روسپیگری همواره برای فمینیستها -چه در موج کنونی جنبش فمینیستی (اواخر دهه ۱۹۶۰)، چه در موج پیشین (دهه ۱۸۶۰) ـ مسالهای بغرنج بوده است. ما، در مقام فمینیست، از استثمار تمایلات جنسی زنان توسط سوداگران ابراز انزجار کردهایم و برخی از ما، بهطور غریزی حس میکنیم که روسپیگری ابژهسازی زنان و تمایلات جنسیشان را تداوم میبخشد و این امر ـبهنوعی ـ با خشونت فراگیری که نسبت به ما اعمال میشود، ارتباط دارد. علاوه بر این، ما زنان، از دوران کهن ـ بنا به تعریف خودمان و دیگران ـ در جایگاه دوگانه یا روسپی یا مریم مقدس نشانده شدهایم. با وجوداین، فمینیستها هر چه بیشتر به این باور میرسند که قوانین وضعشده علیه روسپیگری و بدنامی حاصل از کار جنسی، همه زنان را از تصمیمگیری درباره تمایلات جنسی خود برحذر داشته است.
بسیاری از زنان قبل از آنکه به سن بلوغ برسند با روسپیگری آشنا می شوند. تعداد زیادی از زنان، در مقاطعی، برای پرداخت هزینههای زندگی یا رهایی از بدهیهای سنگین به فکر روسپیگری میافتند. هرچند، این تصمیمشان غالبا گذرا است. تعداد زیادی از زنان خیالپردازیهایی درباره روسپیگری دارند. آنها لذت جنسی را از یکسو، نشان هرزگی و «شرارت» میدانند و از سوی دیگر، نشان قدرت. تعداد زیادی از زنان، روسپیگری را با تجربه بدی که از رابطه جنسی شخصیشان با مردان داشتهاند، مقایسه میکنند. برای مثال، وقتی مردان طالب رابطه جنسی زودگذر، عادی و اتفاقی هستند و زنان طالب رابطه پایدارتر و عاطفی. در نتیجه این خواستههای متضاد است که بسیاری از زنان، حداقل در برخی موارد، احساس میکنند مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند.
[…]
عامل دیگری که بیتفاوتی نسبت به مساله روسپیگری را ناممکن میکند، این آمار است: تقریبا یک زن از هر سه زن پیش از رسیدن به سن هجده سالگی توسط مردی بالغ مورد «سوءاستفاده» جنسی قرار میگیرد. بهعلاوه، یکچهارم زنان بالغ در معرض خطر مورد تجاوز قرارگرفتن توسط افراد آشنا یا غریبه قرار دارند. اگر تجاوزهای زناشویی توسط شوهران نیز به این آمار افزوده شود، درصد آمارها از این هم بالاتر میرود. افزون بر سوءاستفاده جنسی، سرزنش مدامِ قربانی نیز هست که همگی با آن آشنا هستیم. توجیه متداول درباره تجاوز این است که زنِ موردِ تعدی هرزه بوده است. این پیشداوری در درون خانه هم اتفاق میافتد، به ویژه در هنگام خشونت خانگی: بسیاری از مردانی که دستِ بزن دارند، زنشان را هنگام کتککاری «فاحشه» یا «هرزه» خطاب میکنند، گویی چنین برچسبی توجیهکننده عمل آنها است.
[…]
علاوهبر محدودیتها و تجربههای منفی که باعث میشوند زنان نتوانند نگاهی غیرمغرضانه نسبت به مساله روسپیگری داشته باشند، خود روسپیگری هم در لایههایی از رمز و راز پیچیده شده است. رسانههای جمعیِ مردسالار ـاز آثار ادبی کلاسیک گرفته تا تلویزیون، فیلم، رمان و مجلههای معاصرـ بهگستردگی، تصویری غیرواقعی از روسپیگری ارائه میکنند. وسایل ارتباط جمعی، از یک طرف، تصویر یک «فاحشه خوشقلب» و «الهه سکس» را به نمایش میگذارد و از طرف دیگر، تصویر یک برده هرزه و پست، یک برده جنسی. هرزهنگاری مدرن، با نمایش نادرست تمایلات جنسی زنان، از جمله روسپیگری، این تصویر را مغشوشتر کرده است. روسپیها، در این اواخر، شروع کردهاند به نوشتن تجربههای خود یا روایت کردن آن برای نویسندگان. ۱ بهعلاوه، برخی فمینیستها دست بهکار نوشتن درباره پدیده روسپیگری شدهاند و ساختارهای پدرسالارانه در روسپیگری را از منظر تاریخی مورد توجه قرار دادهاند و نقش روسپیگری در جوامع امروزی را نیز بررسی کردهاند.۲
رواج روسپیگری
روسپیگری در تمام جوامعی که تاریخ مکتوبی از آنها بهجا مانده، وجود داشته است. زنان، در دورهای طولانی از تاریخ، فقط به سه طریق قادر به امرار معاش بودهاند: ازدواج کردن، راهبه شدن (و پیش از آن، کاهن شدن) یا روسپی شدن. اختراع چرخ نخریسی، در حدود قرن سیزدهم، به زنان امکان داد تا بتوانند برای خودشان ممر درآمدی داشته باشند و برای اولین بار بتوانند، سر رشته زندگی خود را، از طریق ریسیدن رشتههای نخ، به دست گیرند.
[…]
در حال حاضر، روسپیگری در تمام کشورهای جهان وجود دارد. گو اینکه روسپیگری ـ بسته به تفاوتهای فرهنگی، اقتصادی، و قانونی ـ در هر مکانی شکلهای متفاوتی به خود گرفته است، نهاد روسپیگری به طرز عجیبی در همه جا یکسان است. در کشورهای معدودی، مانند کوبا، کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی و چین، پروژههای گستردهای برای بازپروری روسپیها و در نتیجه، از بین بردن کامل روسپیگری اجرا شده است. اما برخی از زنان روسپی در این کشورها ـ به ویژه در شهرهای بزرگ و همزمان با افزایش تعداد توریستها از کشورهای دیگر ـ همچنان به کار روسپیگری ادامه دادهاند. بسیاری از کشورهای کمدرآمد هم، برای بهدست آوردن پول خارجی لازم برای معامله و تجارت با کشورهای تکنولوژیک غربی، به صنعت روسپیگری تکیه دارند.
چرا روسپیگری؟
وجود روسپیگری، دستکم تا حدی، به دلیل انقیاد زنان در اکثر جوامع است. این انقیاد در معیارهای دوگانه رفتار جنسی برای زن و مرد، و همچنین در امکانات متفاوت زنان و مردان برای کسب درآمد نمود پیدا میکند.
[…]
پژوهش دکتر جنیفر جیمز در شهر سیاتل نشان میدهد که دلایل خاص روسپیان برای انتخاب چنین کاری به ترتیب عبارت است از: پول، هیجان، استقلال و انعطافپذیری. زنان شاغل در صنعت سکس، غالبا، مهمترین عوامل گرایششان به روسپیگری را چنین برشمردهاند: موقعیت اقتصادی نامساعد و همچنین بیعلاقگی به انجام مشاغل معدود و کسالتباری که در دسترسشان قرار دارد.۳ دکتر جیمز و دیگران همچنین نشان دادهاند که اغلب روسپیان در دوران کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند (حدود ۵۰ درصد از روسپیان بالغ و ۷۵ تا ۸۰ درصد از روسپیان نوجوان).۴ بر اساس روانکاوی سنتی، ارتباط میان «مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتن در دوران کودکی» و «روسپی شدن» این است: کودکی که مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرد، میآموزد که به رابطه جنسی به عنوان یک کالا نگاه کند. علت دیگر آن است که چنین فردی دچار گرایشهای مازوخیستی میشود. با این حال، بسیاری از روسپیان درباره ارتباط میان این دو عامل گفتهاند که روسپیشدن راهی است برای کنترل کردن موقعیتی که در مقام کودک، از آن محروم بودهاند. بهطور خاص، بسیاری از آنها در مصاحبههایشان گفتهاند که نخستین باری که بسیار احساس قدرت کردند زمانی بود که: «تونستم برای چیزایی که ازم میخواست، دستمزد رو ببرم بالا.»۵ یادآوری این نکته بسیار مهم است که بسیاری از زنان، بدون هیچ پیشینهای از سوءاستفاده جنسی، روسپی میشوند (و بسیاری از کسانی که از سوءاستفاده جنسی در دوران کودکیشان جان سالم بدر بردهاند، هرگز دنبال روسپیگری نرفتهاند)، بنابراین رابطه میان روسپیگری و ضربه روحی ناشی از مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتن در دوران کودکی هنوز چندان روشن نیست.
[…]
تعدادی از نویسندگان نیز بر این واقعیت تاکید کردهاند که زنان و مردان نگرش یکسانی درباره سکس ندارند. برای مردان، بهعنوان یک طبقه، رابطه جنسی به معنای اعمال قدرت است؛ مثلا تجاوز یکی از افراطیترین اشکال این اعمال قدرت است. برای زنان، بهعنوان یک طبقه، رابطه جنسی به معنای ایجاد ارتباط متقابل است. البته این تعمیم بهشدت تابع تفاوتهای فردی است. روسپیگری نیز از این معادله سکس و قدرت تبعیت میکند: قدرت برای مرد/مشتری، یعنی تواناییاش برای «خرید» و دسترسی به زنان متعدد و برای زن/روسپی، قدرت عبارت است از توانایی او برای تعیین کردن شرایط برای رابطه جنسی و درخواست کردن دستمزد قابل توجه بهازای وقت او و مهارتهایش. بدینترتیب، روسپیگری یکی از عرصههایی است که زنان، از قدیم و بهطور صریح، رابطه جنسی را ابزاری برای اعمال قدرت دانستهاند.
[…]
خشونت علیه روسپیان
روسپیان نه تنها از طرف قوادان، بلکه از طرف مشتریان و پلیس نیز مورد خشونت قرار میگیرند. بر اساس مطالعهای درباره روسپیان خیابانی و آزارهای جنسی، ۷۰ درصد زنان مصاحبهشونده در هنگام کار مورد تجاوز قرار گرفته بودند و این حادثه به طور متوسط ۸ تا ۱۰ بار در سال برای قربانیان تجاوز رخ میدهد؛ فقط هفت درصد از این روسپیان به طرق مختلف درخواست کمک کرده بودند و فقط چهار درصد آنها درباره خشونت اعمالشده به پلیس گزارش داده بودند.۶
به قتل رسیدن برای روسپیان خطری جدی محسوب میشود، بهویژه به این دلیل که قاتلان زنجیرهای تنها زمانی مورد پیگیری جدی پلیس قرار میگیرند که حداقل ۱۰ روسپی یا بیشتر را به قتل رسانده باشند یا آن که قاتل به «موفقیتاش» غره شده، دست به کشتنِ زنان «معمولی» یا «بیگناه» بزند.
نیروهای پلیس، که قسم خوردهاند مردم را از خشونت در امان نگاه دارند، در مورد افراد فاقد قدرت ـ مانند روسپیان ـ بسیار مسامحهکاری میکنند. از آنجا که روسپیان حامیان بسیار معدودی در زندگی دارند، نیروهای پلیس ـ بهویژه افسرهای لباس مخفی در حوزه مبارزه با مفاسد اخلاقی ـ خود را محق میدانند که به روسپیان توهین کنند و با روسپیان دستگیرشده رفتاری بسیار خشونتآمیز داشته باشند. پلیس، هنگام دستگیری قربانیان، از پشت به آنها دستبند میزند و سپس با خشونت دستهای آنها را میکشد. آنها از روسپیان، قبل یا بعد از دستگیری، تقاضای سکس میکنند و آنان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند. آنها حرفهای توهینآمیزی درباره اجزای بدن زن روسپی میزنند و به طعنه میگویند که افسران پلیس میتوانند اگر دلشان بخواهد از آنها سکس دهانی مجانی بگیرند.
گزینههایی برای تغییر
در سال ۱۹۴۹، سازمان ملل متحد درخواستی مطرح کرد مبنی بر اینکه از روسپیگری (بهعنوان یک نوع معامله خاص که میان روسپی و مشتری صورت میگیرد) جرمزدایی شود و در عین حال توصیه کرد که انواع دیگر فعالیتهای مرتبط با روسپیگری جرم شناخته شود. در کشورهایی (اغلب کشورهای شمال اروپا) که قوانین این معاهده را پذیرفتهاند، از مشکلاتی که دامنگیر نظام ممنوعیت روسپیگری بود، کاسته شده است. با این وجود، ادامه ممنوعیت فعالیتهای مرتبط مانند کار قوادان (که از راه تجارت روسپیان امرار معاش میکنند)، واسطهها و پااندازها (که برای روسپیان مشتری پیدا میکنند)، اجاره محل برای روسپیگری، اداره خانههای فساد، تبلیغات و جلب مشتری ـ باعث میشود که روسپیان نتوانند محلی برای کار قانونی خود پیدا کنند یا با مشتریان احتمالی در تماس باشند. این امر باعث میشود که روسپیان مورد بهرهبرداری گروهها و افراد خلافکار قرار گیرند. بر اساس قوانین مربوط به قوادان و پااندازها، حتی زنانی که برای امنیت بیشتر بهطور گروهی (و بیهیچ مراوده مالی با یکدیگر) کار میکنند، مورد پیگرد و بازداشت قرار گیرند.
[…]
دو انتخاب جایگزین برای ممنوعیت روسپیگری وجود دارد که عموما از آنها با اصطلاحات جرمزدایی و قانونی کردن یاد میشود. در اروپا جرمزدایی گاهی الغای مجازات نیز نامیده میشود. اما، اصطلاح الغای مجازات توسط برخی از کنشگران، مثل کاتلین بَری در ایالات متحده و انجمن طرفداران الغای مجازات در اروپا، به هدف بلندمدت برای حذف تمامی اشکال روسپیگری اشاره دارد.
جرمزدایی، در وضع ایدهآل، به معنای لغو کلیه قوانین جزایی موجود در ارتباط با روسپیگریِ داوطلبانه و طبعا، با رضایت طرفین بالغ است. این امر مناسبات میان روسپیان با کارگزاران یا مدیران (روسپیان/ قوادان)، و واسطهها (دلالان) را نیز در برمیگیرد. لازم نیست قوانین جدیدی مختص روسپیگری وضع شود، بلکه کافی است که کسب و کار مرتبط با روسپیگری مشمول همان قوانینِ رایج در سایر فعالیتهای مدنی، تجاری و حرفهای شود. مثلا قوانین مربوط به کلاهبرداری، دزدی، قصور، تبانی، و اِعمال خشونت میتواند زیر پوشش قوانین جزایی موجود قرار گیرد. راه حل جایگزین دیگر آن است که بخشهایی از قوانین جزایی اصلاح شود تا مشخصا موضوع اعمال زور را مورد توجه قرار دهد، و قوانین کار میتواند بهگونهای وضع شود که مدیران برای روسپیان حق مرخصی استعلاجی و تعطیلات، حق از کارافتادگی، غرامت و بیمه درمانی در نظر بگیرند. به نظر من، جرمزدایی از روسپیگری و وضع مقررات برای قوادها و دلالها، بهترین امکان را برای زنان روسپی فراهم میکند تا دستکم، برموقعیت کاری خود تا حدی کنترل داشته باشند. با اعمال چنین سیاستی، پیگرد قانونی و مواخذه سوءاستفادهکنندگان ـ چه جسمی چه مالی ـ از روسپیها آسانتر میشود. چرا که بدین ترتیب، مواردی که با رضایت طرفین و بهطور قانونی صورت گرفته، امکانات و وقت سیستم قانونی را تلف نخواهد کرد.
جرمزدایی، مخاطرات زندگی روسپیان را کاهش میدهد. مثلا با برنامهای فراگیر، روسپیان قادر خواهند بود به اتحادیههای کارگری پیوسته و برای بهبود شرایط کاری خود، بهطور گروهی، چانهزنی کنند. بهعلاوه، روسپیان میتوانند انجمنهای حرفهای تشکیل دهند و مقرراتی (اخلاقی و رفتاری) وضع کنند که مشکلات کنونیشان را کاهش دهد. درنهایت، امکان آموزش روسپیهای جدید توسط روسپیان باتجربه فراهم خواهد شد که مورد خطر قرار گرفتن تازهواردان را نیز کاهش میدهد.
از طرف دیگر، قانونمند کردن روسپیگری معمولا به معنای اعمال یک سیستم کنترل دولتی بر روسپیگری است. با وضع قوانین دولتی مانند اخذ مالیات و صدور مجوز، گونهای از روسپیگری قانونی میشود و انواع دیگر آن غیرقانونی، بدون آنکه دغدغهای برای خود زن روسپی بهوجود بیاید. در قانونمندکردن مرسوم، معمولا، یک اداره دولتی خاص برای نظارت بر روسپیگری ایجاد میشود.
برای نمونه، فاحشهخانههای ایالت نِوادا در آمریکا مجوز میگیرند و زیر نظر دولت کار میکنند و زنان شاغل در آنها در کلانتری بهعنوان روسپی ثبتنام میکنند. همانگونه که پیشتر گفته شد، فعالیت این زنان خارج از روسپیخانه بهشدت محدود میشود. روسپیگری مستقل -مثلا در مراکز ماساژ یا به عنوان اسکورت و البته، روسپیگری خیابانی ـ غیرقانونی محسوب میشود. زنان معمولا در شیفتهای ۱۴ ساعته و دورههای سه هفتهای (هفت روز در هفته) کار میکنند که در خلال چنین دورههایی ممکن است در روز ۱۰ تا ۱۵ مشتری داشته باشند. آنها حق کمی/ یا هیچ حقی برای رد کردن مشتری ندارند (البته مدیریت روسپیخانه تلاش میکند مشتریان خطرناک را از محل دور نگه دارد) و به زنان اجازه استفاده از کاندوم برای پیشگیری از بیماریهای مقاربتی داده نمیشود. (هرچند، حداقل در دو روسپیخانه کنونی واقع در نوادا استفاده از کاندوم برای پیشگیری از ایدز اجباری است.) بهخاطر شرایط شاق شیفتهای طولانی، بسیاری از زنان از دارو استفاده میکنند (که بیدار و سرحال بمانند یا بتوانند بخوابند) که این داروها را همان پزشکانی تجویز میکنند که مسئولیت معاینههای منظم پزشکی آنها را برعهده دارند.
تا قوانین تغییر نکند، کار چندانی برای کمک به روسپیان نمیتوان انجام داد. معامله میان روسپی و مشتری باید از حوزه قانون خارج شود و قوانین مربوط به روسپیگری باید مجددا ارزیابی و بسته به نیاز، لغو یا اصلاح شوند. از آنجا که روسپیگری خیابانی به عنوان «معضل» شناخته شده است، واجب است که شهروندان، کسبه و تجار و روسپیان، از طریق همکاری با یکدیگر، به مصالحهای برسند که هم حق کار برای روسپیان بی آنکه مورد آزار و اذیت قرار گیرند، در نظر گرفته شود، هم حق شهروندان و کسبه و تجار برای آنکه بدون دغدغه به زندگی و کار و کسب خود برسند.
در حال حاضر، تا زمانی که از روسپیگری جرمزدایی شود، کارگزارها باید تحت کنترل قرار گیرند و آنها که کلاهبرداری یا اعمال خشونت می کنند باید مورد پیگرد قانونی قرار گیرند. پلیس و کلانتریها، دادستانها، مدعیالعموم، ضامنین، قضات و کانونهای اصلاح و تربیت باید تحت فشار قرار گیرند تا با روسپیهایی که بر مبنای این قوانین منسوخ و ستمگرانه دستگیر میشوند، رفتار بهتری بشود.
چنانچه قوانین این مملکت تحت فشار مردان ـ از قبیل وکلای خیرخواه مدافع آزادیهای مدنی یا هرزهنگارهای با انگیزههای شخصی ـ عوض شود، بسیار احتمال دارد که یک سیستم روسپیخانهای ایجاد شود یا که از روسپیگری طبقه بالا جرمزدایی شود و روسپیگریِ طبقه پایین (روسپیگری خیابانی) همچنان جرم باقی بماند؛ مانند قوانینی که از طرف انجمن وکلای نیویورک در سال ۱۹۸۵پیشنهاد شد. تا زمانی که اعتراضی جدی علیه ستمگری موجود در نظام روسپیخانهای ـ که علیه زنان درون این سیستم و خواهرانشان در خیابان اعمال میشود ـ شکل نگیرد، اکثر مردم این مملکت گمان میکنند که چنین سیستمی حلال تمامی نگرانیهای آنها است. مردم گمان میکنند که سیستم روسپیخانهای باعث میشود که روسپیگری از خیابان جمع شود و در معرض دید بچهها نباشد. این روش در مجموع، بهتر، امنتر و تمیزتر است. اما مشکل آنجاست که هیچ کدام از این فرضیات درست نیست و ما در ازای یک احساس امنیت دروغین، سیستمی تنبیهی ایجاد میکنیم.
تجربههای ما از اصلاحیه حقوق برابر و از موضوع سقط جنین –از تجاوز جنسی، خشونت خانگی، آزار جنسی، تبعیض جنسی، حقوق همجنسگرایان زن/ مرد و غیره بگذریم ـ نشان میدهد که چنانچه این مسائل را به قانونگذاران مرد و گروههای فشار واگذار کنیم، قوانین مصوب به نفع زنان نخواهد بود. این حقیقت در مورد روسپیگری نیز صادق است.
فارغ از اینکه من و شما در مورد روسپیگری چه نظری داریم، زنان حق دارند خودشان تصمیم بگیرند که میخواهند روسپیگری کنند یا نه و حق دارند درباره شرایط کارشان تصمیم بگیرند. آنها حق دارند همانند افراد شاغل مستقل ـ مثلا پرستاران، تایپیستها، نویسندگان، پزشکان و دیگران ـ کار کنند. آنها همچنین، حق دارند به استخدام یک کارفرما، یعنی یک فرد سوم، درآیند که مسئولیت کارهای اجرایی و اداره امور آنها را برعهده داشته باشد. افزون بر این، آنها حق دارند در خارج از محیط کار مناسبات شخصی خود را داشته باشند، از جمله آنکه ـ در صورت توافق طرفین ـ تحت حمایت یک فرد خاص قرار گیرند. آنها حق دارند بچهدار شوند و سرپرستیِ فرزندان خود را برعهده بگیرند. آنها حق یک زیست انسانی و کامل را دارند. ما، در مقام فمینیست، باید به تقسیمبندی زنان به فاحشه و مریمِ مقدس پایان دهیم.
۱. See Kate Millett, The Prostitution Papers, New York: Ballantine Books, 1973; Claude Jaget, Prostitutes: Our Life, Bristol: Falling Wall Press, 1980; Roberta Perkins and Garry Bennet, Being a Prostitute, Winchester, Mass,: Allen & Unwin, Inc., 1985; Nickie Roberts, The Front Line: Women in the Sex Industry Speak., London: Grafton Books, 1986; F. Delacoste and P. Alexander (eds), Sex Work: Writings by Women in the Sex Industry, London: Virago, 1988
۲. See Jackie Macmillan, ‘Prostitution as sexual politics,’ Quest: A Feminist Quarterly, 4(1), 1977, pp. 41-50; Mary Elizabeth Perry, “Lost women” in early modern Seville: the politics of prostitution,’ Feminist Studies, 4(1), February 1978, pp. 195-214; Kathleen Barry, Female Sexual Slavery, Englewood-Cliffs, NJ: Prentice-Hall, Inc., 1979; Judith R., Walkowitz, Prostitution in Victorian Society: Women, Class, and the State, Cambridge: Cambridge University Press, 1980; M.S., Goldman, Cold Diggers and Silver Miners: Prostitution and the Social Life on the Comstock Lode, Ann Arbor: The University of Michigan Press, 1981; Ruth Rosen, The Lost Sisterhood: Prostitution in America, 1900-1918, Baltimore: The Johns Hopkins University Press, 1982; Leah Lydia Otis, Prostitution in Medieval Society: The History in Languedoc, Chicago: The University of Chicago Press, 1985; Jacqueline Baker Barnhardt, The Fair but Frail: Prostitution in San Francisco, 1849-1900, Reno, Nev. University of Nevada Press, 1986
۳. Jaget, Prostitutes, Roberts, The Front Line
۴. Jennifer James, ‘Prostitutes and Prostitution’, in Edward Sagarin and Fred Montanino (eds), Deviants; Voluntary Actors in a Hostile World, General Learning Press, Scott, Foresman & Co., 1977; Mimi H., Silbert, PhD, principal investigator, Sexual Assault of Prostitutes, San Francisco: Delancey Street Foundation, 1981
۵. Millet, The Prostitution Papers, Jaget, Prostitutes
۶. Silbert; Sexual Assault of Prostitutes
Alexander, Priscilla. “۴.۸ Prostitution: A Difficult Issue for Feminists.” Feminism and Sexuality: A Reader. Columbia University Press, 1996.
This article was originally published in the book Sex Work (1988), edited by Priscilla Alexander and Frederique Delacoste.
Feminists account for prostitution as a consequence of women’s subordination. Difficulties arise, however, in maintaining a distinction between a critique of prostitution and a critique of sex workers themselves. Priscilla Alexander examines some of the problems this has created, arguing that both prohibition and legalisation of prostitutes’ activities can cause problems for the women. She advocates for the decriminalization of prostitution on the grounds that this offers the best chance of prostitutes controlling their own working conditions.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.