یک بحث اساسی در فمینیسم (یعنی نظریات سیاسی و فعالیتهای اجتماعی در زمینه حقوق مساوی برای زنان) موضوع مربوط به مفهوم«زن» است. هر چند این مفهوم بسیار آشکار به نظر میرسد (زیرا میتوانیم زن بودن را ببینیم و تشخیص دهیم)، مفهوم زن در واقع، مفهوم پیچیدهتری است. استفاده از مفهوم زن به آن معناست که «زن»به چیزی خاص و مشابه دلالت میکند که در همه موقعیتها ثابت میماند. به عبارت دیگر، با سخن گفتن در مورد زن، ما مشخصاتی را در نظر میگیریم که درموقعیتهای متفاوت قابل تشخیص هستند. میتوان چنین استدلال کرد که تجربههای مشابهی در پرورش کودکان، نگهداری از خانواده و حتی قربانی خشونت جنسی بودن، زنان سراسر جهان را به هم پیوند میزند. با آن که چنین استدلالی میتواند حقیقت داشته باشد، ولی برای همه زنان مصداق ندارد. با کمک این تمرین میتوانیم ببینیم که علیرغم ادعای تشابه، مقوله زن در درون خود تفاوتهایی را نیز آشکار میکند. تاکید بر تشابه زنان وقتی مهم میشود که یک جنبش اجتماعی (یعنی کمپینی مداوم و متراکم که افراد را با هدف رسیدن به یک آرمان مشترک به گرد هم میآورد) به نیابت از تمامی زنان صحبت کند و به نام یک تفکر جهانی “خواهر بودن” به تبلیغ و ترویج منافع مشترک همه زنان بپردازد. خواهر بودن یعنی همبستگی زنان بر اساس شرایط، تجربیات و نگرانیهای مشترک. خواهری جهانی یعنی چنین همبستگی تحت هر شرایطی و در هر گوشه جهان وجود دارد و یا در حال شکل گیری است. کتاب «خواهری، جهانی است» (Sisterhood is Global, 1984) با اغراق و تأکید بر تجربیات مشترک زنان و کمرنگ کردن تفاوت میان آنان، به ترویج مفهوم “خواهری جهانی” پرداخت.
تفاوت میان زنان، زندگی آنها را شکل میدهد و امکان دسترسی به منابع و موقعیتها را، چه به عنوان محدودیت و تبعیض و چه امتیاز، تعیین میکند. تفاوت، هویتی چند لایهای و تقاطعی را منعکس میکند که براساس سن، شکل بدن، قیافه و سایز، یا طبقه اجتماعی (مربوط به طبقه اقتصادی و میزان دسترسی به تحصیل و نوع مشخصی از مشاغل)، هویت جنسی (شامل همجنس گرا، بایسکسوال، لزبین و کوییر)، نژاد (تعریف شده بر اساس تیپهای ژنتیکی مشخصی چون رنگ پوست، شکل بینی، یا جنس مو) و توانایی (بر اساس توانایی بدنی و سلامت روانی) میباشد. همچنین تفاوت میان زنان، شامل تفاوتهای قومی و منطقهای هم میشود که مربوط به مذهب، فرهنگ و منشأ ملی (که عموما تاریخ ناسیونالیسم را در بر میگیرد) است. ناسیونالیسم یک ایدئولوژی و فعالیت اجتماعی است که نشان میدهد چطور اعضای یک ملت برای یکدیگر ارزش قائلاند و چگونه در صدد رسیدن به اهداف یا حفظ ارزشهای ملی خود هستند. غرور و افتخار ملی معمولا شامل سنت های اجتماعی و آداب و رسومی است که تمایل به پشتیبانی از نخبگان سیاسی را دارند. هویت ملی بطورعادی در خدمت جدا کردن اعضای ملتها از هم دیگر هستند. برای مثال در روز چهارم ژوئیه که روز استقلال آمریکاست ما شاهد نمایش و اثبات ناسیونالیسم هستیم.
تفاوتهای منطقهای که بدون شک در زندگی فردی زنان تاثیر میگذارد، از محل و موقعیت آنها در کشورهای جهان شمالی (Global North) یا جهان جنوبی (Global South) سر چشمه میگیرند. این تقسیم جهان به دو دسته کمتر یک تقسیم جغرافیایی و بیشتر تقسیمی اجتماعی-اقتصادی است بین کشورهای پیشرفته و ثروتمندی چون اروپا و آمریکای شمالی (شمال) و کشورهای در حال رشد و فقیر مثل بخشهای عمدهای از آفریقا، آمریکای جنوبی و آسیا (جنوب). هرچه کشورها بیشتر از نظر اقتصادی رشد کنند، بدون توجه به موقعیت جغرافیایی خود، عضو کشورهای شمال جهانی محسوب میشوند. قابل ذکر است که چهار کشورعضو شورای امنیت سازمان ملل (آمریکا، انگلستان، فرانسه و روسیه و چین به عنوان پنجمین عضو) در شمال جهانی قرار دارند و این طبقهبندی فقط به قدرت در صحنه جهانی مربوط میشود.
وضعیتهای دیگری که تفاوت میان زنان را بر اساس دسترسی به امکانات و منابع مشخص میکند، تقسیم به جهان اول، جهان دوم و جهان سوم است. مانند، جهان شمالی و جهان جنوبی. این دستهبندی شرایط دنیای امروز را بر اساس تفاوتهای سیاسی و اقتصادی تقسیم بندی میکند (چنین تقسیمبندی از زمان جنگ سرد و تنش میان آمریکا وجماهیر شوروی در سالهای ۱۹۴۰ میلادی تا ۱۹۹۰ آغاز شد). کشورهای دوست با آمریکا و عضو ناتو به عنوان جهان اولی شناخته شدند. جماهیر شوروی و دوستانشان جهان دوم و بقیه کشورهای فقیرکه با هیچ کدام از این دو کشوردوست محسوب نمیشدند، جهان سوم. البته به طور معمول، جهان سوم برای اشاره به کشورهای غیرغربی و درحال توسعه استفاده میشود. از آن جا که تا حدی ذهنیت جنگ سرد از بین رفته و ارزش جهان اول در مقابل جهان سوم اعتقادی خودخواهانه بیش نیست، این تقسیم بندی قسمت عمدهای از کشورهای جهان را نادیده میگیرد. پس از این عبارت کمتر استفاده میشود. نویسندگانی که اهل این قسمت از جهان هستند، عبارت دو- سوم جهان را پیشنهاد کردهاند تا نشان دهند کسانی که در این جا زندگی میکنند، اکثریت جهان هستند.
همچنین، عباراتی چون«توسعه یافته» و«در حال توسعه» باید با دقت استفاده شوند تا معلوم شود آنچه کشورهای صنعتی به عنوان کشورهای توسعه نیافته میدانند نسبی است و قومیت – محور (ethnocentrism) و باوری نژادپرستانه که گروه و فرهنگی را برتر از دیگری میداند. بسیاری از کشورهای جهان سومی یا زمانی از نظر کشاورزی و دستاوردهای علمی غنی بودهاند یا هنوز هستند و یا سیستم سیاسی و اجتماعی دموکراتیکی داشتهاند. از سوی دیگر، نباید در مورد تمدنهای کهن خیالبافی کرد یا آنها را زیاد بالا برد، زیرا بسیاری از آن ها حکومتهای بی رحم و سرکوب کننده داشتهاند. نکته این است که هر بار کلمه توسعه مترادف با صنعت استفاده میشود، به آن معنا نیست که افراد در چنین جامعهای سود و رفاه میبینند. توسعه نیافته شاید کلمهای مناسب تر برای این بحث باشد، زیرا سیاستهای سنتی در ایجاد توسعه همیشه به جای پخش مساوی سرمایه در جوامع، به قشر مرفه سود رساندهاند. برای مثال، به جای ساختمان سازی برای افراد عادی، هتلهای مجلل ساختهاند یا به جای سرمایه گذاری درمحصولات کشاورزی که به خانوادهها کمک کند، محصول لوکس قهوه کاشتهاند. این گونه است که مکان جغرافیایی بانوان مستقیم وابسته به قدرت سیاسی و اقتصادی گستردهتردر جهان است.
در این بحث، بسیار مهم است که خاطر نشان کنیم هویتهایی از قبیل سن یا نژاد که زنان سراسر جهان برای خود میپذیرند، متقاطع هستند، در کنار هم کار میکنند و از یکدیگر جدا نیستند. این به آن معناست که زنان در عین حال مجموعه پیچیدهای از صفات هستند که هویت آنها را میسازد. برای مثال: زن هندی همجنسگرای جوان و فقیر. از طرف دیگر، باید بدانیم که طبیعت سلسله مراتبی بودن هویت، باعث سود رساندن به عدهای و تبعیض نسبت به عدهای دیگر میشود. از این رو تبعیض جنسی، تبعیض سنی، تبعیض نژادی، تبعیض اقتصادی و غیره که سیستم تبعیض و امتیاز نام دارد، باعث میشود که زنان بسته به تبعیض یا امتیازی که موقعیت آنها در جامعه برایشان ایجاد می کند، هویت را تجربه کنند. برای مثال زنان شبیه از نظر سنی و وضع اقتصادی، ولی دارای نژاد و هویت جنسی متفاوت، امتیازات و تبیعضهای متفاوتی را در جامعه تجربه میکنند.
چنین بحثی که اشاره به موقعیت مشخص افراد در مکان مشخصی در جوامع دارد، از سوی پژوهشگر آمریکایی، آدرین ریچ، سیاست مکانی (Adrienne Rich, The Politics of Location) نامیده میشود. یعنی دسترسی یا عدم دسترسی به قدرت یا منابع، باعث تثبیت موقعیتی سیاسی و اقنصادی -اجتماعی برای افراد میشود که مستقیم در زندگی زنان تأثیر میگذارد. از آن جا که تفاوتهای میان زنان در آمریکا مشکلاتی را برای جنبشهای زنان که فقط به تجربیات و مسایل زنان سفید پوست و از طبقه متوسط میپرداختند، ایجاد کرد، این مفهوم سیاست مکانی به ما کمک میکند که به کمبودهای مفهوم خواهری جهانی هم پی ببریم. تفاوتهای برخاسته از مفهوم سیاست مکانی نشان میدهد که زنان میتوانند به مردان اطرافشان بیشتر شباهت داشته باشند تا به زنانی از جوامع، نژاد یا قشر اقتصادی دیگر. این سیاست مکانی حتی میتوانند ثابت کنند که زنان بر علیه همدیگر هم میتوانند تبعیض قائل شوند و شاید هم عدهای از این تبعیض سود ببرند. از این رو مفهوم همبستگی برای زنان موضوعی بسیار پیچیده است.
Copyright © Reprinted by Permission from Janet Lee, “Universal Sisterhood” and the Politics of Location, “Women Worldwide: Transnational Feminist Perspectives On Women.” McGraw Hill, New York, NY, 2011 p 4-6
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.