اولین دادگاه نمادین در سطحی بین المللی برای کشتار آبان برگزار شد. جایی که بتوان صدای درخون خفته ایران را به چشم جهانیان پدیدار ساخت. این دادگاه تنها برای ثبت نظام یافته رخدادهاست و اولین نگاه حقوقی برای رسیدگی به حقایق یک قیام در خون غلطیده به شمار می آید. اکنون از مادران سیاهپوش گرفته تا متفکران و تمام غیرتمندان ایرانی و جهانی، جملگی یک سؤال مشترک دارند. همه می خواهند بدانند چگونه و در کدامین دادگاه می شود نتایجی عملی برای محکوم کردن عوامل کشتار ملت کسب کرد؟ کدام دادگاه است که با رأی آن می توان عدالت را اجرا کرد؟ کدامین قاضی است که اگر حکم داد میشود برای اجرای آن تلاش کرد و حق را به حقدار رساند؟ قطعاً از این نقطه آغاز می توان امیدوار بود که برای ملت در زنجیر ایران هم روزی خواهد رسید که دادگاهی تاریخی برپا کند و همچون تعقیب بین المللی تمامی جنایتکاران تاریخ معاصر، حکم تعقیب محکم و خانه به خانه عاملان کشتار آبانماه را به اجرا بگذارد. علاوه بر تمامی مهارت های حقوقی و تسلط بر معاهدات و آراء حقوق بین الملل باید به دنیا هم رساند که کدامین عنصر، اساس سیستماتیک بودن سرکوب رژیم را تشکیل می دهد. معرفی این عنصر اساسی می تواند گام مهمی برای اثبات کشتار آبان به عنوان جنایت علیه بشریت باشد.

حضور پروفسور رابرت هاینش ـ دانشیار رشته حقوق بین الملل دانشگاه لیدن هلند ـ در روز چهارم دادگاه لندن، امیدها را برای ورود پرونده کشتار آبان به موقعیت هایی همچون دیوان بین المللی دادگستری بیشتر کرد و به آن رنگ علمی و نیز ماهیت بشردوستانه و فراملّی بخشید. دکتر هاینش در حضور اینترنتی خود ابراز داشت که تحقیقات وی به کمک دانشگاه پرسابقه لیدن هلند نشان میدهد در کشتار آبان ماه جنایت علیه بشریت رخ داده است. چنان که بتوان این ادعای علمی هاینش را نزد دیوان های بین المللی اثبات کرد، امیدها به طرح رسمی پرونده آبان در دادگاه هایی با ضمانت اجرایی هم بیشتر خواهد شد. رساندن مستند فریاد ملت زخم خورده ایران به پای میز عدالت البته به مهارتهای ویژه حقوق بین الملل توسط وکلای باسابقه و انسان دوست نیازدارد و آنان هم که دم از دلسوزی برای وطن می زنند باید برای تأمین هزینه این کمک های کارشناسی تلاش کرده و از چیزی دریغ نورزند. برای کمک به این فرآیند حقوقی باید از یک تبیین سیاسی نیز استفاده کرد. تبیین حقیقت جاری و ماهیت سایه فکنده بر ماشین سرکوبی که از فردای پیروزی انقلاب تا به امروز درکارست. این حقیقت چنان که با زبان دنیا بیان شود و مثال های تاریخی از همزادهای آن ذکر گردد، تنها به عنوان معضل ملت در بند ایران به حساب نخواهد آمد بلکه خطر منطقه ای و حتی فرامنطقه ای آن برای تمام ملت های متضرّر از سوداهای ولایت فقیه نیز آشکار خواهد شد.    

بسیاری از تلاشگران دادگاه فعلی آبان بر این نکته تأکید کردند که نشان جنایت در کشتار آبان ماه، آمادگی نیروهای مختلف سرکوبگر پیش از اعلام جهش قیمت بنزین بوده است. قصه آماده بودن، چیزی فراتر از آماده باش مختلف نیروهای انتظامی یا سپاه و ارتش در ایام خاص یا به هنگام رخدادهای غیرمترقبه است. پلیس در همه وقایع خاص مثل عیدنوروز یا چهارشنبه سوری و یا حتی عاشورا و تاسوعا در آماده باش است و نیروهای ستادی هم موظف اند در صورت نیاز بخش های صفی فوراً در محل های مورد نیاز حاضر باشند. در این ایام، آماده باش یک امر روتین است. وقتی هم که مثلا در غرب یا مرکز کشور زلزله یا سیل می آید به تناسب هجم خرابی ها نیروهای نظامی آماده باش می خورند. دستورآمادگی امنیتی برای سرکوب مردم در وقایعی مثل افزایش سراسری قیمت بنزین، چیزی بسیار فراتر از این آماده باش های معمولی است. اینجا نه برای مدیریت بلکه برای نجات مراکز انتظامی، دینی، سیاسی و تمامی مظاهر اعمال قدرت باید از پیش آماده باشند. حتماً همه روز حمله داعش به تهران را در خاطر داریم. حضور فوری گردان های صابرین با قناسه یا سایر ادوات و نیروهای مکمل چگونه در کمترین زمان میسر شد؟ نیروهایی که سپاه با یک تعلیم ایدئولوژیک به صورت داوطلبانه برای مأموریت های سخت با آموزش های ویژه و دشوار تهیه کرده است. قاعدتاً اگر به چشم یک ارتش به سپاه هم بنگریم کار صابرین هم قابل توجیه و مانندیابی خواهد بود. قصه سرکوب قیام ملی چیزی فراتر از آمادگی یگان های رزمی است. مشاهدات میدانی در شب های قیام آبان نشان داده است نیروهای شبه نظامی با سنین اندک، اکثریت ماشین سرکوب را به حرکت درآوردند. اینها در زمره هیچ ارتشی نمی گنجند. دادگاه های بین المللی باید بخوبی لمس کنند که تعلیمات ایدئولوژیک در قالب اندیشه های انقلابی ـ بدون ارتباط به دین مداری یا ملی گرایی ـ همواره مهم ترین نیروی سرکوب را با وسعتی سراسری در قالب یک پارامیلیشیا به صورت آماده نگه میدارند. همانطور که قاسم سلیمانی در تنها مصاحبه مطبوعاتی خود گفت که حزب الله لبنان همواره در یک آمادگی صد در صد به سر می برد. نیروهای شبه نظامی تنها در ساختارهای ایدئولوژیک به سرعت رشد کرده و ستون فقرات قدرت اندیشه های انقلابی را تشکیل می دهند و پس از انتقال بخشی از آنها به نهادهای رسمی نظامی و امنیتی، نیروهای جوانتر راه آنان را در بخش های پارامیلیشیایی ادامه خواهند داد تا چرخه تولید و تربیت نیرو برای نظام انقلابی ادامه داشته باشد.

درگیری های سال ۸۸ به نظام فهماند برای قیام های احتمالی بعدی باید بسیار بیشتر از زمان واقعه ای چون ۱۸تیر آماده باشد. بسیج از این نقطه تبدیل به یک نیروی همیشه آماده از شبه نظامیانی شد که برای هرگونه سرکوب آماده اند. مانورها و تعلیمات فکری و جسمی مختلف به همراه امکانات اجتماعی متعدد همگی برای حفظ این آمادگی به طور مداوم در جریان اند. تعلیمات و آموزه هایی که حتی برخی از آنها به طور عمومی برای مردم هم پخش می شوند از شاگردان این مکتب نیروهایی می سازد که هرلحظه به دریدن و جنگیدن فکر می کنند. آنها مهمترین وظیفه را دشمن شناسی و برترین فضیلت را مخالفت با هرگونه زاویه مقابل رأس هرم می دانند. دین، فکر، زندگی، مرگ، حتی ازدواج و فرزند داری همگی باید منطبق بر دستورات رهبر باشد وگرنه دین، آمریکایی یا انگلیسی خواهد بود و حتی زندگی بی جهاد، لذت پرستی بیهوده است. آنچه که سرکوب هایی مثل آبان را در زمره جنایت علیه بشریت قرار میدهد، تربیت چنین نیروهایی به طور پیوسته است. همانند نمونه های متعدد تاریخی از این دست نیروسازی ها که بزرگترین جنایات علیه بشریت را در پرونده های جهانی آنان مقابل قضات دیوان دادگستری قرارداده اند. عناصری چون ایدئولوژی، غیریّت سازی بی گذشت، رهبر محوری بی چون و چرا، حقانیّت مطلق برای راه و اندیشه خود، بهره گیری از نیروهای شبه نظامی بیرون از ساختارهای اداری و فرآیندهای قضایی قابل رهگیری همگی نشانه هایی از تکرار همان ساختارهایی هستند که در طول تاریخ،  جنایت علیه بشریت را سازمان داده اند. همین که نقش نوجوانان در ماشین سرکوب اینقدر پررنگ است خود نمادی از اتکاء رژیم به سطحی از انسان ها دارد که براحتی می شود آنان را به شور و اطاعت از هر فرمانی مجاب کرد.

آمادگی نیروهای سرکوبگر حتی در شبهایی بسیار بعدتر از اتمام واقعه آبان ۹۸ هم ادامه داشت. نوجوانانی که در این دسته ها سازماندهی می شدند با اطاعت از رهبری که گفت ما با کنترل وقایع آبان در نبرد امنیتی مقابل دشمن پیروز شدیم، باردیگر فرآیند «آماده بودن» را استمرار بخشیدند. این سرکوب سیستماتیک در حقیقت جنایت علیه بشریت را به طور مستمر در چنگال خود دارد و به این قساوت افتخار هم می کند. قساوتی که فقط در زمان سرکوب ها نیست بلکه تمامی شئون زندگی یک انقلابی را فرا می گیرد. فضای ملتهب اجتماع و جوّ یأس و ناامیدی در تمامی طبقات خصوصا جوانان باعث می شود برای رهایی از وضعیت خفه کننده حاضر به خیابان ها بریزند و آنچه ذره ذره کامشان را تلخ کرده یکجا بیرون بیاورند. اینجاست که بی درنگ آماده های همیشگی دفاع از حریم ولایت، چون زنگی مست تیغ به دست حاضر می شوند. وسعت  تعالیم ایدئولوژیک آنان به حدی است که حتی نیروهای غیرانقلابی همچون پلیس را هم متأثر ساخته است. چنان که از بیسیم ها ضبط شده و شاهدان گزارش می دهند، هنگامی که مردم به سمت کلانتری ها حرکت میکردند تیراندازی هایی که با یک شلیک معترضان را از پای درآورد به سرعت با عملیات ربودن جسد آنان پوشش داده شد تا جنازه کشته ها و متعاقب آن مراسم تشییع نتواند بر استمرار قیام بیفزاید. چیزی که در تاریخ معاصر بیسابقه است و حتی در کشتاری که ۱۷شهریور را به جمعه سیاه معروف کرد هرگز چنین سطحی از سرکوب منظم و سیستماتیک ثبت نشده است. سیستم هژمونیک و همه جانبه سرکوب آنگاه در ابعاد مخابراتی و رسانه ای نیز به تکمیل پازل پرداخته و از یک سو صدای معترضان را خفه و از سوی دیگر آمنه سادات ها را صدای تبیین وقایع و قلب حقایق می سازد.

 

دنیا باید بداند مفهوم جنایت علیه بشریت تنها به تعداد کشتگان بستگی ندارد. سیستم های نوین سرکوب در کشورهای عقب مانده اتفاقاً بسیار پیشرفته تر از ممالک مدرن است. کسانی که برای صلح جهانی نگران اند و دغدغه آرامش و رستگاری همه ابناء بشر را دارند باید به جنس سرکوب ها و ماهیت ماشین های کشتار نگاه کنند تا از تکرار تاریخ تلخ جنایات جهانی ممانعت نمایند. ممکن است مثلاً یکسال جنگ در بالکان منجر به کشتار صدها هزار نفر شود ولی مشخص نباشد طی چهل سال چه میزان کشتار بی صدا یک ملت را قدم به قدم به مسلخی آرام کشانده است. کشتاری که ما را کرخت کرده است. مرگی که تنها برای همسایه است و تا نوبت ما نشده است نسبت به بیان آن و برپایی نهضتی جهانی علیه ظلم سکوت اختیار می کنیم. اگر ملت ایران همان سالهای نخست از این ظلم سیستماتیک رها شده بود امروز این همه سختی بر ملت هایی چون لبنان و عراق روا نمی شد و کودکان یمنی برای کمترین امکانات دارویی و مایحتاج غذایی این چنین به کام مرگ نمی رفتند. چگونه می توان سیستم سرکوب ایدئولوژیک را دید و آن را جنایت علیه بشریت به حساب نیاورد؟   

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)