گورستانی در شهر شیراز که آرامگاه حدود نهصد نفر از پیرون دین بهایی، از جمله عمّه من، است با بیرحمی تمام مورد تخریب قرار گرفت و با بولدوزرهای حکومتی ویران گردید. این عمل دور از انصاف و مروّت به دست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام گرفت و محل دفن پنج نفر از نزدیکان مرا هم در این حملات به ویرانی کشاند.
این گورستان از حدود ۱۶۰ سال پیش آرامگاه تعداد زیادی از شهروندان بهائی و مدفن ده بانوی مؤمن به این آئین نیز هست که همه در سال ۱۹۸۳ به دار آویخته شدند. جوانترین آنها دختر هفده سالهای به نام مونا محمودنژاد بود که به جرم سواد آموزی به کودکان و همسایگان اعدام و در همین گورستان به خاک سپرده شد.
عمه جان من به نام اشراقیه آخرین عضو فامیل من است که در آنجا دفن شده. او که انسانی به تمام معنی نمونه بود با وجود تحمل نابسامانیها و ستم از جانب دولت و افراد متعصب، همواره فرزندان خود را به خدمت به مردم و محبت به عموم تشویق میکرد و هم او بود که مرا به اتکای به خود و یاری رساندن به همنوعان تعلیم میداد. زمانی که در دوران شیرخوارگی، از شیر مادر به علت مبتلا شدن او به بیماری سل محروم شدم، او بود که مرا روی دست از این خانه به آن خانه میبرد تا کسی را پیدا کند که با شیر خود مرا از گرسنگی نجات دهد. نظیر این خدمات را در مورد دیگر فرزندان خانواده و دیگران هم انجام میداد. با این سابقه، هنگامی که او در سن ۳۹ سالگی چشم از جهان فرو بست، و من در آن زمان دانشجوی دانشگاه در خارج از ایران بودم و نتوانستم در مراسم خاکسپاری او حضور یابم، آرزو میکردم شاید روزی بر سر مزار او حاضر شده و ادای احترام کنم. حال، با این وضع، آن آرزو به یأس و نامیدی بدل شده و حتی از گذراندن لحظهای در کنار خاکی که او را در آغوش گرفته بود، محروم ماندهام.
در ماه ژوئن امسال، عضو کنگره امریکا، خانم گرِیس مِنگ از ناحیۀ کوینز نیویورک، لایحهای را به مجلس نمایندگان ارائه داد که به تصویب رسید. این لایحه هرگونه بیاحترامی به هر آرامگاهی را مشمول مقررات تجاوز به آزادی ادیان قرار میدهد. این لایحه با تشویق رأیدهندهگان یهودی در ناحیۀ تحت نظارت خانم مِنگ آغاز شد. آنها حمله به گورستانهای یهودی در خاور میانه وشمال آفریقا را پیگیری کرده بودند که به علت کاهش قابل توجه جامعۀ یهودیان در معرض خطر قرار گرفته بود. خطر تهدید به چنین حملاتی به آرامگاههای مسیحیان در این کشورها نیز وجود دارد که در آن عدم تسامح و بیثباتی سیاسی در حال افزایش است و باعث خروج بسیاری از مسیحیان از خانه و مکان خود شده است.
در ایران پیروان آئین بهایی، که بزرگترین اقلیت غیرمسلمان در آن کشور هستند، همواره به صورتهای گوناگون مورد ستم و تبعیض قرار گرفتهاند و اینک در حکومت جمهوری اسلامی از بیشترین حقوق انسانی خود محروم هستند. بیش از دویست نفر از شهروندان بهائی در آغاز انقلاب به جوخۀ اعدام سپرده شده یا به دار آویخته گشتند. عدّهی معتنابهی از آنان به زندانهای طولانی محکوم شدهاند و بسیاری دیگر از استخدام در ادارهها و نهادهای دولتی و مؤسسات خصوصی ممنوع شدهاند و جوانان بهائی از ورود و تحصیل در دانشگاهها محرومند.
هنگامی که آن جوانان با زحمت فراوان به تأسیس دانشگاهی غیر رسمی، که کلاسهایش در منازل تشکیل میشد، اقدام کردند این دانشگاه مورد یورش و تخریب حکومت واقع شد و با ضبط و مصادره وسائل آموزشی و کتابها و لوازم آزمایشگاهی استادان و دست اندر کاران را دستگیر و به زندان محکوم ساختند. هم اکنون حدود ۱۳۶ نفر از شهروندان بهائی به اتهامهای واهی و بیاساس و غیرقانونی در زندان بسر میبرند.
و حال دوباره دست تجاوز به سوی گورستانها دراز شده و مردگان هم از آزار بر کنار نیستند. از قرار بهانهی تخریب گورستان بهاییان ظاهراً به قصد تأسیس مرکز دیگری بر جای آن بوده است در حالیکه قطعه زمین مناسب دیگری در جوار این گورستان موجود و در اختیار دولت است که میتوانند آن قسمت را بسازند.
افسوس این اقدامها در زمان ریاست جمهوری شخصی است که رعایت اعتدال و مدارا به همگان وعده داده. امید من این است که جامعهی بینالمللی از این مسائل بیاعتنا در نگذرد و شاید تصویب لایحهی کنگرهی امریکا نویدی باشد که متجاوزین را از ادامه آزار و بیعدالتی باز دارد. آرزوی روزی را دارم که مردم میهن من با روحیهی مدارا و انصاف لا اقل اجساد مردگان را از آسیب و اهانت معاف بدارند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
یک سوال خیلی ذهن و روان من را درگیر خود کرده است. بهاییت از یک طرف به معاد جسمانی اعتقاد ندارد و هیچ ارزشی جسد یک مرده ندارد. از سوی دیگر به وفور در منابع اصلی بهایی از قول جنابان بهاءالله و عبدالبهاء آمده است که قبر هیچ ارزشی ندارد و نباید بر سر قبر نزاع جدال کرد از جمله در خطابات جناب عبدالبهاء میخوانیم: آیا جائز است انسان قبرستان را بپرستد!؟ برای قبر نزاع و جدال کند!؟ این زمین قبرستان ما است. چرا برای آن دعوی کنیم خون همدیگر را بریزیم!؟ این چه جهالت است!؟ این چه نادانی است!؟ ملاحظه نمائید که انسان چه قدر جاهل است!!!
جالب تر این که این قبرستان بیش از سی سال است که متروکه بوده است
با این وجود نمی دانم چرا اینقدر بهاییان به قبرهایی که از نظر عقاید بهاییت هیچ ارزشی ندارند بها میدهند!؟ چرا شعار خدمت به نوع بشر دارند ولی در مقابل زنده سوزی مسلمانان میانمار حتی یک بیانیه هم نمیدهند!؟ به چند قبر بی ارزش که قرار است مجتمع فرهنگی و آموزشی شود این قدر هیاهو میکنند ولی در مقابل کشتار مردم عراق صدایشان در نمی آید!!!؟؟؟
نقد این دیدگاه در سایت زیر آمده است
http://yarejavan.com/index.php/magnifier/466-naskh-bahaieat
یکشنبه, ۵ام مرداد, ۱۳۹۳