآزار» اند – و باید اضافه کرد – مگر آن که آزاری بیش از اندازه وسوسهانگیز و بیش از اندازه امکانپذیر باشد، یا اقلاً اینگونه جلوه کند. هندوستان آمار تکاندهندهای در بحث تجاوز و آزار جنسی دارد. در گوآ، برخلاف انتظار و بیشباهت به باقی شهرها، آزار جنسی امری رایج نیست. با این حال، تجاوز به توریستها در گوآ هم اتفاق میافتد، مخصوصاً در مورد دخترانی که تنها در سفر اند و یا به خرج دوستپسرهای اغلب موقت و اغلب متمول هندیشان گشت و گذار میکنند. سوای این، از سرقت و فحشا و کلاهبرداری کمتر میشود سراغ گرفت.
این فضای آزاد ایدئالِ ایرانیان محصل در هندوستان برای سپری کردن اوقات فراغت و در نتیجه سفرهای پیاپی به گوآ برای خوشباشی و خوشگذرانی است، اوقات فراغتی که معمولاً به درازای فصل توریستی (زمستان) و فصل بعد آن (تابستان) – تقریباً از اواخر تابستان تا اوایل بهار ما – است و دامنۀ آن بعضاً به فصل غیرتوریستی (مانسون، یا فصل باران) کشیده میشود. به علاوه، بسیاری از خانوادههای دانشجویان، به ویژه در ایام سال نو، در گوآ به پسران و دختران خود میپیوندند – عدۀ دیگری از دانشجویان به همین بهانه در نقش دیجیهای محلی به برگزاری پارتیهای نوروزی اقدام میکنند. خوشباشی در کنار خانواده هم اغلب تغییری در برنامهها و شیوۀ صرف وقت نمیدهد: ایرانیها به ندرت به مکانهای تاریخی («میراث جهانی») گوآ سر میزنند، و تقریباً تمام وقتشان در ساحل و بار و کافه و البته مغازهها میگذرد. دکانداران هندی اغلب ایرانیان را به چهره تشخیص میدهند، از دستودلبازی مردان و زیبایی دخترانشان میگویند، و عباراتی از قیبل «ایرانی» و «خوشگله» را بارها به زبان میآرند.
ورای این همه، شادی و شادخواری ایرانیان، به ویژه دانشجویان، در آبهای هندوستان حس حسرتی هم دارد، این حس که میشد در ایران ادامۀ تحصیل داد و اوقات فراغت را به همین رهایی در کنارههای خزر خوش گذراند، میشد این آزادی را در آب و خاک ایران داشت.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.